آزمون سالانه و آینده‌ای نامعلوم؛ سرنوشت دختران در حاکمیت طالبان

حدیث حبیب‌یار

در دل صبح، سکوت اتاق تنها با صدای ورق‌زدن کتاب‌هایش شکسته می‌شود. او می‌گوید که تلاش دارد ذهنش را از محدودیت‌های طالبان دور کند. فردا، نخستین روز از آخرین آزمون سالانه‌‌ی مکتب‌اش خواهد بود؛ اما نگران دیوارها و چادر سفید مکتب نیست؛ بلکه در ترس از آینده‌ای سیاهی‌ست که طالبان برایش نقاشی کرده‌اند. آینده‌ای که در آن نه تنها آموزش؛ بلکه همه‌ی هدف‌ها و آرزو‌هایش در معرض نابودی قرار دارد.

مهتاب رسا، دانش‌آموز صنف ششم از هرات است. او فردا در مکتب آزمون سالانه‌‌ی مضمون دری را دارد؛ اما می‌گوید که به دلیل محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های آموزشی که طالبان برای دختران وضع کرده‌، انگیزه و اشتیاقی برای آمادگی و حضور در امتحان را ندارد.

بانو رسا در حالی که به‌شدت انگشت‌های دستان خود را می‌فشارد، در گفت‌وگو با خبرگزاری بانوان افغانستان از نفرت عمیق‌اش نسبت به سیاست‌های طالبان و آینده‌ای مبهم که تحت حاکمیت این گروه برای خود می‌بیند، سخن می‌گوید. او گفت: «هیچ وقت رهبر این گروه جاهل درک نخواهد کرد که با یک فرمان عادی‌اش چه دردی به من و دیگر دانش‌آموزان دختر داده‌است».

هنگام بیان احساساتش لرزش در لبانش آشکار است، می‌افزاید که آرزو دارد که امسال در صنف ششم ناکام شود؛ اما نگران‌ است که به‌دلیل استعداد و مقام دومی که در مکتب دارد، آرزویش واقعیت نشود.

بانو رسا می‌گوید: «خوش‌حال هستم که زمستان رخصت می‌شوم؛ اما تصور این‌که دیگر نمی‌توانم به مکتب بروم و پشت میز امتحان بنشینم، برایم بسیار دشوار است. گاهی که به این موضوع‌ها فکر می‌کنم، آرزو می‌کنم که ناکام شوم؛ اما می‌دانم که این امکان ندارد، چون در مکتب دوم نمره هستم و آموزگاران با توانایی‌های من آشنا هستند».

این دانش‌آموز بیان می‌کند که با وجود علاقه‌اش به مطالعه و کتاب، اکنون دیگر انگیزه‌ای برای نزدیک شدن به کتاب‌ها و آمادگی برای امتحان ندارد. او می‌افزاید که ممنوعیت آموزش از سوی طالبان، امید‌هایش را نابود کرده است.

مهتاب ادامه می‌دهد: «وقتی به سمت کتاب‌ها می‌روم، دلم نمی‌خواهد درس بخوانم. گاهی هم تصمیم می‌گیرم که اصلاً در آزمون‌های سالانه شرکت نکنم تا سال بعد هم به مکتب بروم. هدف من چادر سفید و دیدن دیوارهای مدرسه نیست، هدف من آموزش، سواد و مصرفیت است.»

بانو رسا با آن‌که ادامه‌ی حرف زدن درباره‌ی هدف‌ها و سختی‌های زندگی‌اش بدون آموزش تحت حاکمیت طالبان برایش دشوار است؛ اما باز هم می‌گوید که از آینده‌ی خود، خواهران و دیگر زنان کشورش به شدت نگران است. مهتاب گفت: «هر روز من، خواهرایم و مادرم نگران آینده‌ی خود هستیم. واقعا نمی‌دانم این یعنی چی که پسر درس بخواند دختر نخواند.؟ آخر تا کی بدبختی؟»

“مهتاب کتابی در دست می‌گیرد و به سمت نور خورشیدی که از دروازه‌ی اتاق می‌تابد، می‌نگرد. سپس با کلمات پر از تاسف و انتقاد می‌گوید: «طالب چه می‌داند که من امروز چه دردی دارم؟ طالبان معنای زن و مادر باسواد را نمی‌فهمند. از نظر آنان، زن یعنی کسی که باید ظرف بشوید، خانه را تمیز کند و شب هم ریش شوهرش را نوازش کند».

در همین حال، زنی در کنار مهتاب نشسته است. او دست‌هایش را به آرامی روی دست مهتاب می‌گذارد، انگار می‌خواهد از طریق نوازش، او را کمی آرام کند. چشمان مهتاب پر از اشک است؛ اما این زن با لحنی نرم و دلسوزانه می‌گوید: «مهتاب جان! لطفاً خودت را آرام کن. این درد، این خشم و این رژیم سرکوب‌گر عمر کوتاهی خواهند داشت».

ثریا رسا، مادر مهتاب ۱۳ ساله است. او می‌گوید که پس از روی کار آمدن طالبان، این سومین دخترش است که از رفتن به مکتب و ادامه‌ی آموزش محروم می‌شود. ثریا گفت: «سال‌ها به‌خاطر آموزش دختران خود تلاش کردم؛ اما طالبان کمر رویاهایم را شکست. حالا این دخترم با صنف ششم چه کند؟ این دختر سومم است که از آموزش محروم می‌شود؛ ولی هیچ کاری از دستم نمی‌آید. احساس یک مادر رنج دیده در افغانستان هیچ اهمیتی ندارد».

بانو ثریا، هم‌چنان با ابراز نگرانی افزوده است که ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم، پیامدهای منفی و غیرقابل جبرانی بر سرنوشت مادران و فرزندان آنان در آینده خواهد داشت. او افزوده‌است: «من خودم تحصیل کرده‌ام. اگر حالا یک زن بی‌سواد بودم، نمی‌توانستم دخترانم را درک کنم؛ اما اکنون که از جایگاه یک مادر باسواد و ارزش آموزش آگاه هستم، تحمل وضعیت دخترانم برایم بسیار دشوار است.»

مهتاب در پیامی می‌گوید که هیچ خواسته‌ای از گروه طالبان ندارد؛ بلکه از جامعه‌ی جهانی می‌خواهد که صدای دختران محروم از آموزش را نادیده نگیرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا