شیلا کاکر:« شعرهایم از درد و رنج مردم سخن میگویند»
«تا جای که میشد و مقدور بود شعرهایم انعکاسی از تحولات و دگرگونیهای اوضاع ناهنجار جامعه و مردم بوده است و چیزهای که ناگفته مانده همانا با تمام افتخار نعره کشیدن صلح و آرامی افغانستان است». بخشی از سخنان شیلا کاکر شاعر بانو و نویسندهی تواناست که این هفته خبرگزاری بانوان افغانستان با وی گفتگویی را ترتیب داده است.
پرسش: شیلا کاکر کیست؟ شاعر؟ نویسنده ؟ فعال حقوق زن؟ میخواهم این را خودتان برای مان بگویید.
پاسخ: شیلا کاکر متولد كابل استم شهر جنگ و خون. اگر چه به زبان آوردن واژه شاعر مستلزم ریاضتهای خستگی ناپذیر است با آن هم خود را عضو کوچکی از خانوادهی بزرگ شاعران زبان فارسي دری میدانم .و مدتی است که از درد و رنج در دو زبان فارسی و پشتو شعر میسرایم.
پرسش: سفر تان به دنیایی شعر و شاعری از چه زمانی آغازشد؟
پاسخ: با آن که بیشتری از سالهای زندگانیام را در دیار غربت سپری نمودهام اما از رنج و غم همنوعانم غافل نبودهام. درد و رنج هموطنانم مخصوصا دیدن وضع رقت بار مهاجرین افغان مرا با قافلهی شعر و شاعری آشنا ساخت.
پرسش: از تجربههای نخست سرودن تان بگوید؟ نخستین شعری که سروده اید چی بود؟
پاسخ: با صداقت کامل گفته میتوانم که در اوایل شعرهای کوتاه، غزل و دو بیتی میسرودم چون در عرصهی شعر و شاعری تجربهای زیادی نداشتهام اولین شعرام غزل -مثنوی در باره مهاجر افغان بود.
پرسش: در سرودههای تان بیشتر به دنبال چه چیزهای هستید؟
پاسخ: چنانچه از شعرهایم بر میآیند، من در شعربه دنبال اظهار و گویا ساختن احوال هموطنانم هستم و حقایقی که در جامعه به وقوع میپیوندد و به باد فراموشی سپرده میشود را میخواهم در قالب شعر برای مردم بیان کنم. رنجها و دردهای كه زنان جامعهی ما با آن دست به گريبان را نیز از این طریق بیان میکنم.
پرسش: در مورد شعرهای تان بگویید چه چیزهای را گفته اید و چه موضوعاتی ناگفته مانده است؟
پاسخ: تا جای که میشد و مقدور بود شعرهایم انعکاسی از تحولات و دگرگونیهای اوضاع ناهنجار جامعه و مردم بوده است و چیزهای که ناگفته مانده همانا با تمام افتخار نعره کشیدن صلح و آرامی افغانستان است .
پرسش: زنان چقدر در شعرهای تان حضور دارند؟
زنان در شعرهایم حضور پر رنگ دارند، حضور زن در شعرهایم منحیث مادر، خواهر، همسر و بلاخره منحیث یک موجود رنج دیده مشاهده میشود که از آنان یاد آور شدهام. وقایع خشونت بار علیه زنان در سالیان اخیر بدون تردید تاثیر زیادی روی اشعار من هم گذاشت و من شعرهای در باره شهید فرخنده نوشتم، شعرهای که رنج زنان را هویدا میساخت سرودهام.
پرسش: در مورد کارهای تان بگویید آیا کتابی از شما زیور چاپ یافته است؟
متاسفانه بخاطر مهاجرتها و مشکلاتی که فراراه من بود نتوانستهام کتابی به زیور چاپ بسپارم اما این هدف و دور نمای آیندهی نزدیکم میباشد تا اثری هر چند کوچک به شایقین و دوستداران اهل کتاب تقدیم کنم.
یک هدیه به خبرگزاری بانوان افغانستان
يك عمر كه جانان تو بودم تو چه كردی
آن نو گلِ خـنـدان تو بودم تو چه كردی
صد شعر و غزل بهر دو چشمان تو خواندم
سر دستهی ديوان تو بودم تو چه كردی
پـرنـده شـدم بال كـشـيدم به خـيـالـت
پرواز به چشمان تو بودم تو چه كردی
آن لعل گران بودم و كردی خس و خارم
چون لعل بدخشان تو بودم تو چه كردی
شبهای سياه، ماه شدم در شبِ تارت
هر روز كه قربان تو بودم تو چه كردی
گر سبز شدم، شاخه زدم، ميوه گرفتم
سيبِ كه به دندان تو بودم تو چه كردی
ديدی كه گرفـتـار غـم عشـق تو شد دل
لـيـلـی به بيابان تو بودم تو چه كردی
خواستم كه تو يارم شوی و لطف نمایي
من خستهي هجران تو بودم تو چه كردي
دادم دل خـود را پـی تـو راه فـتـادم
دل بسته و نالان تو بودم تو چه كردي
عمرم به خيال تو چه بگذشت دو روزِ
من عاشق چشمان تو بودم تو چه كردی
شيلا چه كشيد از غم و عشق تو همه عمر
اشكي كه به مژگان تو بودم تو چه كردي
مصاحبه کننده: سودابه احراری
واقعا عالیست به وجودتان افتخار میکنم یک بانوی شجاع و پر افتخار کشورم میباشید