مبارزه خستگی ناپذیر زنان افغانستانی برای آزادی!

آزادی از یک سو مقوله پیچیده و از سوی دیگر به همان اندازه ساده است، پیچیده به این خاطر که در جوامع مختلف تعابیر گوناگون از آن شده و مشخص و ساده این که در بیشتر جاها شناخته شده و مورد پذیرش قرار گرفته است یعنی این که حالا دیگر با مفاهیم و معنای اساسی آن آشنا و از آن به اندازه کافی بهره برده اند. به هر حالتی تجربه کرده اند.

در یک تعریف ساده که در باره آزادی گفته شده این است که کسی توانایی و انتخاب کار داشته باشد و از سوی دیگر حداقل حق انتخاب را نیز برای انجام کاری داشته باشد. یعنی یک مساله ساده، حق داشتن زندگی، حق داشتن روش زندگی، حق داشتن کار، حق انتخاب از مسایلی است که در جوامع پیشرفته دیگر معضلی به حساب نمی‌آید. البته باید گفت آن چه که در این تعریف گنجانیدم تعریف از آزادی اجتماعی است. بدون شک آزادی مطلق بحث دیگری است که  به خاطر زندگی اجتماعی و نیاز به آن خیلی هم مورد بحث ما نیست.

اما از یک سو اگر نگاه کنیم به این اجتماع خود ما و به زندگی امروزی که در نبض این جغرافیای افتاده جریان دارد. کدام بخشی از این‌ها را در اجتماع به حداکثر نه حتا به حداقل می‌توان دید؟ طبیعی است که همه با چند و چون جریان زندگی در این مرز و بوم آشنا هستیم و چه خوب هم می‌دانیم که این کلمه حتا به ساده ترین تعریف خود نیز نمی‌تواند نقش بگیرد و در متن اجتماع پیاده شود.

این جا هیچ کسی به معنای واقعی کلمه آزاد نیست و آزاد زندگی نمی‌کند. اما اگر بحث را به دو بخش زنان و مردان دسته بندی کنیم که بیشتر منظور من هم اشاره به زندگی زنان است می‌بینیم که در این جغرافیا هیچ زنی با کلمه‌ی آزادی آشنایی ندارد. هیچ زنی نمی‌تواند این کلمه را به معنای واقعی آن لمس کند چه برسد به این که تجربه کند. می‌دانیم که زنان در این جا اختیار ندارند که چیزی را انتخاب کنند. از لباس شروع تا آموختن دانش. از آموختن دانش تا انتخاب رشته، چون در بیشتر خانواده‌ها این بزرگ‌ها هستند که تصمیم می‌گیرند.

زنان در انتخاب شریک زندگی شان نه تنها حق انتخاب که حق نظر هم ندارند. می‌دانیم که هنوز هم زنان پس از آن که به عقد کسی درآورده می‌شوند حق می‌یابند تا بدانند قرار است با چه کسی تمام عمر زندگی کنند. و بعد تکرار همان سناریوی گذشته و محروم از حق انتخاب و حق نظر و حقوق  دیگری که مختص یک فرد آزاد است. و این جا نیز دوباره زنان هیچ چیزی از آزادی را به این معنا نمی‌بینند. آن چه در زندگی زنان پس از ازدواج تغییر می‌کند محیط است نه وضعیت.

اگر به زندگی زنان به جهان نگاه کنیم و در کل به زندگی انسان‌ها می‌دانیم که با گذشت زمان طبیعی است که زندگی تغییر می‌کند چنانچه در جوامع پیشرفته تغییر کرده. اما در پس هر تغییر تلاش و قربانی‌ای به همراه می‌باشد که کمتر دیده می‌شود.

گاهی فکر می‌شود که وضعیت موجود جوامع پیشرفته تنها حاصل پیشرفت زمان است اما اگر در پای صحبت کسانی که پا به پای این تغییر و گذشت زمان عرق ریخته اند بنشینم می‌دانیم که چه دشواری‌های را سپری کرده اند تا این وضعیت به میان بیاید.

 زندگی برای همه دشواری‌های خود را داشته اما برای زنان بیشتر از همه، چون زنان در طول تاریخ با موانع بیشتری نسبت به مردان رو به رو بوده اند. زنان یکی یکی موانع را برداشته به جای آن حق خود را گذاشتند. هریک از حقوق طبیعی خود را و آن را در جریان سال‌ها تلاش یک به یک با قربانی دادن انجام داده اند.

 اگر امروز در جوامع پیشرفته زنان زندگی آرامتری را تجربه می‌کنند بدون شک نتیجه کار دیروز آن شمار از زنانی است که این راه دشوار را هموار کرده اند. روشی که باید بدون شک در افغانستان نیز به کار گرفته شود.

می‌دانم که بارها گفته شده که در افغانستان زنان با چنین و چنان مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند، از روش‌های موجود شکایت شده، خیلی‌ها محکوم به کم کاری شده اند و… از سوی هم می‌دانم که جامعه ما نسبت به جوامع دیگر عمیق‌تر با مشکلات رو به رو است و پیچیده تر از آن است اما با این همه یک نکته وجود دارد که ناممکن نیست.

زنان بدون شک با دشواری رو به رو اند اما با ناممکن‌ها نیستند. این باور من نیست باور تمام آن‌هایی که برای پشیبرد جامعه‌ خود تلاش کرده اند نیز است. تصور کنید اگر زنان در جوامع پیشرفته هم همین گونه دست روی دست می‌گذاشتند و آن موانعی را که سال‌ها ناممکن به نظر می‌رسید همانگونه رها می‌‌کردند به وضعیت خوبی را که امروز زندگی می‌کنند، آزادی را که امروز با آن زندگی می‌کنند می‌توانستند به دست بیاورند؟ پرسشی که طبیعی است پاسخ آن بدون جاری کردن در زبان به ذهن همه‌ی ما می‌رسد.

نویسنده: نسیمه همدرد 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا