آفتاب را با دو انگشت نمیتوان پنهان کرد!
چندی پیش گروهی از روحانیان و طرفداران آنها در شهر هرات علیه “ستاره افغان” که بزرگترین برنامه استعدادیابی موسیقی افغانستان است، راهپیمایی کردند و موسیقی را یک عمل ضد دین دانسته و خواهان لغو این برنامه شدند.
آنان شعارهایی بر ضد برنامه ستاره افغان سردادند: اینکه موسیقی زنان و دختران را به فحشا میکشاند، اینکه اجازه نمیدهیم در شهر علم و فرهنگ کسی دختران را به بیراهه بکشاند و…
در یک نظام دموکراتیک، راهپیمایی و اعتراض حق مسلم شهروندان دانسته میشود. اما اعتراض آنانی که به نمایندهگی از جامعه روحانیت هرات دست به راهپمایی علیه ستاره افغان زدند، با این پرسش روبرو شد که چرا آنان در برابر حملههای انتحاری و انفجار در مساجد و اماکن مقدس اعتراض نمیکنند؟ در حالی که حمله تروریستان به این گونه اماکن که غالبا با توجیهات دینی صورت میگیرد به دین و ارزشهای دینی بسیار زیاد زیانبار است.
در گرماگرم این اعتراض و ضد اعتراض بود که خبری در مورد تجاوز یک ملا بر دختر 19 سالهاش نشر شد. هرچند این خبر مربوط سال گذشته بود اما بسیاری از کاربران رسانههای اجتماعی آن را در واکنش به اعتراض اخیر «علمایدینی» هرات به ستاره افغان، باز نشر کردند و به اصطلاح آن را منحیث سندی از موجودیت فساد اخلاقی در میان جامعه روحانی مورد استفاده قرار دادند. این پرسش پیوسته طرح شد که یک برنامه موسیقی ضد اخلاقی است یا تجاوز یک پدر بر دخترش؟ آنهم پدری که عضو جامعه روحانیت دانسته میشود.
اعتراض شماری از «علمای دینی» هرات در برابر ستاره افغان، بحث داغی در رسانهها شد و این که هنوزهم جامعه افغانستان از منظر نهادینه شدن ارزشهای مدنی و مدرن فاصله زیادی دارد. به ویژه آنکه این اعتراض در جایی صورت گرفت که از آن به عنوان مهد تمدن و فرهنگ یاد میشود. هرات. دربسیاری از نوشتهها هرات با پسوند«باستان» نوشته میشود که اشاره دارد به فرهنگی بودن و تاریخی بودن این شهر. موسیقی یکی از بخشهای مهم هنر است و هنر یکی از شاخصترین مباحث در حوزه گفتمان فرهنگی است. چگونه هراتیان فرهنگپرور، علیه فرهنگ قرار میگیرند؟ این در حالی است که در برنامههای قبلی ستاره افغان، هراتیان درخشش خوبی داشته و در آخرین برنامه از این سلسله برنامهها، چند اشتراک کننده برتر که به دورنهایی راه یافتند، باشندهگان هرات بودند.
البته تا جایی که به «علمای دینی» برمیگردد، ضدیت با موسیقی و آوازخوانی، تا حدود زیادی ناشی از وجود تعابیر و برداشتهای دگماتیک در برخی از متون منسوب به دین است که «علمای دینیای» که فهم عمیقتری از دین و ارزشهای دینی نداشته باشند، خود را ناگذیر از اعتراض در برابر موسیقی میدانند. این در واقع باب بحث دیگری است که باید به آن به گونه مفصل پرداخته شود.
اما به نظر میرسد که سوال اصلی این نباشد. یعنی این موضوع را باید در حوزه سیاست جستجو کرد تا این که در حوزه دینی-فرهنگی مورد بحث قرار گیرد.
یک تحلیل این است که حلقات مشخصی در داخل کشور که ابهت تاریخی-فرهنگی هرات را برتابیده نمیتوانند و نگاه قومی-فاشیستی به مسایل فرهنگی-سیاسی دارند، در صدد ترسیم یک چهره ضد فرهنگی و عقبمانده از هراتاند. این حلقه میتواند در بستر مناسبات قومی از هرات تا کابل کشیده شده باشد و هدفش این باشد که هرات و هراتیان را متحجر معرفی نموده و به اصطلاح به نحوی از این خطه باستانی، ارزشزدایی کنند و چه بهتر از این میتواند نماد فرهنگزدایی و ارزش زدایی باشد؟ مظاهره علیه ستاره افغان!
کما این که اگر نگاه عمیقتر و روانشناسانهتری به موضوع داشته باشیم، میتوان پیوندی میان ستاره افغان، تجاوز یک ملا بر دخترش و ارزشها و ضد ارزشهای اخلاقی درجامعه پیدا کرد.
بسیاری از آگاهان به این باوراند که جامعه افغانستان، از نظر جنسی یک جامعه محرومیت زده است. نگاه مسلطِ جنسی مردان نسبت به زنان، برخاسته از محرومیت جنسی است. محرومیت جنسی از کجا ناشی میشود؟ و چه رویکردها و رفتارها در سطح فردی و جمعی به تشدید و تضعیف آن منجر میشود؟
از پیامبر اسلام حدیثی به این مضمون نقل شده که «الانسان حریص مما منع» یعنی انسانی از چیزی که منع شود، به آن حریصتر میشود. این نظریه در روانشناسی نیز طرفداران زیاد دارد. روانشناسان نیز معتقدند که انسان از هرچه منع شود، به آن بیشتر حرص و کشش نشان میدهد. سنن و رسوم حاکم در افغانستان که بیشترینه برساخته ارزشها و باورهای دینی است، محرومیت را تشدید میکند. البته این به این معنا نیست که دین یک پدیده ضد فرهنگی معرفی شود. این بیشتر بازتاب دهند سوء تعبیرها و کج فهمیهایی است که در طول تاریخ از دین صورت گرفته و هنوز هم ادامه دارد. ارزشهای حاکم شده در جامعه، زنان و مردان را بیشتر از هم جدا میسازد و این جدایی منشأ محرومیت و منشأ سوء رفتارهای جنسی در میان مردان و زنان است.
جامعهشناسانی که در حوزه جامعه شناسی ارتباطات فعالاند، به این باوراند که تلویزیون و تولیدات سیمنایی نقش مهمی در محرومیتزدایی دارند. انسانها میتوانند بخشی از نیازمندیهای خود را که در عالم واقع به آن دسترسی ندارند، از طریق تصویر و فیلم رفع بسازند. به تعبیر دیگر میتوان گفت که نیاز به داشتن برنامههای تلویزیونی شبیه ستاره افغان در افغانستان بیشتر است. یعنی اگر جامعه و رسوم حاکم برآن اجازه نمیدهد تا مردان و زنان در عالم واقع با هم مراوده داشته باشند، این امکان باید در فضای رسانهیی وجود داشته باشد. این یعنی به نحوی مبارزه با محرومیت. محرومیتزدایی یعنی گامی در جهت جلوگیری از بدرفتاریهای جنسی. یعنی جلوگیری از تجاوز پدر بر دختر.
البته این درصورتی است که جامعه روحانیت خود را با زمان همگام بسازد و نگاهش به جامعه و انسان و اخلاق انسانمحور باشد. به این معنا که انسان را محور و اساس قرار دهند و دغدغه شان بهبود زندهگی بشر و رفع چالشها از طریق تعامل و خردورزی باشد نه این که با دگمهای دیرینه، دستآوردهای امروزه بشر را مصادره به مطلوب کنند. که چنین رویکردی همان میشود که خود ملاصاحبان و علمای دین بیش از دیگران در مضیقه، دوراهی، تضاد و تناقض قرار گرفته و به قول حافظ شیرازی، در منبر یک چیز بگویند و «چون بهخلوت میروند، آن کار دیگر میکنند»
نویسنده: نسیمه همدرد