از ساخت گردنبد تا ابداع وسیلهی پرتو درمانی
«شکر دخت جعفري» به دلیل ارائه روش جدید پرتو درمانی برای بیماران سرطان برنده جایزه مخترعان سال 2016 بریتانیا شد. این هفته به سراغ داکتر جعفری رفتیم و با وی گفتگوی را ترتیب داده ایم تا مخاطبان را بیشتر با کار و زندگی شان آشنا سازیم.
محل تولد
در سال 1356 در قریه ارل واقع در ولسوالی بندر- سنگتخت ولایت دایکندی نزد پدر میرزاعلی جعفری و مادر فاطمه غلامی چشم به جهان گشودم. تولد من مصادف بود با حمله شوروی به افغانستان و شروع جنگهای چریکی که علیه حکومت دست نشانده شوروی و نیروهای شوروی می جنگیدند. این گروها همچنین درهرمنطقه بین خودشان هم درجنگ بودند، در قریهها مکتب نبود و پدرم در خانه به بچهها درس می داد به همین دلیل اگر بدست این گروهها میافتاد، جانش به خطر میفتاد. از این خاطر چندین ماه به کوهها پناه برده بود. بعد از تشدید حملات هوایی شوروی، احساس امنیت نکردیم و با تعدادی زیاد از هم قریهایها دست به مهاجرت زدیم. در بین راه از کوهها و درهها پیاده میرفتیم. به خاطر اینکه در بین راه به نیروهای شوروی برنخوریم، روزها و شبها در کوهها میماندیم، در همین مسیر خواهر کوچکم سخت مریض شد و دکتر و دوایی نبود که به دادش برسد و جانش را از دست داد. در بین راه شاهد مرگ خیلی ها بودیم، اکثر کودکان خردسال و کهنسالان نتوانستند دوام بیاورند. اول بهار 1362 حرکت کرده بودیم و خزان سر مرز استان زابل ایران رسیدیم. از دشتهای سوزان فراه گذر کردیم. در گرمای سوزان تابستان، یک ماه در یک مکتب خانهی ویرانه در دل دشت سوزان زندگی میکردیم، چیزی برای خوردن پیدا نمیشد، مردا ن خانوادهها میرفتند از قریههای دور دست نان خشک جمع میکردند، ازدشتها تربوزهای خودرو را میچیدند و با نان میخوردیم.
مهاجرت به ایران برای خانواده ما یک فرصت خوبی بود. خیلی هم خوش شانس بودیم چون ایران فقط در سالهای اول کارت شناسایی برای مهاجرین توزیع کرد و توانستم با آن وارد مدرسه شوم. برای خانوادۀ من تغییر بسیار زیادی را آورد. خارج شدن از محیط بسته در قریهای کوهستانی و آشنایی با مردم یک مرز و بوم دیگر با فرهنگ جدید، زندگی در شهر و گسترش دیدگاهها. مهاجر بودن بالاخره مشکلات خاص خودش را هم داشت آن هم در کشوری که خودش با معضلات اجتماعی و جنگ دست و پنجه نرم میکند. هم محبت ایرانیان خصوصا همسایگان و معلمان را میدیدم و هم توهین و تحقیر مهاجر بودن را در کوچه و خیابان تحمل میکردم.
تحصیلات
دوره ابتدای، متوسطه، لیسه و دانشگاه را تا مقطع لیسانس در ایران خواندم. همیشه شاگرد اول یا دوم کلاس میشدم و شاگرد فعالی در قسمت نمایندگی کلاس، شرکت در مسابقات و ورزش بودم.
خانوادهام مخالف ادامه تحصیلام در مقطع دانشگاه بودند اما در سال 1375 مرحله اول و دوم کنکور را بدور از چشم پدر شرکت کردم. شبها وقتی همه میخوابیدند من چراغ موشی که از شیشه شربت، مقداری نفت و چند تار نخ پنبهای درست کرده بودم را روشن میکردم. میرفتم گوشهای از حیاط که دیده نشوم و یا داخل حمام و دستشویی تا کتابهای درسی خود را مرور کنم و برای کنکور آمادگی بگیرم. اعتماد به نفس زیادی نداشتم چون همه همکلاسان من با حمایت خانواده شان به کلاسهای آمادگی کنکور میرفتند و بهترین استادها را داشتند در حالیکه من فقط کتابهایم را داشتم و شب بیداریها را. آن سال تنها کسی در کلاس مان بودم که به دانشگاه دولتی راه یافت و به همین دلیل در شهرشان خبر پیچید که امسال فقط یک دختر افغانی توانسته در کنکور دولتی قبول شود. این باعث شد که خانوادهام به من افتخار کنند و حامیام شوند و ذهنیت شان نسبت به ادامه تحصیل دختران تغییر کند. آنها امید این را نداشتند که یک دختر مهاجر بتواند در وضعیت مهاجرت و محدودیتها خود را بجایی برساند و برای همین اول سعی داشتند مجبورم کنند ازدواج کنم و به زندگی معمولیام بپردازم.
در رشته تکنولوژی رادیولوژی ابتدا در مقطع کاردانی ( فوق دیپلم) در دانشگاه علوم پزشکی تهران و بعد پس از کامیابی در کنکور بعدی ادامه همین رشته را درمقطع لیسانس (کارشناسی ناپیوسته) در دانشگاه تبریز خواندم.
با وجودیکه دانشگاه دولتی بود ولی برای تهیه مخارج رفت و آمد و غذا خیلی برایم سخت گذشت. وضعیت بد اقتصادی خانواده برایشان امکان حمایت مالی را نمیداد. در ترم (سمستر) اول مقداری پس انداز داشتم که آنرا مصرف کردم. تابستان گذشته در مزرعه برای گوجه چینی و خیار چینی رفته بودم و پولم را برای این روز پس انداز کرده بودم. ولی او پول بعد از یکی دوماه تمام شد. در خوابگاه زندگی میکردم و با پنج دانشجوی دیگر هم اتاق بودم و با هم غذا میخوردیم. یادم است که برای حفظ آبرو بعضی وقتها روزها روزه میگرفتم و اندک پولی که داشتم را برای تهیه غذای شب نگه میداشتم تا کسی متوجه وضعیت بد اقتصادیام نشود.
من جزء اولین دانشجویان افغانی بودم که استادانم بسیار با من مهربان بودند و همیشه برایم دورههای کارآموزی بهتری را فراهم میکردند تا مستقل بار بیایم و در وقت بازگشت به افغانستان بتوانم با اعتماد بهنفس بالا کار کنم که این بعداً بسیار تاثیر مثبتی در کارم در افغانستان داشت.
در سال ۱۳۸۹ (اکتبر۲۰۱۰ م) تحت بورسیه سازمان بین المللی انرژی اتمی برای گذراندن دوره ماستری در رشته فیزیک طبی (Medical Physics) در دانشگاه ساری(University of Surrey) عازم کشور انگلستان شدم. از مقطع ماستری به درجه عالی فارغ التحصیل شدم و پس از آن 10 ماه دوره عملی فیزیک طبی را در شفاخانه رویال ساری گیلدفورد گذراندم. همزمان از طرف دانشگاه بورسیه برای گذراندن دوره دکتری برایم پیشنهاد شد، که در آن سال از بین دو هزار دانشجو به چهار نفر بورس دوره دکترا را دادند. البته بورسیه نیمه بود، به این معنی که نصف مصارف را دانشگاه متقبل می شد و نصف دیگرش را باید خود دانشجو می پرداخت. من تنها می توانستم پول یک سالش را تهیه کندم، با وجود این نا امید نشدم و این فرصت را از دست ندادم و بورسیه را قبول کردم. همسرم و فرزندانم هم به من پیوستند و با حمایت همسرم روی درس خواندن تمرکز کردم. پاره وقت هم در بیمارستان کار می کردم. خوشبختانه، بعد از یک سال شامل بورس “بنياد شلوم برجر” (Schlumberger Foundation) شدم که توانستم پروگرام دکترا را ادامه دهدم و در ماه جون سال 2015 توانستم از پایان نامه دکترا با درجه اعلی دفاع نمایم و در کمتر از سه سال از دوره دکتری فارغ التحصیل شوم.
ابداع یکی از وسایل پرتو درمانی بیماری سرطان
پروژهی تحقیقاتی دوره دکترا من، بهبود روش پرتودرمانی بیماران سرطانی بود. و من روی یافتن راه حلی برای بالا بردن دقت و صحت اندازه گیری اشعه در داخل بدن مریض تحقیقاتام را انجام میدادم.
در سال 2013 تحقیقاتام روی پرتو درمانی بود. وقتی متوجه میشدم که در عموم 51% مریضان تحت تداوی پرتودرمانی از عوارض جانبی بسیار جدی رنج میبرند و در اثر نبودن اطلاعات دقیق از محل تداوی غده سرطانی نمیتوان سرطان مریض را بطور قطعی کنترل کرد، به فکر ساختن وسیلهای افتادم که از داخل بدن مریض تحت پرتودرمانی به ما اطلاعات ارائه کند، لذا با الهام از تحقیقات پروفسور دیوید برادلی(David Bradley) که از فیبهای نوری(optical fibres) به عنوان دوزیمتر استفاده میکرد کار خود را شروع کردم و سپس به انواع دیگری ازمواد شیشهای فکر نمودم که بسیار کوچک باشد تا بشود وارد بدن مریض نمود، مقاومت بیشتری داشته باشد و هم اطلاعات سه بعدی ارائه نماید.
در دوران نوجوانی از دانههای شیشهای منجوقها برای ساختن گردنبند استفاده میکردم تا بدین وسیله درآمدی کوچک داشته باشم و این ایده اولیه را به من داد تا از این دانههای ارزان برای ایجاد دوزیمتر تیال (ترمولومینسنت thermo-luminescent) استفاده نمایم. وقتی که این نظریه را در لابراتوار مورد آزمایش قرار دادم، دریافتم که نه تنها دانههای شیشهای بسیار ارزانتر از دوزیمترهای متعارف هستند بلکه آنهاعملکرد به مراتب بهتری را در طیف وسیعی از پارامترها نیز ارائه می کنند. به این ترتیب با ساخت آرایهای از این مهرهها که بطور ردیفی قرار میگرفتند طرح ساخت دوزیمتری را دادم که میتواند وارد بدن شود و از مقدار و گسترش اشعه هم در غده سرطانی و هم انساج سالم اطراف اطلاعات دهد و متعاقبا هرگونه خطای موجود را برای جلسات بعدی درمانی بتوان تصحیح کرد. لازم به یادآوری است که معمولا تداوی پرتودرمانی در حدود 20 جلسه انجام میشود. با به کارگیری این وسیله انتظار میرود دقت و صحت درمان پرتودرمانی حداقل ۵۰ درصد افزایش یابد.
من هیچ وقت فکر نمیکردم که بتوانم چنین ابداعی بکنم. من هم مثل سایر دانشجویان که برای برنامهی تحقیقاتی دوره دکترای خود تحقیق میکنند، روی این تحقیقاتم تمرکز کرده بودم و در جریان این تحقیقات به چنین ایدهی بکری رسیدم.
بعد در برنامهی رقابتی سرتاسری در بریتانیا که از سوی نهاد نوآوری دولت بریتانیا به نام (Innovate UK) راهاندازی شده بود شرکت کردم و توانستم برنده جایزه مخترعان سال 2016 شوم.
استقبال از طرح ابداع شده
تا کنون بسیاری از نهادهای تحقیقاتی بریتانیا مانند دانشگاه ساری، مرکز لابراتوار فیزیک ملی (National Physical Laboratory)، مراکز تحقیقاتی 20 تا از شفاخانهها، برخی از لابراتوارهای بینالمللی مانند لابراتوار گونما در ژاپن (Gunma Ion Beam Centre)، و مرکز پروتون تراپی پراگ (Prague Proton Centre)، از طرحم استقبال کرده اند و در انجام آزمایشات این کار تحقیقاتی با من همکاری داشته اند.
مقالات علمی
در خصوص نوشتههای علمی مهارت خوبی دارم و از زمانی که اولین مقالهام را در دورهی دکترا در سال 2014 به نشر رسانیدم تا بحال حدود بیش از 30 مقاله علمی را من و همکارانم به نشر رسانده ایم.
همچنین این کارهای علمی را در کنفرانسهای داخلی و بین المللی زیادی (از جمله ICDA1, ESTRO33, 3rd ESTRO forum, IUPESM, 13th International Symposium on Radiation Physics and NPL proton dosimetry, UKRO15 ارایه کرده ایم.
برای جزییات بیشتر در مورد کارهای علمی شکردخت میتوانید به پروفایل علمیاش در لینک ذیل مراجعه نمایید
https://www.researchgate.net/profile/Shakardokht_Jafari/contributions
سایر فعالیتها
در کنار مشکلات فراوان فرهنگی، اجتماعی و مهاجرت، در سال 1383، بعد از رژیم طالبان اوضاع کشور که خوبتر شده بود ومن هم که تقریبا تازه از دوره لیسانس فارغ التحصیل شده بودم برگشتم به کشورم تا در پی آروزهای خود و خدمت رسانی به مردم خود بروم. برگشتن به افغانستان همیشه برایم یک آرزو بود و با اینکه بیشتر عمر خود را در ایران گذرانده بودم هیچوقت به آن جا احساس تعلق نمیکردم.
در افغانستان ، به وزارت امور زنان مراجعه کردم که یک پست در بخش صحی خالی داشتند، اول از من استقبال کردند و درخواست استخدامم را پذیرفتند اما وقتی طی مراحل اداریاش را در طی دو ماه تمام کردم، استخدامم را رد کردند، بعد سراغ دانشگاه طبی رفتم. به خاطر علاقهای که در ایجاد تغییر و آموزش یاد داشتههای خود به سایرین داشتم، هدف خود را شمولیت در کادر علمی دانشگاه طبی کابل قرار دادم. خیلی از این دپارتمنت به آن دپارتمنت پاس داده شدم اما بعد از نه ماه دوندگی توانستم به عنوان نامزد پوهیالی وارد کادر علمی شوم. تنها ایرادی که در ارائه کنفرانس از من گرفته شد این بود که چرا لهجهی ایرانی داری. قول دادم که تمام سعیام را میکنم تا با لهجه دری صحبت کنم. بعد یک سال پوهیالی شدم و بعد هم پوهنیار (دستيار پروفسور) در دپارتمنت رادیولوژی. همزمان با تدريس در دانشگاه طبی كابل، در شفاخانه كودكان فرانسه (FMIC)، (اولین شفاخانهای که در سطح افغانستان استاندارد سازی شد) از سال 2005 تا 2010 به عنوان سوپروایزر دپارتمنت رادیولوژی کار میکردم. وقتی متوجه شدم که علم رادیولوژی در افغانستان به سالهای قبل از جنگ برمیگردد و از تکنولوژیهای نوین هیچ خبری نیست کلاسهای آموزشی را در داخل شفاخانه تدریسی علی آباد دانشگاه طبی کابل و شفاخانه کودکان فرانسه دایر کردم و آموزش علوم رادیولوژی (مانند اساسات سی تی اسکن، رادیوگرافی کامپیوتری و دیجیتال) را از همکاران خود شروع کردم.
شفاخانه اطفال فرانسه براي اولين بار خدمات سي تي اسكن و آزمایشات رادیولوژی تشخیصی تخصصی را براي شهروندان افغان به صورت عمومي عرضه نمود. که من در توسعه تکنیکهای تشخیصی رادیولوژی تخصصی تلاش کردم و براي اولين بار زناني كه با مشكلات نازايي مواجه اند را در اين شفاخانه معاينه رادیولوژی تشخیص نمودم تا آنها مجبور نشوند برای تشخیص به کشورهای خارج بروند. تا بحال (میزان 1396) در این شفاخانه حدود ۱6 هزار زن افغان براي مسائل ناباروري آزمايش شده و نتايج درماني مثبتي نيز داشته اند.
با داشتن این فعالیتها در بخش علوم رادیولوژی نامم در کتاب تاریخ طب افغانستان نوشته پوهاند افضل انور ثبت گردید.
در کنار اين مشاغل، عضويت هيئت کمیسیون عالی انرژي اتمي افغانستان و نمایندگی وزارت تحصیلات عالی را در این کمیسیون داشتم و در مسوده قانون این کمیسیون هم نقش داشتهام. در آن زمان كوشش مان بر طراحی چارچوب برنامه کشوری در زمینه فعالیتهای انرژی اتمی افغانستان و همچنین قانونمند کردن ماشینهای ایکس ری بود، تا شرايط نگهداری و کار این ماشینها استاندارد سازی شود.
همچنین نماينده (کانتر پارت) وزارت تحصيلات عالي افغانستان در سازمان بين المللي انرژي اتمي بودم ومسووليت پروژه بازسازی بخش راديو تراپي شفاخانه علی آباد دانشگاه طبی کابل را از سال 2008 تا 2012 میلادی بر عهده داشتم و در اين زمان، پيش نويس دو پروژه ديگر را نيز براي افغانستان تهيه كردم كه بودجه آنها را نيز سازمان بين المللي انرژي اتمي به عهده گرفته است.
در اصلاح کریکلوم درسی و وارد ساختن مضامین جدید رادیولوژِی در دانشگاه طبی کابل نقش داشتهام و همچنین به عنوان استاد بیوفیزیک در دانشگاه خصوصی چراغ هم تدریس نمودهام.
برای صنعتی سازی سیستم دوزیمتری داخل بدنی، شرکت خود را تاسیس کردهام که فعلا روی ساخت نمونه اولیه سیستم دوزیمتریام کار میکنم. برای اطلاعات بیشتر به لینک ذیل مراجعه کنید.
جوایز بدست آمده در حین دوره تحقیقاتی
- Public Engagement Awards 2014
- The ICURe Innovation-to-Commercialisation programme
- SIRIUS Outstanding Achievement Award 2015
- Grant Thornton Best Game Changing Enterprise 2015
- Grant Thornton Entrepreneurial Excellence Award 2015
- The Women in Innovation awards 2016) Innovate UK’s infocus awards )
http://www.surrey.ac.uk/features/graduate-wins-innovation-award-new-cancer-treatment
پس از پایان دورهی دکترا به عنوان محقق و استادیار با دانشگاه ساری همکاری دارم. در کنار کار تحقیقی همچنین استاد راهنما برای دانشجویان دوره ماستری و دکترا هستم و همچنین مضمون درسی رادیوبیولوژی را در رشته فیزیک طبی دوره ماستری همین دانشگاه (University of Surrey) تدریس می کنم.
سرتیفیکت بین المللی فیزیکدان طبی بالینی را بدست آوردهام و به عنوان متخصص فیزیک طبی بالینی در شفاخانه Queen Alexandra کار میکنم که هزینه زندگیام از این طریق تامین میشود.
مصاحبه کننده: سودابه احراری