هویت زن در ادبیات فارسی
ارزشها و اعتقادات مردم جهان را میشود به دو دسته تقسیم نمود: 1. اعتقادات دینی و مذهبی 2. ارزشهای فرهنگی و ملی
مردم شريف افغانستان يکی از محدود ملتهایی هستند که همواره سعی کرده اند تا در کنار اعتقادات مذهبی، رسم و رواج پسنديدهی فرهنگی و تاریخی خویش را نیز حفظ کنند. از آن رو که ادبیاتمان آیینهی تمامنمای فرهنگ ماست در این مقاله با مراجعه به آثار ادبی سعی میشود روشن گردد که در تاریخ ملی ما زنان همواره جایگاه ویژه و منحصر به فردی داشتهاند و ميتوانستند با نامهای خود در عرصههای مختلف از جمله دينی، سياسی، ميدانهای جنگ، فعالیتهای ادبی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی وغيره عرض اندام کنند ونام خود را به شهرت جهانی وتاريخی برسانند، که متاسفانه با نفوذ خرافات و تابوها در جامعه این حقوق کمکم فراموش شده و به جایی رسیده که امروزه مردان افغانستان حتا از بردن نام بانوان خانوادهی خویش در جمع ابا میورزند.
اربابان ادب و شعر فارسی در طول پیدایش ادبیات و خلق آثار و شاهکارهای ادبیشان در وصف زن و ستایش عشق و زیباییهایش و قدردانی از مقام شامخ او (با بردن نامهایشان) سخنان بلندی گفتهاند و زن را حافظ هویت و ارزشهای قومی و نژادی یاد کرده اند.
زن در ادبیات فارسی رسالتهای چندگانهای را بر عهده دارد؛ گاه همسری وفادار است و گاه مادری فداکار و مربی تربیتی خانواده و گاه مظهر پارسایی و توکل است و زمانی مظهر زهد و پرهیزگاری و گاه مظهر خردمندی و سیاستمداری و میهن پرستی است.
واژهی زن در آثار فردوسی سعدی، مولوی، حافظ ، عطار و سنایی و جامی اشتراک لفظی دارد ولی نوع تلقی و حضور و جلوههای آن متفاوت است.
چهرههایی که فردوسی از زنان در شاهنامه مطرح کردهاست نشان میدهد که زنان، بهترین و سرآمدترین کسانی هستند که میتوانند الگوی بشریت باشند از آن جمله گُردآفرید، سودابه، تهمینه و منیژه از شخصیتهای کامل و عاری از نقص در شاهنامه هستند.
همچنین است فرانک همسر آبتین که پسرش فریدون سرانجام بر اثر راهنماییهای مادرش و به یاری مردم بر ضحاک پیروز میشود و «سیندخت» که هوشمندترین شخصیت شاهنامه است، زنی که نه تنها در مقام مادر و همسر که در روابط اجتماعی و سیاسی نیز سفیری موفق است که با نرمی و ژرف نگری همسرش را قانع میکند که از کشتن او و دخترش حاصلی به دست نخواهد آمد و داستان تهمینه و سهراب، فرود و مادرش جریره زن سیاوش و آرزو و رودابه و سودابه و آزاده.
سعدی شیرین سخن نیز موارد فراوانی را از صفات زن و جایگاه او در عالم هستی بیان کرده است و این را میتوان از لابلای حکایات در بوستان و گلستان دریافت، و مولانا که در یک جمله و به قول خودش میتوان زن را اینگونه معرفی کرد : “نور الهی ومحبت و موهبتی که خداوند کریم بر انسان نازل نمود و در جایگاه متعالی انسانی هیچ تفاوتی با مردان ندارد بلکه نمادهایی از صفات جمال وجلال الهی است که سراسر نور زندگی هم از آنجا تابیده میشود، اگر بشر دریابد.”
مولانای بلخ، جامی و حافظ مشخصا از کمالات معنوی رابعه سخن گفتهاند و همه آنها با حرمت و تکریم ویژه به لیلی و شیرین و عذرا و رابعه و… مینگرند.
در منطق الطیر عطار؛ لیلی 27 مورد، رابعه عدویه 9 مورد، زلیخا 6 مورد، فاطمه(س) 5 مورد، مریم و زبیده و حوا و ام هانی و زین العرب (رابعه قزداری) هم هر یک، یک یا دو حکایت را به خود اختصاص داده اند.
عطار در الهی نامه زبیده همسر هارون الرشید و سیمیندخت را از مظاهر خردمندی و تدبیر معرفی میکند و در جایی وقتی سخن از تقوا و پرهیزگاری به میان میآید در این باب مینویسد: «از روی حقیقت آنجا که این قوماند همه نیست توحیدند، در توحید وجود من و تو کی ماند؟ تا به مرد و زن چه رسد ».
در کنار نام رجال زهد و پرهیز و عارفان و پارسایان، نام زنانی بر تارک تاریخ میدرخشد که نمونه روشنی از زهد، تقوا و پرهیزگاری برای تمامی زناناند. زنانی چون آسیه، مریم، زهرا(س) که زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) به عنوان الگوی زنان عالم مظهر زهد و پارسایی و تقوا معرفی گردیده و شاعران بسیاری فراخور طبع سلیم و ذوق خویش بیاناتی را در این خصوص آوردهاند.
نه فقط در آثار نظم که سیمای زن و دو گانگی این چهره، در آثار نثر فارسی نیز هویداست، در تاریخ بیهقی، تصویر مانگار مادر« حسنک وزیر» با سخنان خردمندانهاش بسیار چشم نواز است.
در هر حال، پژوهش در این باب، دامنه و گسترهی بیشتری میخواهد و این اشارههای فهرستوار تنها میتواند ذهن آدمی را معطوف به این واقعیت کند، که ارزیابی درباره باورهای ادبی و اجتماعی یک سرزمین منوط به کاوشهای جامعهشناختی و تاریخی عمیقیست و گاه باید بازنگری در بعضی مولفههای فرهنگی و ادبی خود را با سعه صدر پذیرا باشیم و سعی کنیم تا با تکیه به فرهنگ نیاکانمان ديوار پوسيدهی خرافاتی که امروزه مروج گردیده را فرو بريزيم و نامهای محترم مادران، همسران، خواهران و دختران خود را در هر جمعی که لازم پنداشته ميشود با افتخاربيان نمائيم وآنها را برابر با مردان خانواده دوست داشته باشيم و به ايشان احترام وحق قايل شويم.
نویسنده: آنجلا غیور