بروز رسانی احکام فقهی و مشخص شدن جایگاه زن در جامعه
«موضع تفاوت جسمانی زنان و مردان یک امر بدیهی است، ولی این تفاوت طبیعی نباید مانع امتیاز اجتماعی زنان شود. تفاوت به معنای ضعف نیست. اگر تفاوتی در زمینه جسمانی بین زن و مرد وجود دارد، در دیگر موضوعات نیز تفاوتهای وجود دارد که بیشتر به نفع زن است و شوربختانه تفاوتهایی که به نفع زن است نادیده گرفته میشود ». این بخشی از سخنان غلام رسول عبدی آگاه اموردین، پیرامون مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان از نگاه دین است که در ادامه میخوانید.
پرسش: نظر شما در مورد فعالیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زنان در جامعه چیست؟ آیا در این مورد از لحاظ دینی محدودیتی هم وجود دارد؟
پاسخ: هر قانون و دستور العملی که از ناحیه دین یا از ناحیه قانون وضع میگردد به معنای ایجاد محدودیت است، البته این وضع محدودیتها نظر به وضعیت زیست اجتماعی هر جامعه متفاوت است. مسئله فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زنان نیز از این امر مستثنا نیست. هم محدودیتهای از طرف عرف جامعه و هم محدودیتهای از طرف فقه دینی وضع گردیده است. ولی آنچه مهم است این است که ضرورت حضور زن در جامعه با این محدودیتها به مشکل بر میخورد یا خیر! آنچه مهم است در نگاه نخست، این است که ضرورت جامعه ما (در حوزه زنان) چیست؟ خواست زنان امروز چیست؟ سپس دیده شود وضعیت عرف و دین چیست، این مقایسه به یک تحقیق میدانی ضرورت دارد، و سپس طبق ضرورت قوانین عرفی و فقهی میبایست یک راه کار مشخص و دقیقی را ارائه نمایند. این موضع را به این خاطر بیان میکنم که مسئله حضور زنان در بیرون از خانه یک قاعده شسته رفته و مشخصی ندارد، دیدگاههای متفاوت نظر به زمان و مکانهای متفاوتی ارائه گردیده است. از نگاه علمای سنتی (مساجد و مدارس دینی جامعه ما) بیرون رفتن زن بدون عذر و ضرورت روا نیست، این عذر و ضرورت هم بروز نیست. چون عذر و ضرورت در کتابهای فقهی مربوط چندین صد سال پیش است. ضرورت زن در چندین صد سال پیش متفاوت از ضرورتهای زن امروزی است. حتی در درس خواندن، نظر به استاندارهای ضرورت فقهی سنتی، داشتن علم حداقلی دین برای زن کفایت میکند و طبیعتا رفتن به دانشگاه بر اساس این معیار ضرورت بشمار نمیرود. ولی از نگاه اساتید دینی دانشکده شرعیات این موضوع متفاوت است، ما در دانکشده شرعیات دختران زیادی را داریم که مشغول به درس هستند ولی از نگاه فقه دانشگاهی چنین چیزی مخالف دین نیست و نوعی ضرورت پنداشته میشود، ولی در همین دانشکده نیز محدودیتهای وضع است و آن محدودیت جدا بودن دختر و پسر در صنف درسی است. اگر این جدایی پسر و دختر را (که نظر به دیدگاه سنتی متساهلتر میباشد) را اصل قرار بدهیم بدین معناست که در دیگر دانشکدهها، نظر به یکجا بودن پسر و دختر، حضور زنان موافقم با خواسته دین نیست. این نمونه کوچک، نشان دهندهی تفاوت اختلافات فقهی در این مورد است، هدف این است که این پرسش هرچند در طول تاریخ تکراری بوده و است ولی نظر به اختلاف زمانی و ضرورتهای زمانی پاسخ جدیدی میطلبد و پاسخ مشکل گشایی برای امروز از فقه سنتی نمیتوان دریافت نمود.
پرسش: به نظر میرسد از این اعتقادی كه بیشتر زنان ویژگیهای خاص جسمی، عاطفی و رفتاری دارند، سوء تعبیر شده است كه آنان نمیتوانند وظایف اجتماعی، سیاسی را به عهده بگیرند و همین امر موجب محرومیت زنان از مزایا و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی شده است، شما در این باره چه نظری دارید ؟
پاسخ: موضع تفاوت جسمانی زنان و مردان یک امر بدیهی است، ولی این تفاوت طبیعی نباید مانع امتیاز اجتماعی زنان شود. تفاوت به معنای ضعف نیست. اگر تفاوتی در زمینه جسمانی بین زن و مرد وجود دارد، در دیگر موضوعات نیز تفاوتهای وجود دارد که بیشتر به نفع زن است و شوربختانه تفاوتهایی که به نفع زن است نادیده گرفته میشود. تجربه اجتماعی ما نشان میدهد که زنان یک سری مهارتهای خاصی دارند که مردان نصیب کمتری از آن دارند، پس اگر تفاوت زنان در یک یا چند مسئله باعث کاهش حضورشان میگردد ولی در چندین مسئله دیگر، تفاوت به نفع زن است، پس این مزیت را نباید نادیده گرفت، ضمن اینکه تمام فعالیتهای اجتماعی ضرورتاً به فعالیت جسمی بستگی ندارد. چنانچه همه مردان بر همه زنان از نظر جسمی برتریت ندارند، ما خیلی از مردان را داریم که از نظر جسمی چندان تفاوتی با زنان ندارند ولی در فعالیتهای اجتماعی شان خللی وارد نمیشود و همچنان در اجتماع فعالیت دارند.
پرسش: آیا جایگاه زن در اسلام با معیارهای امروزی برابر است؟
پاسخ: جایگاه زن در اسلام یک مسئله کلی است، اینکه از چه زاویه، از کدام ناحیه و از چه جنبه پرسیده شود جوابهای متفاوتی می توان دریافت نمود. مثلا جایگاه حقوقی، اجتماعی، اخلاقی… هر کدام حوزه دور و درازی را فراروی ما میگشاید. نظر به خواست زن امروز، ضرورت اجتماعی و تغییر فاحش زمانی میتوان گفت که آن جایگاهی که زن امروز از نظر اجتماعی میخواهد از اسلام داشته باشد به مشکلات زیادی بر میخورد، بطور نمونه فعالیت زن در جامعه (نمونهای که قبلا گفته شد) البته یک موضوع را نباید فراموش کرد، چرا ما همیشه پاسخهای خود را از دین میخواهیم، بسیاری از مسائل را دین به وضعیت اجتماعی و ضرورت زمانی و مکانی واگذار نموده است. ضمن این که سفارشهای از ناحیه دین برای حفظ یک سری اصول وضع گردیده که باید رعایت گردد، یک قاعده فقهی داریم که آنچه پسندیده، کار آمد و مفید است از نظر اسلام رد نیست. ولی از آنجایی که بسیاری از برداشتهای دینی، بخاطر حضور گسترده مردان، مردانه است، و طبیعتا مردان هم بدشان نمیآید که به هر نحود ممکن از حضور زنان در میدان رقابت بکاهند، دین نیز میتواند بازیچهی خوبی برای این افراد قرار بگیرد. پس مهم است که سطح توقعات خود را از دین بسنجیم و اینکه ما چه توقعی از چه ناحیهای داریم، و آیا این توقع باید از ناحیه جامعه و عرف بر آورده شود یا از ناحیه دین. طبیعتا نقش عرف را نباید فراموش کرد، چه بسیار توقعات ما از ناحیه دین مسکوت مانده و عرف جامعه باید پاسخگو باشد.
پرسش: با توجه به حرفهای شما که فعالیت زنان در اجتماع از لحاظ دینی محدودیتی ندارد، پس چرا در جامعه ما شماری از مردم بیرون شدن زن از خانه را به قصد کار و فعالیت از نگاه دینی گناه میشمارند؟
پاسخ: زن در اسلام حق مشارکت سیاسی و اجتماعی را دارد، این اصل وجود دارد و نمونهای زیادی در طول تاریخ داریم. ولی با در نظر داشت سخنان قبلی، قابل یاد آوری است که این نوع فعالیتها را جامعه تعریف میکند، اگر جامعه حضور زنان را نپذیرد، و لو ما نص صریح داشته باشیم بازهم راهی به جایی نخواهیم برد (نمونه به میراث گرفتن زنان، مهریه، میراث.. که حق مسلم است که از ناحیه دین به نصوص صریح ثابت شده ولی از نگاه محلی و بومی مورد توجه قرار نمی گیرد). و این پیش فرض اجتماعی بر نوع برداشت از دین نیز تاثیر گذار است، به همین منظور در جوامعی که از نگاه اجتماعی زنان فعالیت بیرونی ندارند، چنین تفسیری از دین ارائه میگردد که فعالیت را به حد اقل ممکن کاهش میدهد و در جامعهای که حضور زنان یک ضرورت پنداشته میشود و مردان این را میپذیرند تفسیر حضور حد اکثری زنان در جامعه را شاهد هستیم.
پرسش: با توجه به اینکه زنان در چارچوب حفظ حقوق همسر و فرزندان حق فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را دارند آیا این نظریه كه زن، حق خروج از منزل را برای فعالیت اجتماعی و فرهنگی بدون كسب اجازه شوهر، ندارد منتفی میشود؟
پاسخ: حضور زن در جامعه بدون اذن شوهر نیاز به جزیئات بیشتر دارد، این حضور بدون اجازه آیا ضمنی است یا اینکه شوهر اصلا اجازه فعالیت را نمیدهد. اگر شوهری اجازه چنین فعالیت را ندهد و نیازی به فعالیت اجتماعی زن به چشم نخورد و صرفا خواسته زن باشد، از آنجایی که مرد بعنوان کسی که از نظر قانون و فقه مکلفیت بیشتر (در قسمت پرداخت مخارجی از مهریه و عروسی گرفته تا پوشاک، خوراک، مسکن، درمان…) دارد، و زن در این قسمت مکلفیت قانونی ندارد، مرد در کنار این تکلیف خواهان امتیاز بیشتری نیز میباشد. از جمله این امتیازها داشتن حق طلاق، اجازه خروج از منزل… میباشد. ولی اگر زنان در آوان ازدواج و در قسمت شروط ضمن عقده نکاح، در وقت نکاح شروطی از جمله کار در بیرون از منزل، حق داشتن طلاق، تحصیل… را شرط بگذارند از این حقوق برخوردار می شوند. بناء اگر زنان میخواهند دست بالایی در این زمینهها داشته باشند موضوع تکلیف و حق را باید در قانون تغییر بدهند، مردان مکلف به پرداخت هزینه زندگی هستند و از این ناحیه زنان هیچ ملکفیتی ندارند، این مکلفیت برای حضور مردان در جامعه (جهت کسب درآمد و پرداخت مصارف زندگی) هم انگیزه بشمار میرود و هم امتیاز اجمتاعی برای مردان قائل میشود. یعنی فعالیت اجتماعی، کار و شغل برای مردان تکلیف است ولی برای زنان یک حق بشمار میرود، چنانچه اگر زنی به دادگاه شکایت از نپرداختن مصارف زندگی از طرف شوهر داشته باشد دادگاه نظر به لزوم دید، حکم تفریق را صادر میکند ولی اگر مردی چنین ادعای نماید غیر قابل قبول است چون زن هیچ تکلیفی در مصارف زندگی ندارد، این قاعده حق و تکلیف برای زنان و مردان، میدان رقابت اجتماعی را برای زنان تنگ میکنید.
مصاحبه کننده: سودابه احراری