فوتبال در بلندای اهداف خالده

خالده پوپلزی در خیرخانه کابل به دنیا آمده و مکتب را در پاکستان و افغانستان سپری کرده است. او بعد از فراغت از دارالمعلمین، به تحصیل در رشته مدیریت پرداخت. بعد از آن، رشته مدیریت بازاریابی را در دنمارک خوانده و حالا رشته مدیریت ورزش را می‌خواند. خالده از دوران مکتب، ورزش فوتبال را به صورت مستمر تا کنون ادامه داده و در این زمینه به موفقیت‌های درخشانی رسیده است. خالده در زندگی ورزشی خود توانسته تیم ملی فوتبال زنان را در اولین بازی بین‌المللی رهبری کند. او در کنار این که عاشق فوتبال می‌باشد، ورزش‌هایی مثل شنا، فتنس، دوش، بایسکل‌رانی و اسب‌سواری را هم انجام می‌دهد. آنچه در زیر می‌خوانید مشروح مصاحبه‌یی است که روزنامه راه مدنیت با او انجام داده است.

خالده چگونه آدمی است؟
دختر خیلی متفاوت. شجاع و سرسخت. از زندگی ساده متنفر است. از ریسک کردن ترس ندارد. و دوست دارد همیشه کار متفاوت انجام دهد.

از زندگی ساده متنفر می‌باشد. این زندگی ساده منظور چی قسم زندگی است؟
یعنی در بین صندوقی که دیگران برایش تعیین نماید زندگی نمی‌کند. این که دیگران را تعقیب کند و کاری که آنان انجام می‌دهد را باید انجام دهد، نه! او نمی‌‌خواهد راه دیگران را تعقیب کند. دوست دارد خودش راه خود را برود. منتظر نمی‌ماند از کسی دیگر پیروی کند تا برای او زندگی آسان‌تر شود. دوست دارد خودش سبب تغییر باشد. خالده با این ویژگی احساس قدرت می‌کند، احساس مفید بودن. دور از انسانیت از زندگی گوسفندی بدش می‌آید.

گفتی اهل ریسک کردن است؟ چرا می‌خواهد ریسک کند؟
خوب در دنیای امروزی به خاطر به دست آوردن خواسته‌هایی که سبب تغییر شود ریسک کردن همیشه وجود دارد. برای رسیدن به اهدافش اگر ریسکی باشد حاضر است بگیرد. تا انسان ریسک نکند چطور از موفقیت خود لذت ببرد و چطور می‌تواند موفق‌تر باشد.

از چه کارهایی بیشتر لذت می‌برد؟
از این که صبح با پلان‌هایی که دارد، بیدار شود. شام دوباره که به بستر خواب می‌رود با خود بگوید که امروز روز مفیدی بود و پلان‌هایش را انجام به درستی داده است. همین جمله به اندازه‌یی برایش توانایی می‌دهد و خوشحال‌اش می‌سازد که هیچ خوشی و لذتی بالاتر از این برایش نیست.

گاهی شده که خیلی قدرت را در وجودش حس کند؟ یعنی خود را یک دختر قدرتمند ببیند؟
بلی. وقت‌های زیادی این را احساس کرده. مثلن اولین بار که فوتبال را در مکتب رایج ساخته. زمانی که فامیل‌اش را قناعت داده که مانع فوتبال‌اش نشوند. زمانی که به حیث اولین زن، کارمند تاریخ‌ساز فدراسیون فوتبال شد. زمانی که به تیم ملی افغانستان پیوست. زمانی که در بین صدها مرد ایستاد شد و به حیث اولین زن، آمر مالی فدراسیون فوتبال افغانستان انتخاب گردید. زمانی که مردهایی را که دوست نداشتند از دست او معاش خود را بگیرند قانع ساخت تا به حیث آمر او را قبول کنند و به کارش اعتماد نمایند. زمانی که قدرت مسوولیت کمیته فوتبال زنان را از مردها گرفت. زمانی که توانست تیم ملی فوتبال زنان را در اولین بازی بین‌المللی رهبری کند. زمانی که اولین قرارداد سپانسر کمپنی خارجی را برای مردان و زنان فوتبالر افغان گرفت. زمانی که در بین آن همه مرد که مخالف فعالیت‌های او بودند، موفقانه کارهای خود را در افغانستان انجام می‌داد. زمانی که به حیث اولین زن ورزشکار افغان  در UN  دعوت شد تا بتواند نظر خود را در قسمت رشد ورزش زنان مطرح کند. زمانی که نقش مهمی در قسمت طراحی پیراهن‌های تیم ملی فوتبال افغانستان داشت و … احساس قدرت و کامیابی می‌کرده و می‌کند.

خالده در کجا و در کدام سال به دنیا آمده است؟
در کابل، خیرخانه، سال ۱۳۶۶ در ۳۱ ماه  ثور.

مکتب را در کجا خوانده؟ دانشگاه هم رفته‌؟
مکتب را در پاکستان و افغانستان خوانده‌ است. سپس دارالمعلمین و بعد از آن رشته مدیریت را خوانده است. رشته مدیریت بازاریابی را در دنمارک خوانده و حالا رشته مدیریت ورزش را هم می‌خواند.

اولین بار فوتبال را در مکتب‌اش رایج ساخته! چگونه؟
زمانی که فوتبال را در مکتب با دو سه دختر دیگر شروع کرد، فوتبال زنان در افغانستان رایج نبود. بعد از ساعت‌های درسی و بعد از مکتب سرگرمی نبود. از همان جا فوتبال را شروع کرد، در سال ۲۰۰۴ در مکتب بی‌بی ساره در خیرخانه. فوتبال بازیی بود که خالده از برادرانش آموخته بود. و بازیی بود که دو دختر دیگر هم که با او بعد از مکتب بازی می‌کردند و آن‌ها هم از برادران خود یاد گرفته بودند، شروع کردند.
بلی. او عاشق فوتبال است؛ چون از دیدگاه او فوتبال بازی قدرتمندی است. فوتبال بازی هیجان‌انگیز است. فوتبال ورزش خیلی قوی است و مانند سفیر  صلح عمل می‌کند.

در این بازی تا کنون چه موفقیت‌هایی به دست آورده‌؟
در تورنمنت‌های زیادی بازی کرده است. زمانی که در تیم ملی بازی می‌کرد موفقیت‌هایی داشته‌. چون نایب قهرمانی در لیگ پاکستان داشته، سفرهای خارجی و شرکت در کمپ‌های تمرینی نیز داشته است. سمینارها، کورس‌ها و ورکشاپ‌های زیادی رفته که بسیار چیزها را از آن‌ها آموخته است. در دنمارک هم در باشگاه لیگ الف بازی می‌کرد که موفقیت‌های زیادی داشته. در کورس‌های مدیریت سپورت و داوری فوتبال هم اشتراک کرده‌ و موفقانه به پایان رسانده است.

چرا خالده به جای فوتبال، والیبال یا بسکتبال را انتخاب نکرده؟
به خاطری که بازی والیبال و بسکتبال را همیشه در افغانستان بازی زنانه می‌گفتند. شاهد بسیار موارد بوده مردهایی که والیبال و یا بسکتبال می‌کردند می‌گفتند بازی زنانه است و فوتبال را همیشه بازی مردانه می‌گفتند، یعنی فقط مردها می‌توانند فوتبال بازی کنند. فوتبال کار زنان نیست. از این نگاه‌ها متنفر بوده. به همین خاطر فوتبال را هدف زندگی و پیشرفت خود تعیین کرده. ‌خواسته ثابت کند که زنان هم می‌توانند فوتبال بازی کنند. و چنین شد که نام او در جمله اولین بازیکن‌های تیم ملی در تاریخ فوتبال زنان افغان ثبت شد. اولین دختری است که در تیم ملی افغانستان بازی کرده. یک مشکل که در  افغانستان است، اگر زنی  زحمت بکشد و مبارزه کند در آخر به نام مرد ثبت می‌شود و نام زن هیچ وقتی گرفته نمی‌شود. تا حالا در افغانستان کسی شنیده که اولین اسپانسر و بزرگترین کمپنی خارجی که امروز هم برای تیم ملی زنان و هم برای تیم ملی مردان است و کمپنیی که سپانسر تیم‌های لیگ برتر افغانستان شد، کمپنیی که لباس‌های زیادی را برای فوتبال افغانستان بدون پرداخت یک افغانی حمایت کرد که امروز مردها به افتخار ایستاد می‌شوند و می‌گویند که ما کردیم، در اصل پشت این همه دست یک دختر افغان است!

پشت این همه کیست؟
خالده پوپل، دختری که دوست دارد کشورش با نام خوب در داخل و خارج یاد شود. دختری که دوست دارد رنگ‌ها را به نیکی ببیند و لبخندها را بر چهره هر زن و مرد کشور خود بیاورد. او باور دارد که ورزش می‌تواند نقش مهمی در زندگی اشخاص به شکل انفرادی و به خصوص در یک کشور رنج‌دیده مثل افغانستان داشته باشد. برای خالده، ورزش یگانه راهی است که می‌تواند در قبال  کشورش حق‌اش را ادا کند. به خاطر انجام دادن همین فرض که در قبال خود و کشورش دارد، امروز در یک کمپنی بزرگ که اسپانسر فوتبال افغانستان است کار می‌کند و مسوولیت برنامه‌های مختلف را برای ورزش افغانستان به عهده دارد.

کدام کمپنی و در کدام بخش آن؟
کمپنی هومل، که یک کمپنی دنمارکی است و مسوولیت پروژه افغانستان را دارد. در حین حال با یک ارگان دنمارکی دیگر به نام  cross cultures football association نیز کار می‌کند. در این ارگان هم مسوولیت پروژه افغانستان را دارد. این ارگان در بخش رشد فوتبال نونهالان و زنان کار می‌کند .در کنار این‌ها، از جمله‌ی موسسان انجمنی به نام توانا است که در افغانستان فعالیت دارد و مسوولیت بخش ارتباط خارجه آن را پیش می‌برد. هم‌چنین با کمیته فوتبال زنان افغان هم همکاری می‌کند. او خود انجمنی دارد که در دنمارک است و برای مهاجران کار می‌کند. این انجمن فعالیت‌هایی برای زنان مهاجر افغان در سراسر اروپا دارد.

چطور شد که خالده به دنمارک رفته؟
خیلی دوست داشت در افغانستان بماند. جایی که او مربوطش هست. جایی که از خودش است. اما متاسفانه در آن جامعه مردانه، پیشرفت و کار برای زنان خیلی مشکل است. زمانی که به حیث یک زن کوشش کنی تغییری بیاوری، تا زمانی که واسطه نداشته باشی و افراد قدرتمندی مثل قومندان و جنرال و رییسی حمایتت نکنند و همراه‌شان معامله نکنی، خیلی خطرناک و مشکل است که ایستادگی و مبارزه کنی. خالده به خاطر رسیدن به اهداف‌اش ضرورت داشت زنده بماند. آوازش زنده بماند. به همین خاطر، دنمارک را انتخاب کرد تا محدویتی برای رسیدن به اهداف‌اش وجود نداشته باشد. با این کار می‌تواند بیشتر برای کشورش مفید باشد.

چی تفاوتی میان بودن در دنمارک و بودن در افغانستان می‌بیند؟
در دنمارک همگی به چشم انسان یک‌دیگر را می‌بینند و هم‌دیگر را می‌پذیرند. از هر رنگی که باشی و هر طور که دوست داشته باشی. حرف از انسان بودن است. حرف مرد و زن و این و آن نیست. زنان حق انتخاب دارند. زن به نام ناموس و غیرت کسی یاد نمی‌شود. زن یک فرد مستقل است. زن، خودش هست و کسی دیگر برایش تصمیم نمی‌گیرد. زن خودش مسوول زندگی‌اش است. خالده خیلی حسودی‌اش می‌شود زمانی که می‌بیند حیوانات در این جا آرامش دارند؛ آنچه افغان‌ها مدت‌هایی زیادی می‌شود که تجربه نکرده‌اند.

بلاخره زنانی که این جا استند و مثل خالده فکر می‌کنند، چی کنند؟
زمانی که او به کار آغاز کرده، فعالیت زنان گسترده نبوده است. امروز در بسیاری از ارگان‌ها زنان حضور دارند و نهادهای زنان فعال است. در آن زمان از وزارت زنان خواست که از او و کارهایش حمایت کند، اما این وزارت علاقمندی نشان نداده. افغانستان امروز خیلی تغییر کرده. زنان می‌توانند برای حق‌خواهی صدای‌شان را بلند کنند. این یک تغییر مثبت است. زنان باید به استعداد و قدرت یکدیگر اعتماد کامل داشته باشند و یکدیگر را حمایت کنند.

از میان تیم‌های فوتبال جهان، کدام تیم مورد علاقه‌اش است؟
از مردها تیم ریال مادرید و از زنان تیم ملی فوتبال زنان امریکا.

یعنی رونالدو را هم بیشتر از مسی می‌پسندد؟
از تخنیک و تکتیک بازی رونالدو خوش‌اش می‌آید. با وجودی که مسی دونده تیز و خوبی است، اما رونالدو خیلی بازی خوب دارد. طرز گول زدن‌اش متفاوت است. شخصیتی متفاوت هم دارد. اما تیم ملی فوتبال زنان امریکا را به خاطری دوست دارد که نه تنها بازی مقبول دارند؛ بل فوتبال را تنها مثل یک بازی نمی‌بینند. آن‌ها می‌خواهند سبب یک تغییر بزرگ در تاریخ فوتبال جهان شوند. آن‌ها اهداف بلندتر برای فوتبال زنان در جهان دارند.

بهترین آرزویش به عنوان یک دختر فوتبالیست چیست؟
آرامش و صلح و همدیگرپذیری. آرزوی او اگر بگوید فقط برای افغانستان است، شاید خودخواهانه باشد، اما در جهان پیشرفته یقین دارد که فوتبال زنان پیش می‌رود و جایگاه خود را پیدا می‌کند. آرزوی خالده برای فوتبال افغانستان، صلح و آرامش است؛ چون اگر این صلح، آرامش و همدیگرپذیری باشد، آهسته آهسته هر کس در هر بخش پیشرفت می‌کند و در کل موفقیت‌های بیشتری به دست می‌آورند.

پیام‌اش برای ورزش‌کاران افغان به خصوص دختران ورزش‌کار چیست؟
این است که به خود و استعدادشان اعتماد داشته باشند. برای رسیدن به اهداف‌شان هرچی مشکل بود، به راه‌شان ادامه بدهند و ناامید نشوند. مثل مشتی بسته باشند. از یکدیگر حمایت کنند تا شرایط را برای خود و زنان دیگر آسان بسازند.

خالده به غیر از فوتبال چه چیزهای دیگر را دوست دارد؟
زمانی که خیلی خسته می‌شود و احساس تنهایی می‌کند و مشکل‌ها را سر را خود می‌بیند، تنها چیزی که او را آرام و خوش می‌سازد ورزش است. در کنار فوتبال که عاشق آن است، ورزش‌هایی مثل شنا، فتنس، دوش، بایسکل‌رانی و اسپ سواری را هم انجام می‌دهد. به موسیقی هم خیلی علاقه‌مند است.

آیا به فکر برگشت به افغانستان است؟
بلی، اما زمانی که توانمندی زیادی داشته باشد و به اهداف بزرگ‌اش رسیده باشد.

به چند زبان صحبت می‌کند؟
دری، پشتو، دنمارکی، انگلیسی و اردو.

سخن پایانی!
سخن پایانی‌اش متوجه آنانی است که، اگر در افغانستان دختر یا زنی را حمایت نمی‌توانند و از کارهای خوب‌اش هم تقدیر، حداقل برایش مشکل هم نسازند. دل خالده، یک دنیا برای کشورش تنگ است. هیچ جایی بهتر از خانه خود آدم نیست. اوضاع طوری نشود که شهروندان افغان در هر گوشه دنیا، احساس بی‌کسی و حقارت کنند و مثل پرنده‌های بی‌بال و بی‌پر باشند.

منبع: روزنامه راه مدنیت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا