جامعه بدون کودکی، جامعه ناتوان در گفت‌و‌گو

بی‌شک رشد و بالنده‌گی هر جامعه‌ای مدیون کودکی مردمانش است. توان‌مندسازی کودکان در جوامع ما هم از جانب خانواده‌ها و هم از جانب حکومت‌ها مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. به طوری که توانایی‌های ما در حد کودکی باقی مانده و در همان‌جا متوقف شده است. حاصل آن ملتی است که در بزرگ‌سالی رفتارهای کودکانه دارد. همان‌گونه که کودک با یک چاکلیت شاد می‌شود، ملت بدون کودکی با منافع اندکی راضی و به وعده‌های ساده فریفته‌ ‌می‌شود . صبور نیست، گفت‌وگو نمی‌داند و به اندک اختلافی یا قهر می‌کند یا بازی را به هم می‌زند.
جوامع بدون کودکی دچار بیماری اختلال ارتباطی هستند. اگر تا قبل از ده سال برای داشتن انسان‌هایی بدون اختلال ارتباطی کاری کردیم. مؤثر خواهد بود ولی بعد از آن خیر. از صفر تا هفت ساله‌گی ولی با خوشبینی و در نظر داشت اختلاف همان ده سال را مد نظر می‌گیریم.
اصولاً جامعه‌ی بدون کودکی در مورد ناتوانی‌هایش توانایی گفت‌وگو ندارد. به عبارتی دیگر دچار بیماری احتلال ارتباطی است. اختلال ارتباطی یک بیماری روان‌شناختی است. روان‌شناسان می‌گویند فردی که نمی‌تواند به راحتی در جمع حضور و ظهور پیدا کند و خودش را ارایه کند. گوشه‌گیر است. در خود فرو می‌رود و فردگرا است. دچار مشکل اختلال ارتباطی است. بعد این را جامعه‌شناس‌ها از روان‌شناس‌ها گرفتند و گفتند اتفاقاً برخی از جوامع همین بیماری را دارند. یعنی کل جامعه با خود نمی‌تواند گفت‌وگو کند. با دیگر جوامع نمی‌تواند وارد گفت‌وگو شود. اصلی‌ترین عامل اختلال ارتباطی همانا ناتوانی در گفت‌وگو است و این ناتوانی در خانواده، کودکستان و سنین کودکی شکل می‌گیرد.
بهترین شاخص کودکی یک جامعه، رفتار سیاست‌مداران آن جامعه است. سیاست‌مداران معمولاً افرادی هستند که دارای «هوش اجتماعی» و «توانایی‌ ارتباطی» بالاتر از سطح متوسط جامعه خود هستند. پس نگاه به خلقیات و رفتار سیاست‌مداران یک جامعه می‌تواند به ما نشان دهد که آن جامعه در چه مرحله‌ای از بلوغ تاریخی خود است. این سخن که «هر ملتی شایسته همان حکومتی است که بر او حکم می‌راند» و این سخن که «هر طور باشید همان‌گونه بر شما حکومت می‌شود» سخنی است که با معیارهای علوم امروزین دقیق است. در واقع می‌توان گفت «سیاست‌مداران هر جامعه، عصاره‌ی فضایل آن جامعه‌اند.»
یکی از اصلی‌ترین مولفه‌های بلوغ عقلانی و روحی، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، «توانایی گفت‌وگو»‌ است.
مراد از گفت‌وگو، حرف زدن یا «اختلاط» نیست. گفت‌و‌گو، مجادله و مناظره و بحث هم نیست. گفت‌وگو یک داد و ستد زاینده، اخلاقی، عقلانی و هم‌سطح است. گفت‌وگو عین وقتی است که خریدار و فروشنده برای معامله و مبادله‌ی کالایی که نیاز دارند، روبه‌روی هم می‌ایستند و درباره آن کالا صحبت می‌کنند. در مبادله، هر دو طرف احساس می‌کنند که از این مبادله منتفع می‌شوند، وگرنه هیچ‌گاه وارد مبادله نمی‌شدند. در مبادله، هر کدام از طرفین احساس می‌کند طرف مقابل چیزی دارد که اگر از او بگیرد به دردش می‌خورد و منتفع می‌شود. در مبادله پیش‌داوری نمی‌کنیم، کالا را می‌گیریم و بررسی می‌کنیم، اگر سالم و استاندارد بود مبادله انجام می‌شود. در مبادله حاضریم در برابر چیزی که می‌ستانیم چیزی بدهیم. در مبادله موقعیت‌های علمی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی طرفین اثری ندارد، یعنی تا زمانی که درباره خرید ‌و فروش آن کالا با هم صحبت می‌کنند. گویی هر دو هم‌سطح هستند. و در پایانِ مبادله، هر دو طرف راضی از یک‌دیگر جدا می‌شوند.
گفت‌وگو یک توانایی محوری برای مبادله اندیشه‌ها است که در آن هر طرف باید دست کم ده ویژه‌گی‌ داشته باشد تا در پایان، هر دو طرف از گفت‌وگو راضی باشند. این توانایی‌ها عبارت اند از: توانایی گوش‌دادن فعال (فقط نشنویم بلکه عمیقاً گوش بدهیم)، توانایی سخن گفتن محترمانه، توانایی ابراز خویش یا سخن‌گفتن صادقانه (صاف و رو راست و بدون پیچیده‌گی سخن گفتن)، توانایی پذیرنده‌گی و آموزنده‌گی (به مثابه یک فرد عالم که نیازی به یادگیری از دیگران ندارد وارد ‌گفت‌وگو نشویم)، توانایی داشتن ذهنی گشوده و باز نسبت به دیدگاه دیگران (حق را در انحصار خودمان ندانیم)، توانایی صبر در شنیدن و آرامش در بیان نظر، توانایی تعلیق ذهنی (گوش‌دادن بدون پیش‌داوری و توقف موقت دادن به باورهای قبلی‌مان)، توانایی همدلی و جانب‌داری سازنده (به طرف مقابل فرصت و آرامش بدهیم تا مقصودش را به اندازه کافی توضیح بدهد)، توانایی جوینده‌گی (همواره در جست‌وجوی دانستن بیشتر باشیم)، و توانایی ناظر بودن (خودآگاه بودن در طول گفت‌وگو، خود را فریب‌ندادن،‌ بر پچ‌پچ‌های درونی غلبه‌کردن و …
متأسفانه این ویژه‌گی‌ها چیزی نیستند که هر گاه اراده کنیم آن‌ها را کسب کنیم. این ویژه‌گی‌ها باید از کودکی و در فرآیند آموزش در وجود افراد جای‌گیر و درونی و به یک عادت رفتاری بدل شود. و فراموش نکنیم که هر گاه در فرد یا جامعه‌ای توانایی گفت‌وگو شکل نگیرد بستری مناسب برای پدیداری دیکتاتوری فراهم است. اگر ما در خانه و کارخانه و حکومت دیکتاتوری می‌کنیم. به این علت است که ما در خانه و کارخانه و حکومت توانایی گفت‌وگو نداریم.
توانایی پوزش‌خواهی یکی از توانایی‌های منتج از توانایی گفت‌وگو است. فقط دیکتاتورها و کسانی که توانایی گفت‌وگو ندارند و توانایی پوزش‌خواهی ندارند.

نگارنده: مریم حیدری

منبع: روزنامه هشت صبح

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا