سحر زند:خود ما بايد تغييري باشيم كه مي‌خواهيم در اين دنيا ببينيم

مصاحبه کننده: فرشته کریمی

پدر بزرگ مادريش از افغانستان است و در سن دوازده سالگی ایران را به مقصد اروپا ترک کرد، مدت‌ها در کمپ‌های پناهجویان در شرایط دشوار زندگی کرد. اما هیچگاه در برابر ناملایمات روزگار زانو نزد، فارغ التحصيل رشته معماري و فوق ليسانس طراحي از دانشگاه كنت بریتانیا است اما بر خلاف رشته‌ی تحصیلی‌اش تبدیل شده به خبرنگار یکی از معتبرترین رسانه‌های دنیا، او قهرمانی است که می‌تواند یکی از بی بدیل ترین الگوهای قرن بیست و یکم برای هم نوعان خویش باشد. قهرمان این هفته ما سحر زند خبرنگار تلویزیون بی بی سی است که فرشته کریمی گفتگویی را با وی انجام داده است.

پرسش: در گام نخست خود تان را معرفی کنید و در مورد تحصیلات و وظیفه تان صحبت کنید.

پاسخ: سحر زند، ٢٨ ساله خبر نگار بي بي سي، مستند ساز، مجري، تهيه كننده در تلويزون، راديو و ديجيتال. من برنده جازه بين‌المللي بهترين مستند ساز جوان ٢٠١٧ و خودم متولد تهران هستم ولي پدربزرگ مادريم افغان بود و مادر بزرگ مادريم كرد بود. فارغ التحصيل رشته معماري و فوق ليسانس طراحي داخلي از دانشگاه كنت انگلستان.

پرسش: چه انگیزه باعث شد تا روزنامه نگاری را به عنوان شغل انتخاب کنید؟

 پاسخ: وقتي ١٢ ساله بودم ايران را به همراه مادر و خواهر چهار ساله‌ام ترك كردم سه سال سپري شد با زندگي در كمپ‌هاي پناهندگي مختلف در كشورهاي اروپايي از مرز رد شدن‌هاي قاچاقي و حتي چندين هفته كارتون خوابي در خيابان‌هاي پاريس و مادريد در طول اين مدت انگار هيچ كس من را نمي‌ديد ولي من كاري به جز نگاه كردن ديگران نداشتم.

مشاهده دنياي اطراف تنها كاري بود كه مي‌توانستم انجام دهم و آنجا بود كه شروع به ياداشت افكار و مشاهداتم در يك دفترچه خاطرات کردم اين دفترچه پر است از داستان‌هاي اشخاصي كه ديده بودم مثلا قصام، تروريست فلسطيني كه همسايه ديوار به ديوار ما در كمپ دانمارك بود كسي كه در روزهاي اول ازش وحشت داشتيم اما بعد از زندگي در كنار او و آشنايي با احساسات و اخلاقياتش به عنوان يك انسان بعد از فقط چند هفته تبديل شد به عمو قصام… اين ارتباط به حدي بود كه وقتي چند سال بعد خبر مرگ او را شنيديم من و مادرم روزها برايش گريه مي‌كرديم. قصام فقط يكي از صدها آدمي بود كه در نگاه اول به يك شكل و بعد از شنيدن داستان‌هايش به آدم متفاوتي تبديل شد البته اين آدم‌ها نبودند كه تغيير مي‌كردند، بلكه ديد و درك من نسبت به آن‌ها بود.

در همان دفتر خاطراتم و با همان دست خط بچه‌گانم چندين بار نوشته بودم كه يك روز داستان اين آدم‌ها را به گوش همه مي‌رسانم چون اگر همه ياد مي‌گرفتند كه بجاي قضاوت يكديگر را درك كنند و داستان همديگر را بشنوند دنياي ما تبديل به جاي خيلي بهتري مي‌شد. از اون سال‌ها بيشتر از ١٥ سال مي‌گذره و من همچنان صبح تا شب و هفت روز هفته را جان مي‌كنم تا بلكه داستان و حرف كساني كه صدا ندارند را به گوش همه برسانم.

پرسش: چرا ایران را ترک کردید و فعالیت‌های تان را به خارج از کشور ادامه دادید؟

پاسخ: من ١٢ ساله بودم كه يك شب پدر مرحومم را به خاطر فعاليت‌هاي سياسی‌اش از خانه ما دستگير كردند و بردند چند روز بعد وقتي صبح زود براي مدرسه آماده مي‌شدم مادرم گفت كه بجاي مدرسه امروز به فرودگاه مي‌رويم و آن روز بود كه ايران را براي هميشه ترك كرديم هنوز آن صحنه كه تهران از پنجره هواپيما كوچك و كوچكتر مي‌شد را به خوبي به ياد دارم تنها جايي كه مي‌شناختم پشت ابرها پنهان مي‌شد و من اصلا نمي‌دانستم كه سرنوشت براي من و خانواده‌ام چه سرنوشتي را قلم زده.

پرسش: به باور شما بانوان افغانستان و ایران با هم چه مشترکاتی دارند؟

 پاسخ: بانوان افغانستان، ايران، آمريكا، انگلستان، آفريقا و … هيچ تفاوتي با هم ندارند. همه ما انسان هستيم و از گوشت و استخوان درست شديم. همه از يك جا آماده‌ايم و همه به يك جا خواهيم رفت همه ما به آب و غذا و اكسيژن نيازمنديم همه ما دختر خواهر و مادر كسي هستيم و همه نيازها و احساسات مشتركي داريم ما نبايد هيچ وقت اين را فراموش كنيم و بايد بدانيم كه اين حق مسلم همه ماست كه از حق و حقوق مساويي با همه مردم دنيا برخوردار باشيم روزي كه ما خودمان از حق و حقوق مان بگذريم و بدتر از آن از حق و حقوق خود آگاه نباشيم پايان ماست فداكاري از حق خود گذشتن نيست بلكه رعايت حقوق ديگران است.

براي مبارزه با نابرابري حتما نبايد در ميدان نبرد جنگيد بلكه به قول بروسلي، ما مي توانيم مثل آب باشيم آبي كه با دانستن مقصدش انقدر آرام و با صبر مي‌كوشد كه حتي از دل سنگ هم مي گذرد.

پرسش: راهکارهای مناسب برای ریشه کردن محدودیت‌هایی که در کشورهایی چون افغانستان و ایران بر زنان وضع می‌شود چیست؟

پاسخ: خود ما بايد تغييري باشيم كه مي‌خواهيم در اين دنيا ببينيم به قول مايكل جكسون «اگر مي‌خواهي دنيا رو عوض كني با تغيير دادن كسي شروع كن كه در آينه مي‌بيني.» اين بهترين راه براي ايجاد تغيير است اين را نبايد فراموش كنيم كه بزرگترين تغييرات تاريخ با يك حركت كوچك شروع شده اند و آن حركات از تغيير در افكار و باور شخص به وجود آمده اند متاسفانه جامعه دين و سياست مي‌تواند ما را مجبور به خيلي كارها بكند و محدوديت‌هاي زيادي را ايجاد كنند ولي مي‌دانيد چه چيزي را هيچ وقت نمي‌توانند تغيير بدهند و درش ايجاد محدوديت كنند؟ افكار و باورهاي ما.

پرسش: رمز موفقیت تان در چه بود است؟ و در آینده چه اهدافی برای رشد و پیشرفت در سر دارید؟

پاسخ: من هيچ وقت به خودم به عنوان يك آدم موفق نگاه نمي‌كنم  بلكه من يك انسان هدفمند هستم و تمام وقت جواني و زندگيم را صرف هدفم مي‌كنم هدف من اين است كه هر كاري از دستم بر مي‌آيد انجام دهم تا اينكه وقتي اين دنيا را ترك كردم بهتر از آن دنيايي باشد كه در آن به دنيا آمدم، تلاش‌هاي من شايد قطره‌اي كوچك باشند در اقيانوسي بيكران اما اگر همه همين طور فكر و عمل بكنند قطره قطره جمع گردد وانگهي دريا شود.

من اين كار را توسط خبرنگاري و گفتن داستان‌هاي مردم انجام مي‌دهم از هر راهي كه بشود گزارش تلويزيوني، راديويي و نوشتاري يا فيلم‌هاي مستند. در حال حاضر دارم روي چند تا فيلم مستند كار مي‌كنم و تا آن‌ها آماده بشوند به درست كردن گزارش‌هاي كوتاه تَر ادامه مي‌دهم  يكي از آرزوهاي من هم به عنوان يك خبرنگار و هم از نظر شخصي (چون پدر بزرگ من هم افغان بود) اين است كه به افغانستان سفر كنم و چندين كار اساسي انجام بدهم از جمله در ارتباط با حقوق زن، زندان‌هاي زنان، فرهنگ بچه بازي و …

پرسش: در مورد علایق شخصی تان برای ما بگویید، کدام رنگ، غذا، فیلم، ورزش، آواز خوان و کشور را زیاد تر می پسندید؟

پاسخ: شايد به خاطر نوع زندگي و كارم است ولي من هيچ وقت يك چيز مورد علاقه نداشتم… من ورزش را خيلي دوست دارم و تقريبا هر روز با دوچرخه سر كار مي‌روم همچنين هفته ٢الی3 بار به ورزشگاه می‌روم. وقتي ١٢ ساله بودم به ايران كمربند سياه در رشته كاراته را گرفتم و در ١٧ سالگي در تيم بانوان شهر پيتربارو انگليس فوتبال بازي مي‌كردم ولي متاسفانه تو فوتبال پام در رفت و بعد از سه عمل جراحي، زانو من همچنان خيلي مشكل دارد و ديگر نمي‌توانم هر ورزشي را انجام بدم فيلم‌هاي مستند را خيلي دوست دارم و موسيقي جاز.. البته كلا رپ و رپ فارسي رو هم خيلي گوش مي‌كنم.

پرسش: قهرمان و الگوی زندگی تان کیست؟

پاسخ: الگوهاي زيادي دارم هر كسي براي يك چيز مثلا مادر ترزا كه مي‌گفت: “من نمي توانم معجزه‌هاي بزرگ انجام بدم ولي مي‌توانم معجزه‌هاي كوچك زيادي را انجام بدم.” يا گاندي كه بدون هيچ چيز و فقط با اتكا به هدفمندي و تلاشش از رقيب شكست ناپذيرش پيروز شد يا گوگوش كه با متفاوت بودن و اعتماد به نفس بدون توجه به حرف و حديث مردم به كار و هنرش وفادار ماند و همان طور كارش را ادامه داد كه خودش صلاح مي دانست.يا پيكاسو كه مي‌گفت راز موفقيتش اين بود كه اول قوانين را خيلي خوب ياد گرفت و سپس آن‌ها را شكست.

پرسش: از چه چیزی متنفر هستید؟

پاسخ: آدم هاي تنبل و از خود راضي.

پرسش: چه چیز به شما آرامش خاصی القا می‌کند؟

پاسخ: مادرم ، نقاشي كردن و پياده روي.

پرسش: گفتنی شما برای بانوان افغانستان چیست و حرف خاصی اگر باقی مانده بفرمایید بگویید؟

پرسش: اگر يك سيب هستيد بهترين سيبي باشيد كه مي‌توانيد، چون اگر بخواهيد روزي پرتغال شويد هر چقدر هم تلاش بكنيد يك پرتغال دسته دوم خواهيد بود فقط چون كسي (هر كسي، جامعه، خانواده، شوهر، دين، فرهنگ) به شما مي‌گويد چيزي باشيد كه نيستيد يا كاري بكنيد كه با عقل و منطق شما جور در نمي‌آيد، شما مجبور نيستيد آن كار را انجام بدهيد و برده عقايد و خواسته‌هاي ديگران بشويد خودتون باشيد حق خود را بدانيد و براي حق خود ارزش قائل باشيد هيچ كس به جز خود انسان نمي‌تواند و اجازه ندارد ارزش‌هاي خود را تعیین كند.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا