راحله، زنی سرگردان دنبال لقمه‌ی نان

گزارشگر: سیمین صدف

«در یک سالی که شوهرم مرده روزگارم تلخ شده، دیشب من و هشت طفلم با دونان تیر کردیم و شب‌های هم بوده همان دو نان را هم نداشتیم.»

این حرف‌های راحله باشنده‌ی ولایت بادغیس است که بعد از فوت شوهرش به هرات آمده تا اینجا روزگار بگذراند.

راحله با دست‌های لرزان چهره‌ی چروکیده و لباس‌های کهنه به سوی رهگذران بخاطر لقمه نانی دست دراز می‌کند. او از سرگذشت خود  چنین حکایت می‌کند:« یک سال است که شوهرم وفات کرده و پس از آن پسرم کار می‌کرد اما زمانی‌که به خاطر مشکلات مالی برای جمع آوری پسته رفته بود از سوی طالبان کشته شد.»

وقتی خبر مرگ پسر راحله  را آورده اند آخرین افق‌های امید او نیز غروب کرد.

او می‌گوید:« جگرم تکه تکه است،  پسر12 ساله‌ام که برای جمع کردن پسته رفته بود طالبان بالای او فیر کردند و او را کشتند. آمدم هرات بلکه بتوانم اینجا کاری پیدا کنم در اینجا نیز کسی یاریم نمی‌کند یک برادر دارم که وضعیت‌اش از من بدتر است.»

راحله می‌گوید با غم از دست دادن شوهر و پسراش و شکم گرسنه‌ی فرزندانش تنها و سرگردان مانده است و کسی را ندارد که به او کمک کند، پسر بزرگ‌اش نه ساله است و از زمانی که شوهرش وفات کرده به همین وضع زندگی می‌کند.

او می‌افزاید  برای سیر کردن شکم فرزندان‌اش حتی دست به گدایی هم زده است اما همچنان درمانده است.

راحله  در آخر گفت:« یک ماه می‌شود دیگ ما چرب نشده، هیچ چیزی برای خوردن در خانه‌ی مان پیدا نمی‌شود گاهی در خانه‌های مردم کار می‌کنم لباس می‌شویم نان پخته می‌کنم و گاهی همین کار هم پیدا نمی‌شود.»

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا