آیا انتقاد از یک زن، «زنستیزی» است؟
نگارنده: حمید وطندوست
زنان در افغانستان به خاطر جنسیت خود به طور سیستماتیک سرکوب شده و مورد تبعیض قرار میگیرند. خشونتهای ساختاری و فرهنگی در اشکال مختلف -از لت و کوب و قتلهای ناموسی تا محرومیت از حقوق اجتماعی و سیاسی- بر زنان اعمال میگردد. طبعاً یک جامعه انسانی، مبارزه با این ستم و سرکوب را وظیفهی اخلاقی خود دانسته و برای رفع آن تدابیری روی دست میگیرد. یعنی، قوانین رفع تبعیض را تصویب کرده و حکومت آن، اراده سیاسی برای تطبیق قوانین مذکور را از خود به نمایش میگذارد. از جانب دیگر، حکومت به مدد اقشار پیشرو اجتماعی، با فرهنگسازی و تغییر روان عمومی، بستر فرهنگی تحولات به نفع زنان را مساعد میسازد. ولی در عین حال یکی از پیامدهای ناخواسته حمایت از زنان دشوارشدن گفتگوی انتقادی در مورد افراد به دلیل جنسیتشان است. شکی نیست که گروههای بنیادگرا و دستراستی از پیشرفت زنان و دستیافتن شان به حقوق برابر با مردان خشنود نبوده و به انواع گوناگون، به حامیان حقوق زنان و دستاوردهایشان حمله میبرند. ولی در عین حال اگر کسانی از حامیان حقوق زنان نیز بخواهند که از شماری از زنان انتقاد کنند، متهم به خصومت با زنان میگردند. منظورم این است که در حال حاضر تعدادی از زنان به خاطر حکومت و یا جناحهای دیگر سیاسی، به چوکیهای دولتی دست پیدا کرده، وزیر، رییس و سفیر گردیدهاند که اگر از کارنامهشان انتقاد پیوسته صورت گیرد، تعدادی از زنان، به خصوص در جامعه مدنی، منتقدان را به زنستیزی متهم میکنند. در این صورت شاید بسیاری از منتقدان علیرغم ملاحظات انتقادی به خود جرات ندهند که چیزی در این مورد بگویند. به نظر من چنین حمایت بیقید و شرط از زنان فعال در صحنهی سیاست و دولتداری یک استفادهجویی محض است و آزادی بیان را نقض میکند.
من باور دارم که انتشار مقالات انتقادی علیه سیاستمداران -چه مرد و چه زن- اگر مبتنی بر تحلیل و فکت باشد، عقدهگشایی نیست. اگر مقالات انتقادی متعدد از رییس جمهور و سیاستمداران متنفذ عقدهگشایی نیست پس انتقاد از یک سیاستمدار زن نیز نمیتواند عقدهگشایی باشد. دفاع غیر انتقادی و پردهپوشانه برخی از فعالان حقوق زن از خانم کروخیل، به عنوان یک سیاستمدار و سفیر زن، مصداق حمایت بیقید و شرط از یک فرد متنفذ به دلیل جنسیتش است. پیامد خطرناک چنین حمایت این است که زنان سیاستمدار با استفادهجویی، ضعفها و خلاف رفتاریهای خود را در پس تحریک احساسات عمومی و نسبتدادن اتهاماتی نظیر زنستیزی به منتقدان پنهان میکنند.
اگر بخواهیم برای شکافتن موضوع به طور مشخص حرف بزنیم باید به این حمایتها نگاه دقیقتر داشته باشیم. در حال حاضر، تعدادی از نهادها و چهرههای فعال حقوق زن که برخی از افراد مهم آن، با خانم کروخیل دوستی و آشنایی نزدیک دارند، حمایت خود را از ایشان اعلام داشته و کل ماجرای سفارت کانادا را به اقدامات سازمانیافته علیه زنان موفق تقلیل دادهاند. اتفاقاً خانم کروخیل، سفیر افغانستان در کانادا، نیز در مصاحبهای با مجلهی کانادایی مکلینز(Mcleans)، همکاران خود را در سفارت «طالبان نیکتاییپوشی» خوانده که به دلایل جنسیتی و قومی دست به توطیه علیه او زدهاند. در اینجا باید گفت که مجموع مقالات انتشار یافته در روزنامه هشت صبح و سایر رسانههای افغانستان در مورد خانم کروخیل و ماجرای سفارت افغانستان در کانادا به هیچ صورت مصداق خصومت علیه بانوی سفیر زن نیست. برخی از این مقالات مواردی را فاش کردهاند که در آن نشانههای قوی نقض حقوق زنان و قومیتها دیده میشود. اخراج یک زن حاملهدار، بیرونکردن کارمندان مربوط به یک قومیت، استخدام افراد جدید به دلیل نسبت قومی و آشنایی با سفیر موارد بارز رفتارهای تبعیضآمیز یک سفیر است که باید از آن انتقاد صورت گیرد. جالب اینجاست که برخی از فعالان حامی سفیر افغانستان به شکل پرسشبرانگیزی این موارد را نادیده گرفته و به جای آن روی سوابق خانم کروخیل انگشت میگذارند. این در حالی است که سوابق یک نفر دلیلی برای برائت او از یک سلسله اقدامات معین خلافورزانه بوده نمیتواند.
حمایت از حقوق زنان شیعه مصداق حمایت از حقوق زنان است، ولی اخراج یک زن حامله به دلیل قومیتش و استخدام آشنایان مرد نقض حقوق زن، نقض حقوق کار و ضد روحیه بشردوستانه است. طبعاً در افغانستان موضوع توانمندسازی اقلیتهای قومی و جنسیتی، امری جدی نیست و تبدیل به یک گفتمان سیاسی و قانونی نشده است، ولی دستکم روح مبارزه جریانهای سیاسی و مدنی مخالف تبعیض علیه زنان و قومیتها در افغانستان امروز باید رهنمای روشن در تشخیص رفتارهای تبعیضآمیز و ستمگرانه باشد. نه خانم کروخیل و نه حامیانشان توضیح نمیدهند که اخراج یک زن حامله و متعلق به قوم هزاره با تجربه کاری ۱۰ ساله و استخدام ۷ کارمند مرد مربوط به تبار قومی سفیر، بر اساس کدام مقررات کار، حقوق بشردوستانه و کنوانسیونهای رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان قابل توجیه است؟ البته، قابل یادآوری است که در توجیه اخراج ستاره شریف، کارمند حاملهی سفارت، برخی از حامیان سفیر افغانستان در نامهای خطاب به مجلهی کانادایی مکلینز که این موضوع را به طور ویژهای مورد توجه خود قرار داده است، مدعی شدهاند که گروهی از دیپلوماتهای افغان قبل از عزیمت خانم کروخیل به کانادا تصمیم به اخراج کارمند مذکور گرفتند. یعنی، ستاره شریف را نه خانم کروخیل بلکه دیپلوماتهای سفارت اخراج کردند. ولی این ادعا بر اساس اطلاعات سایت سفارت افغانستان در کانادا قابل تایید نیست و به نظر میآید که فعالان مدنی حامی خانم کروخیل دست به تحریف اطلاعات میزنند. خانم کروخیل برخلاف ادعای این فعالان حقوق زن نه در ماه جنوری ۲۰۱۷ میلادی بلکه در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶ میلادی در اوتاوا برای تقدیم اعتمادنامهی خود به گورنرجنرال کانادا حضور داشته و در آن زمان خانم شریف نیز کارمند سفارت افغانستان بود. پس فیصلهی ختم قرارداد کارمند مذکور در حضور خانم کروخیل و همکارانشان صورت گرفته است. بر کسی پوشیده نیست که در یک سفارت فرد اول و تصمیمگیر نه دیپلوماتها بلکه سفیرکبیر میباشد. آیا خانم کروخیل نمیتوانست در برابر دیپلوماتهای مرد از وظیفهی یک زن حامله دفاع کند؟ آیا این قدر صلاحیت در اختیارشان نبود؟ برای همین باید گفت که این نوع کمپاین و دادن اطلاعات دروغین به رسانهها از سوی برخی فعالین حقوق زن به خاطر پشتیبانی از خانم کروخیل، مصداق حمایت کورکورانه و توجیه اقدامات نادرست یک بانوی سفیر است.
در اینجا نمیخواهم زیاد روی قضیه خانم کروخیل تمرکز کنم، ولی این رویداد به خوبی نشان میدهد که باید میان نقد سیاستمدار بانونان و زنستیزی که به طور فعال از سوی گروههای دستراستی مذهبی و اجتماعی ترویج میگردد، تفاوت بارز قایل شویم. سیاستمداران، چه زن و چه مرد، میتوانند مرتکب اقدامات تبعیضآمیز، ستمگرانه و خلاف قانون شوند. سیاستمداران زن و مرد باید در برابر اقدامات خود پاسخگو باشند. اگر منتقدی در نقد رفتارهای ناقضانه و ظالمانهای یک زن سیاستمدار از توضیحاتی مملو از کلیشهها و تعابیر جنسیتزده و زنستیزانه، مانند اشاره به ناتوانی زنان در مدیریت و رهبری و یا احساساتیخواندن آنان، استفاده کرد، چنین نقدی را میتوان زنستیز و جنسیتزده توصیف کرد. ولی اگر روی ضعفها و اقدامات نادرست یک زن سیاستمدار از روی مدارک و نشانهها تحلیل منطقی صورت گرفت، آن را نمیتوان خصومتآمیز و عقدهمندانه توصیف کرد. برای روشنشدن این هدف به اقدام خانم کروخیل اشاره میکنم.
درخواست عدم ملاقات مقامات وزارت امور خارجه افغانستان با مقامات و دیپلوماتهای کانادایی به خاطر عدم ملاقات مقامات وزارت خارجه کانادا با سفیر افغانستان در کانادا، در عرف دیپلوماسی یک اقدام تلافیجویانهی خصمانه است. یک دیپلومات حرفهای و با هوش هیچگاهی چنین درخواستی از دولت خود نمیکند. عدم ملاقات با وزیر خارجه یک کشور میتواند دلایل مختلفی داشته باشد، ولی راه درست اش این نیست که دفعتاً دست به اقدام مشابه زده شود. کانادا در حال حاضر برای سه سال آینده ۴۶۰ میلیون دالر به افغانستان کمک میکند. اما این کشور از وضعیت دولت افغانستان رضایت ندارد و اصولاً افغانستان بعد از خروج نیروهای این کشور از قندهار دیگر در صدر اولویتهای سیاست خارجیاش قرار ندارد. با این حال، دولت افغانستان برای حفظ کمکهای مذکور و حمایت کشورهای غربی از افغانستان، نیاز دارد که در هر شرایطی روی تحکیم روابط خود با این کشور مهم کار کند. بناً درخواست اقدام تلافیجویانه علیه کانادا از جانب خانم کروخیل نه تنها درست نیست بلکه به اندازه کافی حاوی لحن خصمانهای که روابط دو کشور را تخریش میکند، هست. اتفاقاً خانم کروخیل نیز به اشتباهبودن درخواست خود پی برده است. در حال حاضر، سفیر افغانستان در کانادا مدعی است که نامه مذکور از سوی دیپلوماتهای افغان در کانادا جعل شده است. ولی، ارگ و وزارت امور خارجه افغانستان خانم کروخیل را برای ارایه توضیحات به کابل فراخواندهاند. اگر ارگ و وزارت خارجه جعلیبودن نامه را قبول میداشتند، طبعاً با توجه به اهمیت روابط افغانستان با کانادا باید به صورت رسمی جعلیبودن نامه را تایید میکردند و از حیثیت کاری نماینده فوق العاده خود در کانادا دفاع میکردند.
حالا آیا این انتقاد من از خانم کروخیل زنستیزانه است؟ عقدهگشایانه است؟ باید نهادها و چهرههای فعال حقوق زن حساسیت لازم را در برابر سیاستمداران داشته باشند. سیاستمداران، چه زن و چه مرد میتوانند حقوق انسانها را نقض کنند، دست به فساد و قانونشکنی بزنند. در اینجا نه شینکی کروخیل مستثنا است و نه اشرف غنی، نه هم عبدالله و عطامحمد نور و دیگران. مهربانی و حمایت دلسوزانه از اقدام اشتباه یک زن سفیر در بهترین حالت، سادهدلی و در بدترین حالت استفادهجویی و رفیقبازی است.
منبع: روزنامه هشت صبح