تبعیض زدایی، با اعمال سیاست تبعیض آمیز

نگارنده: سودابه احراری

تبعیض مثبت یا  positive discrimanati نوعی تبعیض زدایی از طریق اعمال سیاست‌های تبعیض آمیز است که در مقابل  گروه‌های محروم جامعه به هدف رفع نابرابری‌های گذشته و یا حال، به صورت موقت و در یک دوره خاص مورد استفاده قرار می‌گیرد.

واژه تبعیض مثبت که برای اولین بار در قانون روابط ملی کار ایالت متحده آمریکا به هدف از بین بردن تبعیض نژادی و مذهبی مورد استفاده قرار گرفت، توانست فرصت‌های زیادی  را برای اقشار محروم جامعه فراهم کند. از آن جایی که زنان نیز به نوعی، جنس دوم و طبقه محروم در یک جامعه شناخته شدند سیاست تبعیض مثبت برای توانمند سازی زنان در سال‌های 70 و80 میلادی در پالیسی‌های سازمان ملل متحد و نهادهای مرتبط بین المللی مورد استفاده قرار گرفت.

پذیرفتن زنان که بیش از نیمی از نفوس جهان را تشکیل میدهند، به عنوان گروهای محروم که نیازمند سیاستی با روش تبعیض مثبت هستند، مورد انتقاد برخی از فمینیست‌ها قرار گرفته است. به باور این گروه تبعیض مثبت برای کسب تساوی کامل کافی نمی‌باشد. طوری که شیلا رباتم در کتاب (زنان در تکاپو) از قول مگی‌هام می‌نویسد که دولت‌ها از تبعیض مثبت برای ساختن سدی نهادینه شده برای مقابله با خواسته‌های زنان استفاده می‌کنند. یا بنا به گفته‌های دیلی‌میر نظریه پرداز فمینیستی، تبعیض مثبت سیاستی است که زنان را در ادامه مبارزات شان دلسرد می‌کند.

 عده‌ای نیز به این باور اند که این نوع تبعیض تاثیر منفی روی زنان دارد چون زمانی که فرصت‌های تبعیض آمیز برای شان مهیا شود آن‌ها تلاش نمی‌کنند که خود را توانمند بسازند و از فرصت‌های که مردان دارند بهره ببرند، بلکه  با همین چانس‌ها و امتیازهای که در قالب تبعیض مثبت برای شان داده شده است اکتفا می‌کنند.

اما موافقان این پدیده‌ی اجتماعی معتقدند که نابرابری جنسیتی نیاز به جبران‌های اجتماعی و حقوقی دارد و با بکار گیری این سیاست آثار زیان‌بار بی عدالتی‌های گذشته را می‌توان به نحوی جبران کرد.

همراهان تبعیض مثبت این پدیده را زمینه ساز پیشرفت زنان دانسته و به این باور اند که در کشورهای که زنان در جایگاه پایین تری قرار دارند به امکانات و فرصت‌های برابر دسترسی نداشته و نمی‌توانند  همگام با مردان در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به رقابت بپردازند. به باور آنان تبعیض مثبت دایمی نیست و زمانی که زنان  به رشد کافی برای رقابت با مردان برسند می توان این جریان را حذف کرد.

در کل می‌توان گفت که تبعیض مثبت اگر چه در نوع خودش تبعیض است اما به لحاظ جنسیتی توانسته زمینه ساز پیشرفت زنان باشد. کشورها نیز با اعمال این سازوکار زمینه پیشرفت زنان را مهیا کرده اند.

مثلا جامعه سنتی چون افغانستان را اگر در نظر بگیریم که زنان در یک رقابت مانند انتخابات پارلمانی یا شورای ولایتی با عین رای و امتیاز خواسته باشند با مردان به رقابت بپردازند و وارد پارلمان شوند، شاید حتی پنج درصد از اعضای پارلمان زنان نباشند. اما با دادن نوعی سهمیه و امتیاز در قالب تبعیض مثبت ما امروز شاهد درصدی زیادی از زنان در حوزه سیاسی و اجتماعی هستیم. اگر چه این حضور زنان نمایشی خوانده شده است.

برخی از جامعه شناسان اما به این نظر اند که تبعیض مثبت می‌تواند کارکردهای منفی نیز در پی داشته باشد. به این معنی است که وقتی یک نوع تبعیض وجود دارد و با تبعیض می‌خواهیم تبعیض را از بین ببریم این خودش به معنی حمایت از یک نوع تبعیض است. از طرف دیگر آشفته شدن افراد بخصوص مردانی که از این فرصت‌ها استفاده نمی‌کنند و در رقابت‌ها در مقابل زنان کم می‌آورند، خشمگین شدن آن‌ها می‌تواند تبعات منفی روی زنان و یا خود شان داشته باشد. حتی در مورد خود زنان وقتی زمینه‌ای تبعیض آمیز وجود داشته باشد که آن‌ها را با دیگران ترجیع دهد احتمالا که تلاش کمتری نمایند تا همگام با مردان وارد رقابت‌های مختلف در حوزه‌های مختلف شوند.حتی از لحاظ روانی نیز می‌تواند روی برخی از زنان تاثیر بگذارد. اینکه زنان به عنوان یک قشر آسیب پذیر شناخته شوند که در حقیقت نیاز به کمک دارند. احتمالا این برای شماری از زنان خوش‌آیند نباشد که به آن‌ها به چشم قشر آسیب پذیر و محروم دیده شود. در حالیکه نفس تبعیض مثبت در حقیقت کمکی است به افراد محروم که زنان نیز در اینجا همان قشر محروم تلقی شدند.

پس برای از بین بردن یا کاهش تبعات منفی تبعیض مثبت، دولت‌ها باید امکانات و دستیابی به مهارت‌ها و توانایی‌های زنان را افزایش دهند چون این سازوکار در بکاربستن این نوع تبعیض می‌تواند از یک جهت کارساز واز جهت دیگر در ماندگاری اثرات آن نقش عمده داشته باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا