خاطرات فمنیستی آزادی آنان، ارزش بیشتر دارد

منبع: روزنامه هشت صبح

پهلوی اتاق (شعبه) من، شعبه نشست خانم‌ها است و هر صبح وقتی که آن‌ها از خانه‌های‌شان به دفتر می‌آیند، صبح خود را با موسیقی آغاز می‌کنند، موسیقی هم خیلی به صدای بلند و من که در این روز‌ها، روی بعضی ضرب‌الاجل‌ها کار می‌کنم، برایم مزاحمت ایجاد می‌شود. چند بار گفتم که بروم و برای‌شان شکایت کنم، اما قبل از این که اراده کنم تا به اطاق‌شان بروم و از ایشان خواهش کنم و بگویم که موسیقی‌تان خیلی خوش‌آیند است، ‌اما اگر لطف کنید صدایش را کمی پخش کنید، که نه برای من مزاحمت ایجاد کند و نه دیگران بنا بر ناراحـتی‌شان مزاحم و مانع شما و موسیقی گرم‌تان شود. اما چون که من عادت صحبت، مشوره و مخاطب قراردادن خود را دارم، با خود گفتم درست است که برایت مزاحمت باشد، اما این مزاحمت بیش از آن ناراحتی و رنجش‌ات نیست که اکثر در مورد زنان در جامعه‌ی خود داری که چرا آن‌ها حقوق مساوی ندارند، حقوق مساوی را بگذاریم، حتا جنس برابر نیز شمرده نمی‌شوند.
آن‌هایی که حد اقل هر صبح از خانه، خانواده و جامعه‌ی خود دور، این‌جا لحظاتی آزادی نسبی را به دست می‌آورند و می‌خواهند چند لحظه با استفاده از این فرصت با آزادی، به میل، ذوق، اراده و خواست خودشان، آن گونه رفتار و زنده‌گی کنند که خواست و حق‌شان است، نه چیزی و طوری که دیگران برای‌شان می‌خواهند و تعریف می‌کنند. از خود پرسیدم چرا این آزادی نسبی و موقتی را از آن‌ها سلب کنم؟ من کی هستم که چنین کنم؟ و چرا آزادی آن‌ها را زیر سوالِ فرهنگ مردسالار خود ببرم؟ بگذار، آزادی آن‌ها قیمتی بیش از مزاحمت تو دارد، آزادی را با مزاحمت مصادره و معامله نکن، مزاحمت شخصی/ فردی را با آزادی اجتماعی یک جنس محروم شبیخون نزن و دست‌خوش آزادی شخصی و مزاحمت شخصی خود نساز. همین بود که منصرف شدم، حال هر صبح، موسیقی بلند آن‌ها را می‌شنوم و برایم بنا بر حس درون و بیرونی و حس هم‌دلی خوش‌آیند و لذت‌بخش تمام می‌شود و آزادی آن‌ها دیگر برایم مزاحمت نیست، برعکس برایم احساس راحتی می‌بخشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا