تبعیض مثبت؛ نوعی تبعیض در برابر تبعیض
گفتگو کننده: سودابه احراری
«مشکلات و محرومیتهای که در مقابل برخی از گروههای بشری در جوامع مختلف قرار داشت و آنها را از آن چیزی که بودند محروم تر میساخت سبب شد تا سازمانها، نهادها و در مواردی حتی دولت،ادیان یا ساختارهای مختلف دیگر برای این که به نوعی محرومیت زدایی کنند و این تبعیض و محرومیت را جبران کنند چیزی به عنوان تبعیض مثبت را استفاده کردند.» این بخشی از سخنان محمد علی کاوه استاد جامعه شناسی دانشگاه هرات، پیرامون تبعیض مثبت و تاثیرات آن بر زنان است که در ادامه میخوانید.
پرسش: تبعیض مثبت چیست؟ این پدیده اجتماعی از چه زمانی مورد استفاده قرار گرفت؟
پاسخ: تبعیض مثبت نوعی تبعیض است که در برابر تبعیض نهاده شده است. تبعیض ساختاری که چه از طرف فرهنگ چه قوانین یا عرف و عنعناتی که در مقابل گروههای خاصی که آنها را محروم کرده ایجاد شده است. مثلا در مورد زنان و تحصیلات یا فعالیتهای اجتماعی سیاسی شان معمولا محدودیتهای زیادی وجود دارد که برای مردان چنین چیزی نیست. جامعه و فرهنگ با ساختارهای مختلفی در مقابل شان ایستادگی میکند که آنها دسترسی کمتری به این فرصتها داشته باشند و کمتر استفاده کنند حالا سازمانهای مختلف یا دولت میخواهد در مقابل این نابرابری که فرهنگ روی شان تحمیل کرده است یک نوع فرصت برای شان بدهد.
مشکلات و محرومیتهای که در مقابل برخی از گروههای بشری در جوامع مختلف قرار داشت و آنها را از آن چیزی که بودند محروم تر میساخت سبب شد تا سازمانها، نهادها و در مواردی حتی دولت،ادیان یا ساختارهای مختلف دیگر برای این که به نوعی محرومیت زدایی کنند و این تبعیض و محرومیت را جبران کنند چیزی به عنوان تبعیض مثبت را استفاده کردند. اما به گونه ویژه در مورد زنان و از نگاه جنسیتی، چه وقت تبعیض مثبت به کار گرفته شد؟ با شناخت نوعی جنس دوم بودن زنان، محروم بودن شان در بسیاری از جوامع و عدم دسترسی برابر شان به همه امکانات و فرصتها در همه کشورها، در طرحهای سال 70 و 80 میلادی با پالیسیهای ویژهای که از طرف سازمان ملل متحد و نهادهای مرتبط بین المللی در مسئله توانمند سازی زنان روی دست گرفته میشد یکی از چیزهای که به آن توجه شد تبعیض مثبت بود. برای ایجاد فرصتهای نابرابر، برای برابری. یعنی نوعی تبعیض مثبت برای جبران رفع تبعیض در نظر گرفته شد. در پالیسیهای بین المللی ازکشورهای عضو کنوانسیونها خواسته شد تا این موضوع را در برنامههای شان در نظر داشته باشند.
این جاست که تبعیض مثبت به گونه سازمان یافته شده در بسیاری از کشورهای که زن در جایگاه پایین تری قرار دارد و دسترسی برابر به فرصتها و منابع را ندارد به عنوان بخشی از پالیسی توانمندسازی زنان وارد سیستم وبرنامههای آن کشورها شد. البته از اوایل یک نوع مشکلات و چالشهای در مقابل خود داشت و هم نفس تطبیق در مقابلش چالش ساز بود که با چه معیارها و چگونه از این نوع سیستم بهره برداری شود تا تاثیر منفی بجای تاثیر مثبت بر زنان که قرار بود از آن استفاده کنند نگذارد.
پرسش: مخالفتها با سیاست تبعیض مثبت برخواسته از چه نوع دیدگاهها است؟
پاسخ: کسانی که مخالف اند شامل دو گروه اند عدهای به این باور اند که وضعیت موجود برابر است و نابرابری وجود ندارد. این افراد بیشتر کسانی هستند که فکر میکنند نوعی تقسیم جنسیتی کار و زندگی و همه چیزی که در جامعه سنتی وجود داشته مناسب است. به باور این افراد زنان کار مخصوص یا همان کارخانه را باید انجام دهند ونیازی به تحصیل ندارند. این افراد همان قشر سنتی و محافظه کار جامعه هستند. اما عدهای از افراد به این باور اند که تبعیض در نوع خود تبعیض است و چه مثبت چه منفی فرقی ندارد. به باور این افراد این نوع تبعیض تاثیر منفی روی زنان دارد چون زمانی که فرصتهای تبعیض آمیز برای شان مهیا شود آنها تلاش نمیکنند که خود را توانمند بسازند و فرصتهای که مردان دارند بتوانند با تلاش بدست آورند. بلکه به همین چانسها و امتیازهای که در قالب تبعیض مثبت برای شان داده شده است اکتفا میکنند.
به این دلیل است که برخی دیدگاههای در مخالف با تبعیض مثبت وجود دارد.
پرسش: سیاست تبعیض مثبت از نگاه جنسیتی چه تاثیراتی میتواند روی زنان داشته باشد؟
پاسخ: در برخی از کشورهای که این سیاست تطبیق شده است در واقع زمینه ساز برای وارد شدن زنان به حوزه سیاسی بوده است مثلا جامعه سنتی چون افغانستان را اگر به نظر بگیریم که زنان در یک رقابت مانند انتخابات پارلمانی یا شورای ولایتی با عین رای و امتیاز وارد پارلمان یا شورای ولایتی شوند، شاید حتی پنج درصد از اعضای پارلمان یا شورای ولایتی زنان نباشند. اما وقتی نوعی سهمیه و امتیاز برای شان داده شده است و نوعی تبعیض مثبت برای شان قایل شدند که زنان حتی با حداقل رای هر طور شده باید همان درصدی شان را در پارلمان، شورای ولایتی یا ادارههای دولتی کامل کنند سبب شد که ما امروزه درصدی زیادی از زنان را در پارلمان، شورای ولایتی و دیگرجاها داشته باشیم. اگر چه این حضور شان نمایشی خوانده شده است اما باز هم همین نمایشی بودن از نداشتن حضور بهتر است.
از جمله کار کردهای منفی سیاست تبعیض مثتب، تقویت نوعی نا برابری از یک نگاه است. به این معنی است که وقتی یک نوع تبعیض وجود دارد و با تبعیض میخواهیم تبعیض را از بین ببریم این خودش به معنی حمایت از یک نوع تبعیض است. از طرف دیگر آشفته شدن افراد دیگری بخصوص مردانی که از این فرصتها استفاده نمیکنند و در رقابتها در مقابل زنان کم میآورند، خشمگین شدن آنها میتواند تبعات منفی روی زنان و یا خود شان داشته باشد. اما به ویِژه اگر در مورد خود زنان اشاره کنیم سیاست تبعیض مثبت در کل انتظار میرود مثبت باشد اما وقتی زمینهای تبعیض آمیز وجود داشته باشد که آنها را با دیگران ترجیع دهد احتمالا که تلاش کمتری نمایند تا همگام با مردان وارد رقابتهای مختلف در حوزههای مختلف شوند. در این صورت به هر حال این تبعیض میتواند تاثیرات منفی هم داشته باشد. حتی از لحاظ روانی نیز میتواند روی برخی از زنان تاثیر بگذارد. اینکه زنان به عنوان یک قشر آسیب پذیر شناخته شوند که در حقیقت نیاز به کمک دارند. احتمالا این برای شماری از زنان خوش آیند نیست که به آنها به چشم یک قشر آسیب پذیر و محروم دیده شود در حالیکه نفس تبعیض مثبت در حقیقت کمکی است به افراد محروم که زنان نیز در اینجا همان قشر محروم تلقی شدند.
آیا سازمانهای دولتی و غیر دولتی در افغانستان توانستند سیاست تبعیض مثبت را به گونه درست به کار ببرند؟
پاسخ: دولت در این زمینه مطالعه ویژه نداشته است که خاص مطالعه کند که تاثیرات این نوع سیاست و تطبیق آن در پلانها و برنامهها چگونه بوده است. اما در بعضی از موارد خیلی به گونه سمبولیک تطبیق شده است. مثلا در برخی از ساختارهای دولتی مانند جندر که به گونه تطبیق کننده همین سیاست تبعیض مثبت بوده به گونه نمایشی تطبیق شده است.اما بعضی از نهاد که افراد متعهد داشته باشند شاید بتوانند به گونه درست آن تطبیق کنند.