نقش زنان در عقب‌مانده‌گی زنان!!

نگارنده: نسیمه همدرد

همواره مردان‌ مانع پیشرفت زنان قلمداد ‌شده‌اند. کمتر به این مسأله توجه شده که نقش خود زنان در عقب‌مانده گی آنان چه بوده است.

با یک نگاه نه‌چندان ژرف می‌توان گفت که زنان حداقل به سه شکل مانع پیشرفت خود و هم‌جنسان خود می‌شوند:

  • متأثر بودن از نگاهِ حاکمِ مردانه؛
  • اعتماد به نفس پایین؛ و
  • حسادت

در این نوشته تلاش می‌شود، هر یک از سه شکل «خودزیان‌رسانی» زنان به خودشان مورد کُند وکاو قرار گیرد.

متأثربودن از نگاه حاکم مردانه

نگاه حاکم بر زنده‌گی به باور بسیاری از اندیشمندان و نظریه پردازان فعال در عرصه حقوق زنان، نگاه مردانه است. بسیاری از زنان تحت تاثیر این نگاه قرار دارند و به ظرفیت ها، استعدادها و تونایی های خود از همین دریچه نگاه می کنند. آنان به اصطلاح باور کرده‌ه‌اند که باور مردان در مورد خودشان درست و لایتغییر است. این‌که مردان به صفت «جنس‌برتر» یا «جنس‌اول» می‌توانند ظرفیت‌ها و توانایی‌های یک زن را تعیین کنند؛ این‌که سلطه مردان بر زنان یک امر طبیعی است وانگار چنین چیزی در«لوح‌محفوظ» نوشته شده باشد!

زنان در طول تاریخ در ناخودآگاه شان مرد را همچون موجودی تصور کرده‌اند که حق دارد بر زنان امر و نهی کند و به جای آنان تصمیم بگیرد. در حقیقت زنان حاکمیت مرد را در ذهن شان ساخته و پرداخته‌اند و به مقتضای آن، ناخودآگاه خود را فروتر و ضعیف‌تر از مرد تصور می‌کنند.

تصور کنید زنی را که نماینده مردم در پارلمان است. او که اصولا و الزاماً می‌بایست مدافع سرسخت حقوق زنان باشد و برای بیرون شدن زنان از وضعیت نابهنجار کنونی الگوی مبارزه و ایستاده‌گی و اعتماد به نفس باشد، معتقد است که «زنان بی‌ظرفیت هستند و نباید در کارهای مهم سهم داده شوند»!

در واقع، نگاه حاکم مردانه که در درازنای تاریخ شکل گرفته و به پختگی رسیده، باعث شده که زنان طبق آن به زنده‌گی و به خودشان ببنند. این امر یکی از علت‌های عمده عقب‌مانده‌گی زنان دانسته می‌شود.

 اعتماد به نفس پایین

این عامل نیز غالبا بر می‌گردد به همان نگاه مردانه‌یی که بر جامعه حاکم است. نگاه مردانه اعتماد به نفس در زنان را از بین برده است. آنان می پندارند که واقعا موجودات ضعیفی اند.  این معضل ریشه در عوامل مختلفی دارد که می‌تواند باعث شود زنان از اعتماد به نفس پایین تری برخوردار باشند. مثلا از زمان طفولیت دختران را خواسته و ناخواسته از پسران دور نگه می‌دارند و حتا بازی‌ها را برای شان دسته بندی می‌کنند. بایسکل دوانی را کار مردان و گودی بازی را یک بازی دخترانه می‌گویند. غیر مستقیم برای زن از کودکی نقشی را می دهند که چیزی شبیه خانه داری باشد. به عبارت دیگر، کارهای سخت‌تر که به توان بدنی بیشتری نیاز دارد، از زنان دریغ می‌شود و به این صورت، غیر مستقیم اعتماد به نفس در آنان کشته می‌شود.

حسادت

حسادت به گفته روانشناسان نوعی خشم درونی است که مرتبه‌ای از آن در همه افراد وجود دارد ولی ممکن است در بعضی بیشتر و در بعضی کمتر باشد.

حسادت غالبا زمانی تبارز پیدا می‌کند که فرد نسبت به آنچه‌که دیگران صاحب آن‌اند و یا قادراند آن را انجام دهند او صاحبش نیست و یا قادر به انجام آن نیست. به تعبیر دیگر، منشأ حسادت، ضعف و ناتوانی است. زنان چون اعتماد به نفس پایین دارند و بسیاری از فرصت‌ها از آنان دریغ می‌شود، ناچار حسودتربار می‌آیند.

احتمالا زنان از آن رو بازنان حسادت می‌کنند که با آنان احساس همذات پنداری می‌کنند. حسادت با این پرسش همراه است که چرا فلان زن می‌تواند این کار را انجام دهد؟ این سوال از آنجا ناشی می‌شود که سوال کننده-یا همان حسود- می‌پندارد که زنان نباید قادر به انجام برخی از کارها باشند. برایش این سوال خلق می‌شود که چرا من نمی‌توانم؟ یا شاید حتا این سوال مطرح باشد که چرا ما زنان باید بتوانیم برخی از کارهایی که در توان ما نیست انجام دهیم؟ حسود به این پرسش اکتفا نمی‌کند، بلکه تلاش می‌کند تا مانع پیشرفت کسانی شود که او فکر می‌کند نباید پیشرفت کنند یا قادر به انجام کاری شوند. و این گونه است که مثلثی از موانع رشد و ترقی زنان در یک جامعه سنتی فراهم می‌آید و در کنار سایر عوامل و دلایل قرار گرفته و موجبات عقب‌مانده‌گی زنان را فراهم می‌کند.

برای از بین بردن این عوامل، نیاز به کار و پیکار جدی و درازمدت است. این کار و پیکار بیشرینه فکری و اعتقادی است و زنان نخبه و چیزفهم بیش از دیگران مسوول انجام چنان رسالتی‌اند!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا