از مال دنیا فقط یک خانه «سه در چهار» و یک فرش داشتم
ترتیب: سودابه احراری
«باید از حقیقت و واقعیت دور نرویم. من وقتی به قریه بودم وضع اقتصادی من خیلی ضعیف بود و ازتمام مال دنیا فقط یک خانه سه درچهار و دوتخته فرش داشتم. بزرگترین کاری که من در طول این دوران کردم این بود که توانستم فامیل ده نفره خود را از فقر اقتصادی نجاد بدهم و برای شان بفهمانم کنم که در زندگی باید خود ما کار کنیم و غم خود را بخوریم.» این حرفها قسمتی از سخنان مریم جامع الاحمدی مسوول شرکت محصولات زراعتی بانو است که در ادامه میخوانید.
کار، تحصیلات و زندگی شخصی
مریم جامع الاحمدی هستم. مسوول شرکت محصولات زراعتی بانو و انجمن اجتماعی بانوان توانمند هرات. 35 سال سن دارم لیسانس حقوق و علوم سیاسی هستم و در کنار آن دو سال هم مدیریت تجارت را خواندم. شش فرزند دارم. اولین فرزندم در دانشکده اقتصاد درس میخواند.
پانزده الی شانزده سال است که در بخش زراعت کار میکنم . پروژههای حرفهای هم برای خانمها داشتم در این مدت تقریبا هشت هزار زن را در قسمت حرفههای مختلف، بازاریابی و فروش محصولات آموزش دادم.
آرزو داشتم که بتوانم یک فارم بزرگ زراعتی درست کنم. تا هم بتوانم برای خود و خانواده کاری انجام دهم و هم برای چند نفر دیگر زمینه کار را فراهم کنم. حالا آهسته آهسته این آروزیم برآورده میشود. طوریکه توانستم یک فارم زراعتی را از سرمایه شخصی خودم درست کنم .30 زن و 13 مرد در قسمت تولید، بستهبندی و فروش محصولات در این فارم مصروف کار هستند. یعنی زمینه کار را برای بیش از 40 خانواده فراهم کردم.
شروع فعالیتها
انگیزه کار در بخش زراعت را از همان آوان طفولیت داشتم. از همان کودکی آرزو داشتم که یک روزی یک فارم داشته باشم و کار کنم.
اوایل سال 2005 که من در قریه زندگی میکردم تنها یک معلم ساده بودم. مدت پنج سال معلمی کردم. بعد از طریق موسساتی که برای زنان کار میکردند پروژه گرفتم و همراه زنان کارکردم آنها را آموزش دادم. یک مرکز پروسس درست شد و صنفهای حرفهی هم باز شد.مدت سه سال و نیم همین پروژه من ادامه داشت. چون در والسوالی سیاوشان کار میکردم و ولسوالی هم زیاد نا امن بود و از طرف طالبان تهدید شدم حتی به حدی رسید که برادر و شوهرم را طالبان لت و کوب کردند و اخطار دادند خلاصه این تهدید و اخطارها سبب شد که به شهر بیام. وقتی این جا آمد به یکی از دفاترشروع به کار کردم طوریکه در ابتدا به عنوان پروگرام آفیسر و بعد ماستر ترینرکار کردم. در بخش حرفهها برای زنان تا 9 ولسوالی کار کردم و هشت هزار زن را از طریق همین برنامهها مصروف کار کردیم. در سال 2011 تا 2013 من توانستم که از طریق انجمن خود پنج مرکز پروسس را به کمک دانشگاه تکزاس آمریکا برای پنج قریه در چهار ولسوالی بسازیم. بعد از این کار در برنامه فکر و تلاش تلویزیون طلوع که طرحهای تجارتی به رقابت رفت اشتراک کردم و مقام اول را گرفتم. و این سبب شد که من بتوانم تجارت شخصی خود را شروع کنم.
دستآورد
باید از حقیقت و واقعیت دور نرویم. من وقتی به قریه بودم وضع اقتصادی من خیلی ضعیف بود و ازتمام مال دنیا من فقط یک خانه سه درچهار و دوتخته فرش داشتم. بزرگترین کاری که من در طول این دوران کردم این بود که توانستم فامیل ده نفره خود را از فقر اقتصادی نجاد بدهم. و برای شان بفهمانم کنم که در زندگی باید خود ما کار کنیم و غم خود را بخوریم. در کنار این کاری که در نظر خودم چشمگیر بوده است ایجاد فارم زراعتی است که هم برای خودم و هم برای چند خانواده دیگر منبع عایداتی است و مشکلات اقتصادی شان حل شود.
فارم زراعتی
در این فارم انواع واقسام سبزیجات فصلی کشت میشود. و امسال زعفران را هم اضافه کردم. البته در طول فصول گندم، ماش و … داریم . محصولاتی هم که به بازار عرضه میکنیم. هم از محصولات خود فارم است هم از دهقانان همسایه میخریم بسته بندی میکنیم وبه بازار عرضه میکنیم. البته قرار است که یک نمایندگی فروش هم در داخل شهر هرات داشته باشیم و بعداز این که فاز تولید جدید را فعال کردیم در قدم اول یک نمایندگی به کابل، مزار شریف و جلال آباد نیز باز میکنیم.
مشکلات
عرف و عنعنات، باورهای سنتی جا افتاده در جامعه، محدودیتهای خانواده، حرفهای خسر، خشو، همسایه و اقوام همه مشکل ساز بود. تا با تمام اینها مبارزه کردم و یک امتحان برای شان پس دادم بسیار برایم سخت تمام شد. من خوب یادم است که وقتی من برای شغل معلمی امتحان دادم یک هفته بعد باز مرا مانع شدند که مردم بد میگویند و ما سر نداریم که بلند کنیم. من زیاد مبارزه کردم که آنها را باورمند کنم و اجازه بدهند کار کنم. حتی تا حالا مبارزه میکنم میخواهم با این کار راه را برای فرزندان خود و نسل آینده باز کنم.
رضایت از کار
از کار خود که راضی هستم چون عشق من کارم است. اما ناملایماتی داشته چون کار تجارت یک کار بسیار سختی است یعنی مثل دریایی است اگر داخلش رفتی برگشت نداری و باید دست و پا بزنی تا به بلاخره به یک جا برسی. من خیلی شکست خوردم خیلی اما باز هم انگیزه خود را از دست ندادم چون میدانستم که راهی است که هم شکست دارد هم موفقیت. همین حالا نمیتوانم بگویم کارم به شکل موفقیت آمیز پیش میرود اما دست و پنجه نرم میکنم که به یک شکلی آن را سرپا نگهدارم.
توصیه برای زنان
توصیه من برای زنانی که میخواهند کار تجارت را شروع کنند و یا سرمایه گذاری کنند این است که نترسند. کار را با یک جرات و جسارت با در نظر داشت عشق و علاقه شروع کنند.