دلیل تراشی برای اذیت زنان و کودکان
نویسنده: اسماعیل درمان
امروز با صدای زنگ تلفن از خواب پریدم. شمارۀ تلفن از یک کشور دیگر بود. خوابآلوده گوشی را برداشتم. صدای آرام و غمانگیز زنی را شنیدم که از همان نخست نگران بود و دو سه بار معذرت خواست که ممکن است مرا از خواب بیدار کرده باشد.
پس از معرفی مختصر، برایم از زندگی پُر رنجاش گفت و از این که خشونت خانگی، خانوادۀ کوچکاش را با تهدید مواجه کرده بود. من گذاشتم تا حرفهایی را که ممکن است مدتها در دل نگهداشته بود بگوید، و او نیز چنین کرد.
این واضح بود که خشونت خانگی شاید بزرگترین مشکل زندگی او بود که البته تا حدودی توانسته بود خود را از آن برهاند، لیکن در این میان موردی که توجهم را جلب کرد، خشونت اجتماعیِ بود که در محیط بیرون از افغانستان تجربه میکرد. این رفتار خشونتآمیز، در قالب قُلدری، زورگویی، و اذیت کردن و از سوی چند مرد و آن هم در یک صنف درسی بر او اِعمال می شد. اذیت کردنهایی که در حد رفتار کودکانه تبارز میکردند، مثلاً با پنهان کردن کیفِ این خانم در صنف درسی، یا تمسخر کردن او زمانی که شروع به صحبت میکرد.
من چند موردی که ممکن بود برایش کمک کند، بر شمردم. اما آنچه میخواهم اینجا روی آن تمرکز کنم این است که زورگویی و اذیت کردن زنان یک رفتار شایع است و عوامل زیادی دارد، به ویژه زمانی که سطح ارتباط اجتماعی میان زنان و مردان پایین باشد و در تربیت و آموزش رفتار اجتماعی خلاهای بزرگی وجود داشته باشند که کسی برای پُر کردن شان آستین همت بر نزده باشد. نگاه بالا به پایین و خود را برتر دانستن که ناشی از عوامل مختلف است حتا سبب میشود که فرد، دچار رفتاری شود که به آن rationalization یا دلیلتراشی میگوییم. شخص برای این که بگوید حق به جانب است، شروع میکند به استدلال کردن زیاد و تلاش میکند به هر قیمتی شده رفتار خود را توجیه کند و به خود حق بدهد آن چه میکند، کار درستی است. این در برخی موارد میتواند به شکل ناخودآگاه اتفاق بیافتد، چون فرد آن را به مرور زمان از محیط آموخته است.
رفتار دیگر عبارت است از compartmentalization یا تقسیم سازی. این بدین معناست که شخص به شکل خواسته یا ناخواسته دو نظر، باور، ارزش یا رفتاری را که با هم در تعارض قرار دارند به شکل همزمان با خود حمل میکند. مثلاً عملی را در یک زمینهای انجام میدهد و آن را نادرست نمیپندارد، اما آن را در یک زمینۀ دیگر و برای فردی دیگر نادرست میداند. بگذارید مثالی بیاورم. برخی از مردان جوان میگویند: “ما علاقه نداریم تا با دختری که در مکروریان کابل یا فلان منطقه زندگی میکند ازدواج کنیم!” این آقایان شاید برای خود دلایلی از همان جنسی که در بالا گفتم داشته باشند و به سادگی همه چیز را به سیاه و سفید تقسیم کنند. اما زمانی که از آنها پرسیده میشود که برخی از نزدیکان شما نیز در مکروریان زندگی میکنند، آنها چطور؟ در آن زمان این پاسخ را میدهند: نخیر، این بستگان و خویشاوندان ما آن گونه نیستند و فرق دارند!
در بسیاری موارد، «تقسیم سازی» و «دلیل تراشی» با هم همپوشانی دارند. حالا نیز آن چند مرد جوان در آن صنف، تحت تاثیر هر عاملی که ممکن است در رفتار شان نقش داشته، به خود اجازه میدهند تا بر یک انسان، صِرف به خاطر زن بودن، جفا روا دارند و به خود اجازه دهند تا پا از دایرۀ رفتار اخلاقی فراتر گذاشته و بر او از نظر روانی، فشار وارد کنند. این رفتار را از یک جغرافیای دیگر با خود آورده اند و به خود زحمت نداده اند تا یکبار بازبینی کنند، به ویژه وقتی قربانی زورگویی دست به دفاع نمیزند و به دنبال کمک نمیرود.
من نیز که این سطور را مینویسم و شما که این نوشته را میخوانید خوب است گاهی به خود بنگریم و ببینیم که این تنها دیگران نیستند و ممکن است ما نیز مقداری از این تعارضها را با خود به این سو و آن سو میبریم و به گفتۀ مشهور، این «آبِ دَر ِ خانۀ همسایه گِلآلود است»، نه از ما!
منبع: وبسایت روان آنلاین