فرزند آوری رقابت نیست، مسوولیت است!!
نگارنده: نسیمه همدرد
فرزند کمتر زندگی بهتر، این جمله را شاید بارها شنیده باشیم و یا هم در بخشهایی از شهر خوانده باشیم. موضوعی که بدون شک یکی از نیازهای اساسی در کشور به شمار میرود و در کنار باور غلطی که میان اغلب شهروندان کشور وجود دارد قرار میگیرد که میگویند سنگینیاش را زمین بر میدارد و رزقش را خدا میدهد. اما در این میان چیزی که میماند این است که تربیت و رسیدگی برایش بر عهدهای چه کسی است؟ و چگونه باید به خواستهایش رسیدگی شود؟ چگونه توجه شود چیزی که یک کودک بدون شک بیشتر از نان نیاز دارد. از سوی دیگر زندگی تنها سنگینی و خوردن که نیست عالمی از موضوعات در کنار خود دارد اما این مساله اما به ندرت در میان خانوادهها مورد توجه قرار میگیرد.
و وقتی صحبت از نفوس و تعدد افراد در خانواده میشود بدون استثنا ذهن ما به طرف اکثریت خانوادههایی میرود که همه روزه آنها را میبینیم یا به هر حال وابسته به خانوادههای خودما هم هستند. و در همین خانوادهها به طور میانگین پنج، شش و یا شاید هم بیشتر فرزند وجود دارد.
این مساله مشکلی زیادی ایجاد هم کرده است و در موارد زیاد از جمله مهمترین مشکلی که ایجاد کرد، مساله اقتصادی بوده. مهم ترین رکن و اساس و تهداب یک خانواده. بیشتر خانوادهها در افغانستان نه تنها این که نمیتوانند به خواست فرزندان شان برسند حتا نمیتوانند نیازهای نخستین شان را هم فراهم بسازند. برای همین آمار بالایی از کودکان کار و کودکان خیابانی در افغانستان وجود دارد.
از این کودکان بارها در موارد گوناگون به بدترین حالت ممکن سوء استفادههایی نیز صورت گرفته است که گاهی این آمار به شدت تکان دهنده بوده.
عوامل مختلفی در مورد زیادی بودن فرزندان در یک خانواده وجود دارد که یکی از ناآگاهی زن و مرد در خانوداه است. اکثر شهروندان افغانستان از سواد کافی و یا حتا سواد ابتدایی هم بهر نبرده اند که این خود نخستین مشکل اساسی فرا راه شان در تشکیل خانواده شمرده میشود. اکثر خانوادهها در مورد آینده فرزندان شان، چگونگی بزرگ شدن شان و رسیده گی در امورات درسی شان را مد نظر نمیگیرند. آنها فقط بیشتر به خاطر همین ناگاهی خود را وابسته به همان جمله نادرست میدانند که سنگینیاش را زمین بر میدارد و رزق و روزیاش را خدا میدهد.
عدم آگاهی خانوادهها از وسایل پیشگیری از بارداری موضوع دیگریست که در جامعه ما هنوز هم به وفور وجود دارد.این مشکل در شهرها نسبتاً کم اما در روستاها اکثر خانوادهها هیچ گونه آگاهی، حتا ابتدایی هم ندارد. در قسمت استفاده از وسایلی که برای جلوگیری از حمل در جهان ساخته شده کسی برای شان چیزی نگفته و و یا هم در بسیاری موارد اگر آگاه هم بوده اند، شرم و باورهای اشتباه باعث شده تا مردان به خود شان اجازه ندهند تا از آن استفاده کنند. و کاندوم و یا هر وسیله دیگر بخاطر جلو گیری تهیه کنند و در این راستا که نیاز است هرچند از سوی وزارتهای صحت عامه و در بعضی موارد وزارت امور زنان در اختیار شان قرار داده میشود اما با این هم میدانیم که این کافی نیست و باید شیوههای گوناگون آموزش داده شود. یکی از این روزنهها که میتواند مفید واقع شود، رسانههاست. اما دیده شده که زمانی یک رسانه به این مساله اشاره کرده باعث خشم خانوادهها شده.
یکی از موارد دیگر که گریبان گیر مردم در این خصوص شده عدم آگاهی از دین و در بسا موارد برداشت نادرست از دین بوده است. خانوادههای زیاد وجود دارند که استفاده از وسایل جلوگیری بارداری را حتا گناه میپندارند. آنان فکر میکنند که این مساله باعث مانع ایجاد کردن مقابل خواست خدا میشود که نمیگذارند یکی به جهان بیاید. در این خصوص بخواهی نخواهی عالمان دین کم کار نه که حتا مقصر اند. آنان از اهمیت تربیت و اهمیت فرزندان صالح که در دین تاکید شده آگاه اند. اما این اگاهی را نتوانسته اند از تربیون مساجد برسانند.
آنچه چشم دید خود من است در بسیاری خانوادهها خسر و یا خشو یک خانم باعث میشود که زن چندین طفل به دنیا بیاورد و یکی از مشوقین زنان در قسمت تعدد فرزندان هم هستند بدون در نظر گرفتن عواقب این زیادی بودن فرزندان.
اگر اینها هم دست از سر زنان بردارند، گاهی خودشان به خود مشکل خلق میکنند. موضوع چشم و همچشمی بین زنان یکی از این خود مشکل آفرینی است. در بسیاری موارد دیده شده که در بین زنان زائیدن تبدیل به رقابت گردیده و زنان در یک فامیل تلاش میکنند از دیگری پس نمانند. که این هم بر میگردد به نااگاهی و بی سوادی ما.
این مشکل اگر در چارچوب هرخانه میماند که به خودش مرتبط میشد جای شکوه نمیبود. اما میدانیم که هر فرد یک بخشی از اجتماع است و خانواده رکن اندکی بزرگتر و همین گونه رفته رفته اجتماع شکل میگیرد و در کشوری مثل افغانستان عامل بسیاری از مشکلات میتوانند همین موضوع باشد. از یک طرف زمینه کار وجود ندارد و از جانب دیگر جنگ و بدبختی باعث شده که فقر دامنش را گسترده تر بسازد و میدانیم که این همه روزه افزایش مییابد.
کودکان خیابانی دیگر مشکل اساسی است محصول همین کم فکریها وعدم آینده نگری و ناآگاهی خانوادهها در مورد آینده فرزندان شان است. زمانی که پشتیبانی اقتصادی وجود نداشته باشد و کار به راحتی به دست نیاید، کودکان وادار میشوند دست به کار و بعد به هرکاری بزند و از سوی دیگر زمینه را برای سوء استفاده شان به سادگی فراهم میشود.
راه کار برای این مشکل، دشوار است اما ناممکن نیست. میدانیم که حکومت میتواند به سادگی با استفاده از رسانهها و دستگاههای ارتباطی مانند مخابرات در کاهش این معضل اقدام کند. حتا میتواند بخشهای برای مشاوره دهی از این راه و راههای دیگر در بیمارستانها ایجاد کند. چون برای بهبود این وضعیت نیاز است آگاهی دهی به خانوادهها بیشتر شود و سطح سواد خانوادهها بالا برده شود و در غیر این صورت شاید به مرور زمان مشکلات خانوادهها و در کل کشور بیشتر و بیشتر شود که قابل جبران نخواهد بود. و حتا به مرحلهای برسد که دیگر قابل کنترل کردن هم نباشد و این را نباید دست کم گرفت.