آمنه شهریاری: بزرگترین آرزویم بازگشت به سلامتی است

گزارشگر: مرضیه حسینی

“صنف نهم مکتب بودم، تعطیلات تابستانی بود با اعضای خانواده راهی مسافرت شدیم، از مازندران به طرف کرمان می‌رفتیم، تصادف کردم و دچار قطع نخاع شدم. حادثه‌ی فراموش نشدنی در زندگیم است که روی ویلچیر نشین‌مندم ساخته. “

این حرف‌های آمنه شهریاری بانوی شاعری است که پس از واقعه تلخ زندگی‌اش وارد دنیای شعر شده است.

آمنه شهریاری در صحبت با خبرگزاری بانوان افغانستان چنین می‌گوید:” از آن روز سیزده سال می‌گذرد اما هیچ وقت از خاطرم بیرون نمی‌شود، تلخ‌ترین حادثه‌ام در ایام نوجوانی بود،. زمانی که تازه بهار زندگی‌ام شروع شده بود اما در یک چشم به زدنی خزان شد و رنگارنگی بهار یک رنگ را به خود گرفت.”

او از سرودن اولین شعرش چنین می‌گوید:” ناخودآگاه و ناخواسته به شعر گفتن شروع کردم، خودم اصلا نمی‌دانستم که شعر می‌سرایم. یک روز روی ویلچر در بیرون از خانه نشسته بودم، یک دفتر و یک مداد کوچک داشتم، دقیقا تاریخ روزی بود که تصادف کرده بودم اینکه چرا پاهایم حرکت ندارند، بانی این حادثه کیست؟ و حرف‌های دیگری که دلم به شدت گرفت و شروع کردم به شعر گفتن. “

بنا به گفته‌های وی سبک شعری او، شعر نو است و در کنار این، سبک غزل، چار بیتی و دوبیتی، قصیده، داستان‌های کوتاه به ویژه مخصوص کودکان، فیلمنامه، ترانه، نیایش و مناجات از انواع نوشته‌هایی است که وی را وادار به نوشتن کرده است.

این در حالیست که از مجموع داستان‌ها و شعرهایش تعدادی تکمیل شده اما عدم حمایت دولت و نهادهای کمک کننده  سبب شده تا از چاپ باز ماند.

او می‌گوید:” افراد زیادی برایم وعده داده‌اند که در چاپ کتاب‌هایم به ویژه مجموعه شعری‌ام به نام “فصل خزون زندگیم” حمایتم می‌کنند اما تا به امروز هیچ حمایتی نشدم. “

او در ادامه گفت:” بزرگترین آرزویم بازگشت سلامتی و چاپ کتاب‌هایم است. “

بنا به گفته‌های وی، کتاب اندرزها و سخنان قصار (تولد دوباره)، مجموعه‌یی از نیاش‌ها (لحظه سبز دعا)، داستان‌ها کوتاه (بازی تلخ سرنوشت) و زمزمه‌ها از جمله کتاب‌های است که آماده چاپ هستند.

 هر چند مشکلات روحی و روانی وی بعد از تصادف سبب شده تا چند سالی را دور از درس بماند اما باید گفت که وی هم اکنون دانشجوی سال دوم رشته اقتصاد در یکی از دانشگاه‌های خصوصی است.

او می‌گوید:” همیشه مورد تشویق دوستان و خانواده‌ام قرار گرفته‌ام، صنفی‌هایم هر یک شان در پایین و بالا شدن از روی پله‌ها کمکم می‌کنند، از اینکه چنین افرادی در اطرافم هستند خیلی خوشحالم اما اینکه چرا بار دوش دیگران باشم مرا اذیت می‌کند، تنها امیدم احیای سلامتیم است. “

بنا به گفته‌های وی مجموع شعری دیگر وی تحت نام”لحظات بی تو بودن” است. که در آینده‌ نزدیک نیز کامل می‌شود اما چیزی که وی را نگران می‌سازد عدم حمایت دولت در چاپ کتاب‌های وی است.

او همچنان امیدوار است که می‌تواند دوباره بدون ویلچیر راه برود و یک مدیر توانمند در یکی از شرکت‌های معتبر باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا