تهمینه : من میپذیرم دختری سرکش و نقاشی یاغی هستم
ترتیب: فرشته کریمی
حرفهایش را بی پرده و رک در مورد حقوق زنان در قالب نقاشیهایش به تصویر میکشد، آنقدر به تصمیمش مصمم است که بخاطر برگزاری و به نمایش گذاشتن آثار هنریاش که مملو از حرفهای نگفته است افغانستان را ترک کرده و رهسپار آلمان گردیده است، چندی پیش نمایشگاهی تحت نام” زیر برقع چه خبر است” در کشور آلمان را افتتاح نموده که آثار آن نمایشگاه حاوی نقاشیهای اعتراضی بود، او را در افغانستان نقاش سرکش و یاغی خطاب میکنند و از بیان حقایق هیچ هراسی ندارد.
این هفته فرشته کریمی خبرنگارخبرگزاری بانوان افغانستان مصاحبه آنلاینی را ترتیب داده است با این بانوی نقاش که در ادامه میخوانید.
پرسش : در گام نخست خود تان را معرفی کنید و در مورد زادگاه، سال تولد، تحصیلات و رشته تحصیلی تان صحبت نمایید!
پاسخ: تهمینه تومیریس هستم، در سال 1368 درست چندی قبل از شروع جنگهای داخلی در کابل به دنیا آمدم، هنوز با وطن و خانه آشنا نشده بودم که در سال 1373 به ناچار ایران رفتیم تا از آنجا بتوانیم راه برون رفتی بیابیم، متاسفانه به دلیل وضعیت نا به سامان مهاجرین و برخوردهای نژاد پرستانه در ایران از روی اجبار ماندگار شدیم و زندگی را ادامه دادیم. درس خواندم و نقاشی را فراگرفتم. در آنجا به دلیل تبعیضاتی که بین اتباع افغانستان و دیگر کشورها در دهه 80 شمسی وجود داشت موفق نشدم در رشته هنر درسم را ادامه دهم ولی توانستم به صورت خصوصی زیر نظر اساتید و کلاسهای متفاوتی نقاشی را ادامه دادم.
پرسش: چه انگیزه باعث گردید تا بار سفر ببندید ابتدا راهی ایران و بعدا راهی آلمان شوید؟
پاسخ: جنگ دلیل اصلی مهاجرت ما در ابتدا به ایران، و محدودیت، عدم امکان نمایش آثارم در ایران و اجبارهای دینی-مذهبی و نژادی دلایل عمده مهاجرت به آلمان بودند.
پرسش: چه مدتی میشود که نقاشی میکنید و سبک کار تان چیست؟
پاسخ: نقاشی را حدود ده یا دوازده سال پیش شروع کردم. روش های مختلف کار کردم و حالا با تکنیک اکریلیک در سبک رئال و مدرن کار میکنم. در کنار نقاشی روی ویدیو آرت نیز متمرکز هستم و روی چند پلان ویدیویی کار میکنم.
پرسش: چرا بعضی از روزنامه نگاران لقب بانوی سرکش و یاغی را به شما داده اند؟
پاسخ: نقاش یاغی و سرکش در واقع سوال خبرنگار دویچهوله فارسی بود که پرسیده بود آیا من چنین شخصیتی دارم، و خب مسلما بله، من میپذیرم دختری سرکش و نقاشی سرکش و یاغی هستم. آن هم به دلیل شیوه زندگی و کاری است که در هنر اختیار کردهام. من این شیوه را میپذیرم و همین راه را ادامه خواهم داد.
پرسش: زمانیکه در افغانستان زندگی میکردید موفق گردید که نمایشگاه برگزار کنید ؟
پاسخ: متاسفانه من چهار ساله بودم که افغانستان را ترک کردم و مجال زیادی برای زندگی در افغانستان نداشتم، از اینرو صرفا توانستم چندباری به وطن سر بزنم و سرانجام سال 2014 اولین نمایش انفرادیام را در کابل با عنوان ” کاهنههای باکوس” برگزار کردم که خوشبختانه مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.
پرسش: به باور شما آثار نقاشی تان به چه میزان میتواند طرز تفکر شهروندان را تغییر دهد؟
پاسخ: هنر در جهان اگر نتوانسته تعیین کننده باشد اما در همه تغییرات و تحولات اجتماعی و سیاسی بشر نقش به سزایی داشته است. اروپا نیز دوره ممنوعیت و محدودیت هنر اعتراضی سیاسی، اروتیک و نود را از سرگذرانده و هنرمندان زیادی سالها و سالها مجبور به سانسور آثارشان بودند و یا ناچار میشدند آثار شان را نابود کنند، من فکر میکنم این دوران در افغانستان نیز روزی سر خواهند رسید و ما شاهد رشد همه شاخههای هنر در همه سطوح و همه سبکها خواهیم بود اما نه به زودی. من اگر تن به سانسور ندهم، هنرمندی دیگری اگر تن ندهد پس میشود راهی باز کرد برای هنرمندانی که میخواهند حقایق را اآنگونه که هست بیان کنند و همین اندک شاید تاثیر گذار باشد برای رهانیدن اجتماع از قیود و اجبارهای تحمیلی.
پرسش : دو خاطره مهمی که در زندگی تان اتفاق افتاده است تعریف کنید، یکی تلخ و دیگری شیرین؟
پاسخ: حقیقتا حافظه خوبی برای ثبت خاطرات ندارم و حتا ساده ترین خاطرات کودکی نیز از حافظهام پاک شده اند، اما تلخ ترینها همیشه به خاطر میمانند و تلخ ترین خاطره زندگیام بر میگردد به سالیان آغازین مهاجرت به ایران، زمانی که باید درس میخواندم و ممنوع بود و مادرم چقدر زحمت کشید تا از درسها عقب نمانم، در نهایت با هویتی جعلی صنف اول را آغاز کردم و تا پنج سال این روند ادامه داشت.
پرسش: بزرگ ترین آرزوی زندگی تان منحیث یک بانوی افغانستانی چیست؟
پاسخ: مفهوم آرزو همیشه برای من یعنی هر آنچه دور است و دست نیافتنی، برای همین من هیچ آرزویی ندارم چون اگر خواستهای داشته باشم راههای رسیدن به آن را نیز پیدا میکنم. اما امیدواریهای فراوانی در خصوص هنرم و زندگیام دارم. امیدواریهای فراوانی برای افغانستان و بهبود وضعیت زنان در آنجا دارم.
پرسش: در آینده قصد برگشتن به افغانستان را دارید؟
پاسخ: چرا که نه! حتا اگر ذرهای امیدوار باشم که میتوان آنجا کار کرد و خود را پنهان نکرد پشت دهها حفاظ و حصار و به حقوق شهروندی مشابه رسید حتما زندگی در وطن را به همه جا ترجیح خواهم داد. اما حالا با بدتر شدن وضعیت، وارد شدن جنگ سالاران و سکوت دولت در مقابل این همه جنایت، حداقل برای من نفس کشیدن زیر آسمانی که عامل همه بدبختیهای دوران کودکی و جوانیام هم آنجاست سخت است. ما نسلی بودیم که هرگز خانه، کاشانه، وطن را به مفهوم واقعی نشناختیم و همواره مهاجر خواهیم بود.
پرسش : به عنوان پرسش پایانی به صفت یک بانوی موفق چه گفتنی برای بانوان افغانستان ؟
پاسخ: زنان خودشان را دست کم نگیرند، نیروی خارق العادهای در وجود هر انسان نهفته است که فقط و فقط خودش میتواند کاشف آن باشد. زنان افغانستان اگر اراده کنند توانمند ترین و موفق ترین زنان میتوانند باشند چون با سختی رشد کردن و رنج کشیدن را خوب آموخته اند و حالا به درختان تنومند و با ریشهای تبدیل شده اند که به آسانی از جای کنده نمیشوند.
خیلی خوب بود