کاهش خودسوزی در هرات به معنای پایان خشونتها نیست!
نویسنده: نسیمه همدرد
“هرات از جمله ولایتهایی است که خودسوزی در آن آمار بالایی دارد” این جملهای بود که سالها همهگی مان آن را در کنار شمار زیادی از خبرهای دیگر میشنیدیم. خبری که از نهایت درد و درماندگی میگفت. میدانیم زندگی شیرین است و دست کشیدن از آن بینهایت دشوار اما این که تمام بدن خود را خواسته به طعمههای آتش بسپاری کاریست که نهایت وحشت و مجبوری را نشان میدهد. تصور این که حتا به اندازه چند ثانیه هم دست خود را روی آتش بگیریم اذیت کننده است چه برسد به این که با تمام وجود خود تبدیل به آتش شویم. اما در این سالها کافی بود تا به بخش سوختهگی شفاخانه حوزوی هرات سر بزنید و حتا از آدمهای ایستاده پشت دروازههای این بخش متوجه شویم که وضعیت زنان در این ولایت چگونه است. چه برسد به این که وارد اتاقهای این بخش شویم.
حتا در مواردی این بخش برای پذیرفتن بیماران سوخته بستر کم میآورد.
اما با گذشت زمان کم کم آمار خودسوزیها در هرات کاهش یافت. و این مساله دیگر زیاد شنیده نمیشد و سرخط خبرها نبود. تا این که در تازه ترین مورد سخنگوی شفاخانه حوزوی هرات گفته است که خودسوزیها در هرات نسبت به سالهای پیش 50 درصد کاهش یافته است. به گفته سخنگوی شفاخانه حوزوی هرات از آغاز سال تاکنون تنها سه رویداد در این مرکز درمانی ثبت شده است.
خبر خوبی است اما قناعت بخش نیست. نه تنها این که بگوییم کاهش حتا در یک سال یک مورد هم نباشد بلکه میدانیم حالا این مساله رنگ دیگری به خود گرفته است. درست است که زنان حالا دست به خودسوزی نمیزنند. اما روشهای دیگری برای پایان دادن به زندگی شان انتخاب میکنند. که این مساله به شدت جای نگرانی دارد. میبینیم که آن چه در این موضوع تغییر کرده نوعیت تغییر پناه بردن به مرگ است نه کاهش آن.
زنان در این ولایت همچنان قربانی خشونتهای گوناگون هستند و هنوز هم آمار مرگ و دست زدن به خوکشی در این ولایت آمار بالایی دارد.
در سال گذشته 500 تن در هرات دست به خودکشی زده بود که از این میان 80 درصد آن را زنان تشکیل میداد. حالا این آمار به نوع خود تکان دهنده است. تصور کنید هشتاد درصد این جمع یعنی چیزی مانده به کل این آمار. و این مساله خود گواه این است که در این ولایت خشونتها چقدر هنوز به دست و پای زنان پیچیده و تا چه حد آنها را در گرو خود دارد.
در مورد دست زدن به خودکشی مسایل گوناگونی مطرح میشود میدانیم جامعه شناسان در جهان در کل زمانی که عوامل خودکشی را دسته بندی میکنند، مواردی همچون فقر، مشکلات اقتصادی، بیمارهای روانی و… را بر میشمارند. اما در جامعه افغانستان که همه از وضعیت و حالات زنان و چگونهگی زندگی شان آگاه هستیم میدانیم که زنان در افغانستان با مشکلات فقر و اقتصادی به راحتی میتوانند کنار بیایند. و به اصطلاح لب به شکایت نگشایند.
این مساله از جای دیگری آب میخورد، میدانیم همه ساله نهادهای که در خصوص مشکلات زنان کار می کنند آمار از خشونتها ارایه میکنند. زمانی که به اعداد این آمار نگاه کنیم آن گاه است که به بخشی از مشکلات زنان پی میبریم. وقتی که میگویم بخشی از مشکلات زنان چون در قدم نخست خشونتهای ثبت شده فقط یک بخش کوچک از رویدادهای اتفاق افتاده بر زنان است و از سوی دیگر بخش عمدهای از زنان اجازه ندارند تا پای از خانه بیرون بگذارند چه برسد به این که شکایتی درج کنند.
کافی است تا خانه به خانه در این ولایت سر بزنیم تا به آمار اصلی خشونتهای برسیم. و یا هم کافی است تا اندکی سر از شهر بیرون بگذاریم تا از ارقام درشت و درست خودکشی زنان خبر شویم. در مناطق دور دست هرات اکثر اتفاقهای خودکشی را همانند مرگ طبیعی جلوه میدهند. چون در اجتماع مردسالار، زنان حق زندگی خود را ندارند، چه برسد به این که حق داشته باشند به آن نقطه پایان بدهند. و خودکشی یک زن یعنی نابود کردن غیرت مردانه و مثلا آبروی خانواده.
پس وقتی زنان یا نهادهای مدافع زنان در هرات با خوشی یا غرور که گویا برای زنان در این ولایت کار کرده اند خبر کاهش خودسوزیها را نشر میکنند کافی است که این مسایل را برای شان یادآور شویم.
زندگی زنان در افغانستان به این آسانی تغییر پذیر نیست و رو به بهبودی نمیرود. مشکلی که باید اساس و تهداب آن را تغییر بدهیم. کارهای بنیادین تنها روش نجات زندگی زنان و خود زنان از مرگ و خشونت است و بس.
از سوی دیگر دیدیم که اگر در یک بخش آمار اندکی کاهش مییابد سر از بخش های دیگر بیرون میآورد و مرگ همان مرگ است و خشونت همان خشونت. چه فرق میکند که چگونه زنان به زندگی خود پایان میدهد؟ مساله این است که عوامل هم چنان با پرجا و حتا بیشتر هستند.