میانه جنسیتزدگی با سنتهای حاکم در افغانستان
نگارنده: فرشته کریمی
جنسیتزدگی تفکریست که انسانها را بر اساس جنس و جنسیت دستهبندی مینماید، بسیاری از جامعه شناسان بین جنس و جسنیت تفکیک قائل میشوند.
جنس؛ به تفاوت های بیولوژیکی بین زن و مرد اشاره میکند، تفاوت هایی که با آنها متولد میگردند اما جنسیت؛ اکتسابی است و دربرگیرنده شاخصه هایی است که از سوی افراد جامعه به زن و مرد داده میشود.
جنیستزده ها انسانها را بر اساس جنس و جنسیت شان قضاوت و پیش داوری مینمایند، بطور مثال در جامعه افغانستانی ما رسم است، اگر پسری نتواند یک سوال ریاضی را حل کند بقیه می گویند ریاضی اش ضعیف است اما بر عکس اگر دختری نتواند همان سوال را به صورت درست حل کند میگویند ریاضی بلد نیست، به این مفهموم که اشتباه آن دختر را به جنس و ماهیت وجودی آن ربط میدهند که در نوع خود یک نوع سرکوب و ترور شخصیت از نگاه روانشناسی پنداشته میشود.
در ابعاد دیگر این اندیشه یک جنس را قوی و مالامال از استعداد بکر میپندارد و جنس دیگر را ناتوان، ضعیف و بی خاصیت عنوان میکند. این خود آغاز تبعیض بر زنان در یک جامعه است جنسیتزده ها گاها از روی ترحم زنان را موجودات زیبا، لطیف و شکننده میدادند که در هر دو صورت زن را جنس دوم خطاب مینمایند.
اگر نگاهی به پیشینه جنسیتزدگی بیندازیم، درمیابیم که این تفکر قدمتی به اندازه آفرینش انسان دارد که ردپای آن در بسیاری از سنت های مذهبی و فرهنگی کهن به چشم میخورد، به طور مثال در کتابهای آسمانی ذکر گردیده که خداوند زن را از دنده مرد آفریده است، متون مقدس هندوها زن را همسری توصیف میکندکه ذهن و بدن خود را در اختیار شوهرش قرار دهد، در قرآنکریم ذکر شده است که اگر زن از شوهرش اطاعت ننمایند مستحق عذاب آخرت میشود، در یونان باستان که مهد علم و فرهنگ جهان است زنان همواره صغیر حساب میشدند و در قرون وسطی دارایی ها و میراث زنان بعد از ازدواج تحت تملک مرد قرار میگرفت.
بسیار از روشنفکران و فیلسوفان، فرهنگ و ادبیات را هم مقصر جنیستزدگی میدانند، سیمون دوبوار روشنفکر فرانسوی در کتاب جنس دوم خویش مینویسد؛ وقتی زنی میخواهد خود را معرفی کند با عبارت” من یک زن هستم” خود را معرفی میکند اما وقتی مردی قصد معروفی خود را دارد از نام بردن جنسیت خویش خودداری میکند.
زبان جنسیتزدگی به زبانی گفته میشود که به تحقیر زنان در حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میپردازد، در جنستزدگی عموما صفات مثبت به مردان و صفات منفی به زنان نسبت داده میشود.
در این میان افغانستان مبتلا به بیماری جنستزدگی عرفی میباشد، همانطور که در افغانستان طی قرن ها سنت ها و باورهای بسته حکمرانی نموده است، تا کنون نیز ادامه دارد، مثلا در بسیاری از ولسوالیها و ولایات کشور در حال حاضر رفتن دختران به مکتب یک ننگ و بی غیرتی پنداشته میشود مانند ولایت پکتیا. اما رفتن پسرها به مکتب یک امر پسندیده و منطقی است، در کلان شهرهای افغانستان مانند کابل، هرات و مزارشریف طی یک و نیم دهه اخیر جنسیتزدگی تا حدودی کمرنگ تر شده اما به صورت کل ریشه کن نگردیده است، با آن هم طی سالهای آینده با وجود آگاهیدهی در مورد حقوق زنان از طریق منابر و رسانهها به احتمال زیاد طی چندین سال آینده جنستزدگی کمرنگ تر خواهد شد اما مطمئن باشید که تا ابد از بین نخواهد رفت چون در کشورهای آمریکایی و اروپایی که خود شان را مهد دموکراسی و حقوق بشر و پایبند به تساوی حقوق زن و مرد میدانند تا کنون نیز تبعیض جنسیتی حاکم است که از بارزترین نمونههای آن کافیست به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2016 اشاره نماییم .هیلاوری کلینتون با وجود کسب بیشتر آرا موفق نشد به کاخ سفید راه پیدا کند و دونالد ترامپ که یک مرد است توانست سکاندار کشور ابر قدرت جهان شود.
با این همه باید تاریخ در مورد ختم ظلمی بنام جنیستزدگی قضاوت کند و گذشت ثانیهها این پاسخ را خواهد داد.