زنان و سپهر عمومي!
نویسنده: حميرا رهبين
بدون شك يكي از دستآوردهاي نظام حاكم مرد سالار هم در جوامعي شرقي و هم غربي، همانا تقسيم سپهر اجتماعي به دو بخش خصوصي و عمومي ميباشد كه در حال حاضر در هر گوشه و كنار دنيا اين نظم به نحوي حكمراني ميكند. افغانستان منحيث جامعه به شدت سنتي و مرد سالار سواي اين امر نبوده بل بيشتر از هر جايي ديگر درين جا سپهر عمومي مال مردان است و سپهر خصوصي مال زنان.
زنان منحيث مديران دست دوم ( زيرا رئيس خانواده بازهم مرد خانواده است ) بايد فقط و فقط به شستن و روفتن بپردازند و فرزند داري كنند و مردان بايد در جامعه حضور داشته، كار كنند، موفقيت كسب كنند و از لحاظ مادي ضروريات خانواده را تامين كنند. و از طرفي نبايد فراموش كنيم كه آنچه را زنان منحيث كارگزاران سپهر خصوصي انجام ميدهند خيلي كم اهميت تر، ساده تر و بدون هيچ نوع پاداش معنوي انگاشته ميشود.
شايد اين نظم حاكم براي زنان ناراحت كننده نميبود، اگر زنان ميتوانستند در اجتماع همچنان منحيث شهروندان، فعال باشند.
امروزه، اصلا حضور اجتماعي يك زن، يك امر غير ضروري دانسته ميشود. زنان كه بيرون از خانه كار ميكنند، مورد برداشتهاي سوء قرار ميگيرند كه حاكي از دو حالت است؛ يا زنان شاغل بيچاره و فقير اند و از سر جبر تن به كار ميدهند و يا بنابر برداشت عده ديگر بي حيا اند و براي گريز از خانه و مسئوليتهاي آن شاغل اند. بنابر همين برداشتهاي نادرست و سطحي بينانه است كه زنان شاغل اغلب در افغانستان مورد اذيت رواني، فزيكي و جنسي قرار ميگيرند.
با وجود اينكه اين نوشتار به ابعاد روانشناسي اين معضل خيلي نميپردازد( بنابر عدم تخصص نويسنده در امور روانشناسي) ولي ميتوان با اطمینان كامل گفت كه يكي از عوامل اصلي افسرده گي، احساس كم بيني و حقارت، كم سوادي و بيسوادي، فقر فرهنگي و اقتصادي و در نهايت امر خشونت عليه زنان همانا ناديده گرفتن حق كار و فعاليت زنان در اجتماع و نجات يافتن از روزمرهگي ميباشد. براي اكثر بانوان اين سرزمين مهم نيست كسي براي خود باشند، دست آورد داشته باشند، فراتر از روزمرهگي فكر كنند و هويتي داشته باشند زيرا از بدو تولد تا آخر زندگي حلقه حضور و فعاليت شان محدود به خانه دانسته ميشود مگر اينكه از روي بيچارگي بيرون از منزل كار كنند! دختران اين ديار در واقع با نبود و كمبود الگوي براي پيشرفت و حضور اجتماعي دچار اند و اينجا باور به اينكه يك زن براي شناخته شدن، براي دست آورد داشتن و براي كسب هويتي براي خودش ميخواهد كار كند و در سپهر عمومي حضور فعال داشته باشد وجود ندارد.
كساني بنابر دلايلي، مصر به جبهه گيري عليه حضور اجتماعي زنان اند، تعدادي توجيه ديني و فرهنگي ميكنند و شماري هم بدون هيچگونه توجيهي خود را محق به مخالفت ميدانند. زنان را با ترور شخصيت، آزار و اذيت و راههاي ديگر مانع ميشوند تا نتوانند استعداد و توانايي خودرا تبارز داده و گامهاي استوار روبه پيشرفت بردارند.
ناشيانه خواهد بود اگر فقط به قانون منع آزار و اذيت دل خوش كنيم؛ در سطح فردي بايد مصرانه با هر نوع چالش مبارزه كنيم و ثابت سازيم كه ما اگر براي كساني مادر، خواهر و همسر هستيم براي خودمان هم كسي هستيم و نميخواهيم گمنام و بدون هيچ نوع دستآوردي فراتر از كارهاي خانه، روزي بميريم. و در سطح كلانتر، بايد زمينه سازي بهتري براي اجراي قوانين حامي زنان صورت گرفته؛ فرصتهاي كاريابي براي زنان توام با سهولتها لازمه بيشتر و بيشتر گردد. در ضمن، بطور وسيع در زمينه تسهيل شرايط براي زنان در عرصه تحصيل و كار بايد فرهنگ سازي و ذهنيت صورت گيرد تا باشد زنان منحيث انسان و شهروندان اين خطه حق انتخاب داشته باشند؛ انتخاب اينكه بيرون از منزل كار كنند يا نه؛ براي ملحوظات اقتصادي كار كنند و يا هم غير اقتصادي و همين گونه حق انتخاب شغل داشته باشند. و شاهد آن روزي باشيم كه هيچ كس نتواند به هيچ عنوان بر زنان، اين و آن برچسب زده و دست به سنگ اندازي و ايجاد موانع فرا راه حضور اجتماعي زنان زند.