هر گز نخواستم از زنان پر طمطراق و مصنوعی فیلم بسازم

ترتیب: مرضیه حسینی

زندگی که هر روز با آن مواجه هستیم در قالب فیلم ساختن کاری است بسیار دشوار اما عشق و علاقه به هنر سینما، ساخت صحنه‌هایی از این فیلم را برای برخی از بانوان آسان کرده است. بانوان فیلم سازی که با بسیار مشکل در این عرصه گام نهادند و می‌خواهند با به نمایش گذاشتن کارهای شان توجه جهانیان را به هنر سینما به ویژه کار زنان افغانستانی در افغانستان جلب کنند. هر چند مشکلات اقتصادی و کمبود امکانات در یکی دو سال اخیر روند فیلم سازی را در کشور کم رنگ ساخته است اما با آنهم این بانوان سعی دارند با ساخت فیلم‌های شان به نحوی در برابر بی عدالتی‌ها مبارزه کنند. صحرا موسوی یکی از این بانوان هست. صحرایی که با تصویر کشاندن زندگی زنان، قصه‌های ناگفته را قصه می‌کند. برای معرفی بیشتر با آن گفتگویی را ترتیب داده‌ام که در ادامه می‌خوانید.

پرسش: در آغاز خودتان را برای خواننده گان خبرگزاری مان معرفی کنید؟

صحرا: صحرا موسوی هستم، سینماگر، لیسانس سینمای داستانی و فوق لیسانس سینمای مستند از دانشگاه هنر لندن. لیسانس مدیریت بازرگانی را از کشور ایران گرفتم و به انگلستان سفر کردم. در اولین فرصتی که در آن کشور برایم  فراهم شد توانستم به تحصیلاتم ادامه داده و لیسانس دومم را از رشته سینما بگیرم.

 در طول دوران تحصیلم که در لندن بودم برای تهیه چند فیلم کوتاه و تحقیقات دانشجویی مدام به افغانستان سفر می کردم. بعد از پایان تحصیلاتم و اخذ مدرک فوق لیسانس به عنوان شاگرد ممتاز در سال  ۲۰۱۲  برای کارهای سینمایی  به کشورم افغانستان برگشتم.

پرسش: چه مدت است کارهای سینمایی را آغاز کردید؟

صحرا: بعد از آمدنم به افغانستان به کارها و فعالیت‌های فرهنگی آغاز کردم. ابتدا تدریس در دانشگاه کابل و چند دانشگاه خصوصی و سپس با کمک و همکاری چند فیلم ساز دیگر چندین جشنواره فیلم برگزار کردم. آخرین جشنواره‌ای که برگزار کردم جشنواره “پنجره‌ای رو به صلح” بود. از دیگر فعالیت‌هایم برگزاری چندین ورکشاب آموزشی در رابطه با سینما در مراکز مختلفی جهت آموزش هنر سینما بود. همیشه سعی کردم با تدریس در دانشگاه‌ها به نسل جوان و کسانی که مشتاق هنر سینما هستند و در نبود امکانات دوست دارند هنر سینما را اکادمیک فرا بگیرند، کمک کنم‫.

پرسش: هر چند نام بردن از مشکلات خوب نیست اما می‌خواهم بگویید در انجام فعالیت‌هایتان با چه مشکلاتی رو به رو شده‌اید؟

صحرا: برای کسی که می‌خواهد در افغانستان کار بنیادی و صادقانه‌ایی انجام دهد، آسان نیست. معمولا همیشه یک عده از آدم‌های بی کار هستند که نمی‌گذارند دیگران راحت زندگی کنند و با حرف‌ها و رفتارهای بی جا مزاحمت می‌کنند تا سد راه شوند‫. من هم از گزند این آدم‌ها در امان نبودم‫. ولی من خیلی خوش شانس هستم اول اینکه عاشق کار و بعد هم عاشق درس دادنم هستم‫. خوش چانسی دیگرم این است که همسرم مشوق و حمایتگر خوبی است، از او یاد گرفتم که نسبت به اطرافیان و واکنش‌های آنان به کارو زندگی‌ام بی تفاوت باشم، نقدهای سالم را بپذیرم و کسانی که در پی آسیب و مزاحمت هستند بی تفاوت باشم‫.

در افغانستان هم حمایت کننده‌یی نیست تا از سینماگران حمایت کند، متاسفانه خیلی‌ها به راحتی هنرشان را می‌فروشند که من هم به آنان حق می‌دهم، شاید احساس می‌کنند همین هنر فروشی شان باعث ماندگاری هنرشان خواهد بود اما تاریخ به ما نشان داده که چنین نیست و برعکس آن وجود دارد.

پرسش: چقدر کار کردن در کشوری به مانند افغانستان، آنهم برای بانوان فیلم ساز دشوار است؟

صحرا:  من از جامعه  اروپایی به جامعه پر از تشویش و اضطراب افغانستان برگشته بودم، خواه و نا خواه این تغییر بزرگ می‌توانست روی کارم تاثیر بگذارد، آنهم وقتی که رفتارهای بسیار زننده و توهین آمیز از طرف برخی از مردمان  حتی سینما گران متوجه‌ام بود‫. در کنار این غرض ورزی‌ها توانستم شرایط اطرافم را جمع و جور کنم و فقط روی کارم تمرکز کنم و نگذارم که به من آسیب بزنند‫. تقریبا یاد گرفتم که سم پراکنی را جدی نگیرم و با لبخند دوستانه‌یی گذر کنم‫. با خودم می‌گویم بگذار هر چی می‌خواهند فکر کنند من به افغانستان برنگشته‌ام که جواب نفرت را با نفرت دهم بلکه برای ساختن برگشتم، گاهی هم ساختن به معنای سکوت، سکوت یعنی فراموشی و فراموشی یعنی بخشش!

 از طرفی هم در بازار جهانی، فیلم سازان باید دارای تجربه‫، سبک و آشنایی با زبان‌های بین المللی مخصوصا انگلیسی باشند که متاسفانه سینما گران نسل جدید به این مسایل دقت ندارند‫. در نتیجه خواه نا خواه سینمای ما به حاشیه رانده می‌شود‫. شاید شرایط کنونی برای بسیاری‌ها که راه‌های آسانی برای پیشرفت پیدا کردند خوش آیند نباشد اما بهر حال می‌شود درست کار کردن را از همین بحران یاد گرفت.

پرسش: از نظر شما چقدر جامعه نسبت به گذشته برای زنان فیلم ساز و بازیگر باز شده و زنان به راحتی می‌توانند در هر عرصه‌یی که دوست داشته باشند فعالیت کنند؟

صحرا: من فکر نمی‌کنم تغییرات جدی و مهمی برای‌مان اتفاق افتاده باشد‫. مقداری پول آمد و بین چند نفر تقسیم شد و رفت‫، این نه تغییر است و نه عامل تغییر ماندگار‫. فکر می‌کنم با آمدن اینترنت و کمی آزادی در رسانه‌ها و حضور شبکه‌های اجتماعی اطلاع رسانی بیشتر شده که معلومات و اطلاعات آسانتر در خدمت همه قرار می‌گیرد که این اتفاق جهانی است و فقط مربوط به کشور ما نمی‌شود اما همین تغییر کوچک باعث آزادی‌های زیادی شد‫ه است. دخترهای این نسل از نسل من بهتر می‌دانند که چه کار کنند و چطور زندگی شان را بسازند اما کمی تنبل تر از نسل من هستند‫. نسل من نسل جنگ و مهاجرت بود و ما مجبور بودیم یا در افغانستان بمانیم و یا هم مرگ را پذیرفته و فرار کنیم و تجربه زندگی در مهاجرت و عواقب آن را بچشیم‫.

پرسش: در رابطه به کارهای سینمایی‌تان برای ما بگویید؟

صحرا: در گذشته دو بار ساخت فیلم‌های بلند را آغاز کردم که متاسفانه هر کدام به دلایل سیاسی، امنیتی و حاضر نشدن شخصیت‌ها در  فیلم، فیلم در مرحله تولید متوقف شد. هنوز هم قسمت‌های فیلمبرداری شده‌ی فیلمم را دارم و شاید روزی تصمیم بگیرم که دوباره از سر آغاز کنم. سال  2013 بود که تصمیم گرفتم فیلم مستند را شروع کنم‫. اوایل همان سال بود که مشغول ساختن یک فیلم مستند در مورد قصر دارالامان شدم. می‌خواستم خرابه‌های قصر برایم داستان‌های‌ شان را بگویند هفته‌ای چند روز آنجا می‌رفتم ‫و از خرابه‌ها فیلمبرداری می‌کردم. چون مدتی موضوعات فیلمم در مورد زنان بود، دوست نداشتم به موضوعات تکراری بپردازم، می‌خواستم از حرف‌ها و شعارهایی که در مورد زنان بود مدتی دور باشم، همین شد که به مستندی در مورد قصر دارالامان پرداختم. با ساخت این مستند می‌خواستم دنبال قصه‌هایی باشم که بیشتر از حرف، سکوت هستند‫ و خرابه‌های قصر بهترین سو‫ژه برای بازگو کردن قصه‌ایی نا گفته بود.

پرسش: در قسمت دادخواهی از حقوق زنان هم فیلم مستند داشته اید؟ 

صحرا: یک شب اتفاقی در حال تماشای تلویزیون بودم که ناگهان دختری را در صفحه تلویزیون دیدم که ادعا داشت پدرش بیشتر از یازده سال بر او تجاوز کرده است ‫! اول سعی کردم این گزارش را فراموش کنم اما نشد و بعد سعی کردم پیدایش کنم تا ببینم چه کاری می‌توانم برایش انجام دهم‫. فکر کردم شاید پیدا کردن این دختر سخت و مشکل باشد ولی یک هفته بعد در خانه همان دختر در رو به رویش نشسته بودم.

یک ماه بعد از اولین دیدار من با او که خاطره نام داشت به پیشنهاد خودش شروع به ساخت یک فیلم مستند از زندگی این زن و کودکانش کردم‫. خاطره می‌گفت زیاد به سینمای هند علاقه دارد و همیشه دلش می‌خواست یکی از زندگی او فیلم بسازد تا شاید از این طریق صدایش به گوش همگان برسد و شاید زندگی او درس عبرتی برای دیگران باشد‫.

خاطره برایم می‌گفت، می‌خواهم فرزندانم در شرایط بدی چون من نه بلکه  بهتر از من زندگی کنند‫. من از شجاعت خاطره خوشم آمد و قبول کردم که زندگی‌اش را مستند کنم‫.

در مرحله‌ای از کار تصمیم گرفتم فیلم را فراموش کنم و دنبال راه نجات خاطره بیفتم. تقریبا همان‌ جایی بود که در اولین دادگاه قاضی رو به خاطره کرد و گفت تو چرا تا حالا خودت را نکشتی؟ چرا این کودکان نامشروع را نکشتی؟ در دادگاه بعدی‌اش متوجه شدم که ممکن است خاطره و فرزندانش  ۱۶ تا ۲۰ سال به زندان بیفتند. به این نتیجه رسیدم که زندگی خاطره با دو کودک‌اش از فیلم من مهم تر است‫. خاطره در پروسه دادخواهی‌اش بسیار به کمک من امیدوار بود‫ و تمام امیداش من بودم.

 وارد یک دوران پر از هیاهو و مشغله شدم که هم  شامل دادخواهی برای خاطره و هم مشخص شدن پدر کودکان خاطره بود‫. این ماجرا تا سال ۲۰۱۶ ادامه داشت تا مشخص شد پدر خودش پدر کودکانش است‫. بعد از مشخص شدن این ماجرا قصه تازه‌یی بوجود آمد‫. خاندان پدری خاطره در پی انتقام او بودند‫. همین مسایل سبب شد تا واقعا از ساخت مستندم دست بکشم و تمام سعی‌ام نجات خاطره باشد.  بعضی از فعالان مدنی به کمکم آمدند و تنها راه حل‌ شان فرستادن خاطره به هندوستان بود که از نظر من بسیار مشکل بود چون کسی هزینه خرج و زندگی خاطره را نمی‌پرداخت. من سعی داشتم که خاطره همراه با کودکانش در جای بهتری زندگی کند تا آینده روشنی در انتظار کودکانش باشد که بعد از یک سال تلاش به این آرزویم رسیدم. من توانستم با کمک و حمایت تهیه کننده یکی از فیلم‌هایم که با سفارت فرانسه و چند خانم خیر خواه و فعال فرانسوی روابط خوبی داشت‫، خاطره را برای یک زندگی بهتر به  فرانسه روان کنم.

پرسش: می‌خواهم در مورد فیلم مستند”آنسوی برقع” بگویید؟

صحرا: فیلم آنسوی برقع شاید بهترین فیلمم نباشد ولی نمایش کوتاهی است از توانایی‌های زن روستا، زنانی که بی ادعا و با هزاران مشکل به زندگی کردن شان ادامه می‌دهند. زنانی که ابتدایی‌ترین امکانات را نداشته اند اما در کمال قناعت به همان نقش‌هایی که جامعه کوچک روستایی برایشان در نظر گرفته هم بسنده کرده اند.  نقش مادر، همسر و نقش یک زن کشاورز را در مزرعه بازی می‌کند.  این فیلم نمایش کوتاهی است از همکاری و عشق خواهرانه که بین زنان یک روستا است تا پشتیبان همدیگر باشند‫. می‌خواهم در مورد ساخت این فیلمم بگویم که اگر زنانی  در رده‌های بالای حکومتی کار می‌کنند کمی از مسوولیت پذیری زنان فیلم من را می‌داشتند شاید حداقل وضعیت آموزش و تحصیل دختران کشورم بهبود پیدا می‌کرد‫.

پرسش: چرا نخواسیتد از دیگر شخصیت‌ها فیلم بسازید که زنان روستایی را انتخاب کردید؟

صحرا: هر گز نخواستم از زنان پر طمطراق و مصنوعی امروزه که به نام وکیل یا وزیر در افغانستان هستند فیلم بسازم. همیشه دوست داشتم شخصیت‌های فیلم من آدم‌های گمنامی باشند. شخصیت‌هایی که هرگز در تلویزیون‌ها مصاحبه‌های آتشین نمی‌دادند و از دانشگاه‌های معتبر داخلی و خارجی مدرک تحصیلی نداشتند‫. دنبال قصه‌هایی هستم که بوی خاک،  بوی تمدن و قدمت دارند، از نسل مادر و مادر بزرگم هستند.

 من از زنانی که پشت بلند گوهای پارلمان عربده می‌زنند بی زارم‫. من از زنانی که به خاطر نمایش‌های ظاهری روی سرک و جلو صفحه‌های تلویزیون هوار می‌زنند بی زارم‫. من از زنانی که مدام در حال نمایش خود هستند بی زارم‫. من از زنانی که در بازاهای دبی و ترکیه لباس می‌خرند و در صفحه تلویزیون بحث خشونت خانوادگی می‌کنند بی زارم‫. من از خیمه شب‌بازی‌های تاجران حقوق زن به ستوه آمده‌ام‫. هیچ وقت فریب این زنها را نخوردم چون من فیلم ساز یا ژورنالیست خارجی نیستم که برای تهیه خبر و گزارش به افغانستان آمده باشد. می‌خواهم فیلم‌هایم در مورد قهرمانان واقعی سرزمینم  باشد.

چون متاسفانه من در بین زنان تحصیل کرده و روشنفکر، زنان زیادی را غمگین، تنها و منفعل یافتم و برعکس آن را  در جامعه روستایی افغانستان یافتم‫. زنان شهری زنان متزلزل و گمشده بودند که در پی شنیده‌ها و خوانده‌های سطحی می‌گشتند که عمیقا به آنها باور نداشتند فقط به این دلیل که از قافله عقب نمانند‫. تعریف درستی از موفقیت، تحصیلات  و برابری حقوق زن و مرد ندارند‫. زنان  کابل بیشتر از عمل کردن در پی نمایش عمل هستند‫. این اتفاق بدتر از خود جنگی است که هر روز با آن دست در گریبانیم‫.  جامعه شهری ما به جای انجام یک عمل در پی نمایش انجام عمل هست در حالی که جامعه روستایی به ویژه در بین زنان روستایی چنین نیست.

پرسش: به عنوان سوال اخیر می‌خواهم تعریفی از وضعیت زنان و بهبود وضعیت این قشر داشته باشید؟

صحرا: در کل به نظرم هیچ چیز به اندازه داشتن تحصیلات و استقلال مالی نمی‌تواند به بهبود وضعیت زنان و کل جامعه تاثیر بگذارد‫. شاید این حرف کلیشه‌ای شده باشد ولی هنوز هم من دختران زیادی را می‌بینم که دنبال همسر پولدار هستند به جای همسر لیبرال‫. من هنوز هم زن‌های تحصیل‌ کرده زیادی را می‌شناسم که انتظار دارند ازدواج کنند و از طریق ازدواج به منفعت مالی برسند حتی اگر هم شده همسر دوم می‌شوند‫. تا وقتی این گونه زنان راحت طلب صدای زنان دیگر باشند چطور می‌شود وضعیت زنان را بهبود داد‫. ‫وقتی با کلی ادعا و هیاهو حاضرند به خاطر نان و نشان همسر دوم کسی باشند یا همسر یک مرد پولدار بی سواد شوند‫، یا در بهترین حالتش برای مراسم عروسی داماد را مجبور کنند چندین هزار دالر خرج عروسی کند چون رسم و رسوم است‫! پس داماد هم حق دارد رسم و رسوم خودش را پیاده کند و تازه آنجا است که خانم یاد حق و حقوق زناگی‌اش می‌افتد‫. نمی‌شود که مرد هم خرج را دهد و هم برابری حق زن و مرد را در خانه پیاده کرد‫.

  ۹۹ درصد زنان در افغانستان تجمل گرایی و مصرف گرایی را امتیاز می‌دانند‫ ودر عین حال خود را زن مبارز هم می‌خوانند‫. ۹۰ درصد زنان تحصیل کرده حاضر نیستند به حمایت زن‌های هم‌پای خود بایستند‫. به نظرم می‌رسد خیلی از زن‌های روشن فکر ما چیز‌هایی در مورد استقلال، برابری و حقوق زن شنیده و خوانده اند اما نمی‌دانند جریان از چی قرار است.

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا