استثمار زنان در بافت رسانهای
نگارنده: سودابه احراری
رسانهها بر شناخت و فهم عموم مردم از جهان و محیط پیرامون تاثیرگذار است. یعنی آگاهی مردم از جهان و واقعیتهای نهفته در آن بستگی به محتوایی دارد که آنان از رسانهها دریافت میکنند و بازنماییهای رسانهای نیز به دلیل شکل دادن باورهای عمومی و جهت دهی افکار عمومی به سمت و سوهای مختلف مهم پنداشته میشود.
بازنمایی محتوای رسانهای یکی از مفاهیم اساسی در مطالعات رسانهای شمرده میشود که در پژوهشهای رسانهای جنبه محوری داشته و نظر به تعریف ریچارد دایر “ساختی است که رسانههای جمعی از جنبههای مختلف واقعیت مانند افراد، مکان ها، اشیاء، اشخاص، هویتهای فرهنگی و دیگر مفاهیم مجرد ایجاد میکنند. تجلی بازنماییها ممکن است به صورت گفتاری، نوشتاری یا تصاویر متحرک باشد.”
محتوای رسانهها در شکل دادن به بینشها وادارک درباره مرد و زن نقش مهمی را ایفا میکنند. و این جاست که “بازنمایی زنان در رسانهها” یکی از مهم ترین موضوعات مورد بحث جامعه شناسان و فمینیستها واقع میشود.
نظریه پردازان فمینیسم معتقد اند که رسانهها به ویژه تلویزیون با ساخت و ارائه نقشهای اصلی زنانگی و مردانگی، مردان را در موقعیت برتر و زنان را در موقعیت فروتر نشان میدهند و افکار و اندیشههای قالبی وکلیشهای را تداوم میبخشند.
مردان و زنان در رسانهها به شکلی بازنمایی میشوند که با نقشهای کلیشهای که برای بازسازی جنسی بکار میروند، سازگاری دارند.
مردان معمولا در قالب افراد فعال، قانون گذار، انسانهای مسلط، مهاجم و مقتدر، استقلال طلب و با منطق به تصویر کشیده میشوند در حالیکه زنان و کارکرد شان به صورت درست و مناسب از طریق رسانهها بازتاب داده نمیشود.
زنان معمولا در نقشهای چون یک مادر خوب، کد بانوی خانه، افراد قربانی، درگیر با خشونت و تجاوز، منفعل، وابسته و تابع مردان، کنش پذیر، افسونگر، زیبا و جذاب و… در رسانهها نشان داده میشوند و آن تعداد زنانی هم که در نقش کارمند نشان داده میشوند بیشتر در قالب یک منشی عادی و یا رتبههای معمولی هستند و بیشتر از این چیزی نیست.
بسیاری از تصاویری که از زنان در رسانهها ارایه میشود اغلب دور از واقعیت میباشد چنانچه “وین زونن” با نقد نحوهی بازنمایی زنان در رسانهها میگوید: ” واضح است که بسیاری از جنبههای زندگی و تجارب زنان به خوبی در رسانهها منعکس نمی شوند. زنان بسیاری بیشتر ازآنچه رسانهها میگویند کار میکنند، زنان بسیار کمی نسبت به آنچه اپراهای صابونی وسریالها نشان میدهند فتنهگر اند و تمایلات زنان بسیار بیشتر از خانه و خانوادهای است که نشریات سنتی زنان میگویند.”
بسیاری از پژوهشگران به این باور اند که بازنماییهای رسانهای “زنان خوب” را مطیع، حساس، رام و در مقابل، “زنان بد” را شورشی، مستقل و خودخواه نشان میدهند در حالی که این گزینهها درون محتوای رسانهای در مورد مردان صدق نمیکند.
زنان نه تنها در برنامههای تلویزیون بلکه در تبلیغات تجارتی نیز به گونه درست بازنمایی نمیشوند.
آنها در آگاهیهای بازرگانی نیز یا به عنوان زنان خانه دار و یا هم افرادی با جذبه جنسی برای جذب مشتری نمایش داده میشوند.
سید محمد مهدی زاده در کتاب “رسانهها و بازنمایی” میگوید که یکی از پژوهشگران به نام محمد آییش، مبانی زیر را در مورد حضور زنان در تبلیغات بازرگانی ارایه کرده است:
“1-تقارن سیمای زنان با نقشهای سنتی مانند خانه داری که در پخت و پز و شست وشو در بخشی از پیامهای بازرگانی نمود مییابد.این تبلیغات به ویژه برای شرکتهای بین اللملی تولید شویندههای شیمایی و وسایل پخت غذا و نظافت خانه انجام میشود.
2- ایجاد پیوند میان زن و جاذبههای جنسی و اغواگریها، روش شرکتهای تبلیغاتی در جوامع غربی است که طی آن اندام زن به شکل نامناسبی ابزار جلب توجه مردان و زنان به طور یکسان میشود. این گونه تبلیغات که به انگیزه فروش محصولات صورت میگیرد کاملا رایج است. مانند تبلیغ موترهای مسابقه، مواد بهداشتی ویژه مردان، وسایل ورزشی وغیره. در این گونه تبلیغ طراحان تبلیغات بازرگانی تلاش میکنند یک خاطره ذهنی از اغواگری و فتنه جویی زن را در کنار کالای مورد نظر جا بگذارند.
3- شی دانستن زن. به باور صاحب نظران ، بسیاری از تبلیغات تلویزیونی از طریق ایجاد ارتباط میان زن و کالا یا خدمات میکوشند زن را به مثابه شی ارائه کنند؛ نه تنها با تاکید بر مونث بودن او انسانیت وی را فراموش میکنند، بلکه میکوشند او را از هر اقتداری دور کنند تا خود کالایی شود برای تبلیغ، در این حالت زن جایگاهی پایین تر از آن دارد که هر گونه اقتدار در منزل یا محل کار یا جامعه داشته باشد.”
پایین آوردن شخصیت زنان و ناچیز شمردن آنان در بازنمایی رسانهای مانع رشد زنان شده و آنچه در واقع باعث نگرانی شده این است که بازنمایی زنان به این صورت خود گواه بر عدم برابری جنسیتی است که توسط رسانهها صورت میگیرد.
در کل میتوان گفت که زنان تا کنون در رسانهها به صورت کلیشهای بازنمایی شده اند و فقط نقش خانهداری و خانوادگی زنان است که همواره در رسانهها بر آن تاکید شده است.
در بازنمایی رسانهها زنی دیده میشود که فتنه گر است، مورد ظلم قرار گرفته و یا محکوم شده است اما هیچ گاه تصویری از زنی که فرد موفق در زمینه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است دیده نشده است. در کل میتوان گفت که رسانههای افغانستان نیزهمیشه دیدگاه کلیشهای و فرودست را نسبت به زنان داشته اند اما با این تفاوت که زنان در رسانههای کشور اغلب در قالب افراد ناتوان، مورد ظلم واقع شده و نیازمند حمایت بازنمایی میشوند.
لازم است که برای انعکاس جایگاه واقعی زنان، رسانهها باید از ترویج فرهنگ مرد سالاری و تجویز نسخه زن ستیزی پرهیز کرده و به اخلاق ، ٱرامش و نقش موثر زنان در خانواده و جامعه تلاش نمایند.
یک دیدگاه