مادری و زنانگی!!

نویسنده:عرفان ارزاز

مادری یک نقش است. نقشی که برای زن یک مسئولیت ایجاد می­‌کند. مادری یک هویت است. هویتی که برای زن یک دِین ایجاد می­‌کند. مادری یک ارزش است. ارزشی که برای زن یک دایره‌­ی معرفتی ایجاد می­‌کند. مادری یک زندگی است، زندگی­‌یی که برای زن محصول یک ستم تاریخی است؛ ستمی از جنس یک نابرابری تعبیه شده. جامعه­‌یی که زن بودن در آن با مادر بودن یکی است می‌­توان آن را عنوان جامعه­‌ی نابرابر گذاشت؛ زیرا در این جامعه مردانگی با پدری یکی نیست. جامعه­‌یی که برای زنان یک نقاب را مطلوب می­‌شمارد،‌ نقاب مادری. این زنان برای اینکه بتوانند برای خود جایی در جامعه باز کنند باید مادری کرده باشد و یا آماده به مادری کردن باشند. مادری کردن یک نقش است که در جامعه‌­های انسانی زنان پرچم­دار آن هستند. اما سوالی که به وجود می­آید این است که: آیا مادری و مادری کردن همان زنانگی است؟ پاسخ منفی است.

زنانگی یک اصل است. اصلی که برای زن، بودنش را در هستی معنا می­‌کند. زنانگی یک موقعیت است؛ موقعیتی که برای زن در جهان بوده‌­گی را معنادار می­‌سازد. زناگی یک خواسته است؛ خواسته­‌یی که برای زنان چگونه زیستن را در چگونه بودنشان و چگونه بودنشان را در چه هویتی دیدن شکل می­‌دهد. زن برای اینکه به زنانگی خود برسد باید راه­‌های مختلفی را بپیماید تا بتواند برای زنانگی خود چیزی در چانته داشته باشد تا ادعایی که از زنانگی خود به دیگران می‌­کند را به اثبات برساند. یکی از این هویت­‌های برساخته، مادری است.

مادری ویژگی‌­یی است که زنان را ظرف خود قرار داده است؛ مظروف این نوع زنانگی فرزند آوری است. برای اینکه زنی زن خطاب شود و بتواند در جامعه­‌یی مثل جامعه­‌ی افغانستان به زنانگی خود دست یابد باید اصل فرزند آوری را که منشأ از زن بودن او و ویژگی­‌های خاص بیولوژیک­ اش می­‌گیرد به ممنتهی ظهور برساند. زن باید فرزندی بیاورد تا به زنانگی رسیده باشد.

باید در نظر داشت که فرزند آوری یک اصل تاریخی است که در کنار ویژگی­‌های بیولوژیک که زنان تنها واجد آن اند برای زنان به لحاظ اجتماعی پیامدهایی را نیز در بر داشته است. یکی از این پیامدها معنا پیدا کردن زنانگی زنان در فرزند آوری و مادری است. نقشی که فرع فروع است اما شده است اصل اصول.

جامعه‌­های انسانی اسطوره­‌هایی را خلق می­‌کردند تا بتوانند جهانی را که در آن می‌زیستند برای خود معنادار کنند. یکی از این اسطوره‌­ها، اسطوره‌­ی باروری و بقا بوده است. برای این اسطوره همیشه این زنان بودند که اصل قرار می­‌گرفتند؛ به عبارتی از بنیاد زنانگی زنان با باروری و بقا همراه بوده است. یک الهه­‌ی بارور، یک مادر برای فرزندانش، یک جادوگر برای به فرزند آوری زنان و یک ظرف برای تخمک مرد تا بچه­‌ی مرد را به دنیا آورد. این اصل را در طول تاریخ می‌­توان به وضوح یافت.

اما گمشده­‌ی این تاریخ یک اصل است. اصلی که در جهان بوده­‌گی زن را معنادار می­‌کند. این اصل زنانگی است. زن در همه­‌ی تاریخ برای خود نوعی از زنانگی را معنا می­‌کرده است. اینکه زنی باشد برای شوهر، مادری باشد برای فرزندان خود، برده­‌یی باشد برای امیال جنسی ارباب خود؛ کارگری باشد برای منفعت فرادست خود و زنی باشد برای زنانه کردن زنان دیگر. زنانه کردنی از جنس یک هویت ناخواسته.

سرمایه­ی اجتماعی مادری

زنان برای اینکه بتوانند برای خود زنانگی­‌یی را خلق کنند باید ازدواج کنند و برای اینکه ازدواج آنها به طور احسن بتواند به زنانگی آنها رهنمون شود باید فرزندی آورند. به عبارتی چرخه­‌یی که زنان را به زنانگی می­‌رساند از ازدواج شروع می‌­شود و به فرزندآوری ختم می­‌شود. این یک هویت اجتماعی است که برای زنان یک سرمایه خلق می­‌کند. سرمایه­‌یی که زنان با آن می­‌توانند در جامعه با سری بالا به زنانگی خود ببالند. این یک سرمایه­ی اجتماعی است؛ سرمایه­‌یی از جنس آزادی. یک آزادی در بند.

همه‌­ی ما در زندگی اجتماعی خود با زنانی مواجه شده‌­ایم که برای خود آرمان­‌هایی را داشته­‌ اند و این آرمان­‌ها را به دیگران نیز تعریف کرده‌ ­اند، زنی می­‌خواهد یک پولیس خوب شود، زنی دیگر یک تاجر ماهر، زنی می­‌خواهد یک وزیر خدمتکار برای جامعه­‌ی خود باشد و زنی می­‌خواهد خود را با چالش­‌های جامعه روبرو کند تا بتواند برای دیگرانی که در جامعه زندگی می­‌کنند کاری کرده باشد؛ اما هیچ کدام از این خواسته­‌ها و آرزوها به زنانگی زنان ختم نمی­‌شود. زنی می­‌خواهد یک مادر شود. این یعنی زنی می­‌خواهد برای زنانگی خود کار کند. زنانگی‌­یی  که برساخته­‌ی یک جامعه‌­ی مردانه است.

هنگامی که به زنی می­گویی تو می‌­خواهی مادری شوی، گویی که جهانی را به او نوید داده‌­یی. گویی که برای او خورشیدی را در یک دست و مهتاب را در دست دیگرش نهاده­یی. گویی که برای او زنانگی‌­اش را داده­‌یی. زنانگی­‌یی که تا قبل از نوید مادری برایش گمشده بود. مادری نقشی به قدرت زنانگی زنان است.

اما باید در نظر داشت که برای زن بودن و برای چنگ زدن به اصل زنانگی چقدر می­‌توان دست به دامان مادری شد. زنی را در نظر بگیرید که نمی­‌خواهد مادر شود. او برای اینکه نخواهد مادر شود حقی مساوی یک مرد دارد که می­‌خواهد پدر شود؛ اما آیا این زن در این جامعه هنوز زنانگی خود را دارد؟ پاسخ منفی است. این زن به زنانگی خود پشت پا زده است و نمی­‌تواند زنانگی خود را به رخ جامعه بکشد. این زن باید مادر شود تا بتواند زنانگی خود را به رخ جامعه بکشد.

زنان در این جامعه مجبورند خود را با هویت­‌های مختلف همراه کنند تا بتوانند برای زنانگی خود متاعی به دست آورند. متاع زنانگی زنان در این جامعه چیزهایی مثل مادری، فرزندآوری، متین بودن، صبور بودن، ابزار اتحاد بودن،‌ هویت جنسی و غیره است. این متا‌ع ­ها برای زنان زنانگی‌ ­شان را به ارمغان می­آورد. زنان را آماد‌‌ه‌­ی زندگی در جامعه می‌کند برای زنان هویت می‌­بخشد. زنان را همراه و همگام خواسته‌­های جامعه می‌­کند. زنان را هم­رای با خواسته‌­های مردانی می‌­کند که زنانگی زنان را تعریف و باز تعریف می‌کنند. زنانی که خود اصلی برابر با مردانگی مردان دارند؛ اما اصلی است که با فروع بی‌­شمار معنا پیدا می‌­کند.

زن افغانستانی زنانگی­‌یی از جنس یک هویت بی هویت دارد. هویت­‌هایی که برای زنانگی زنان ساخته می­‌شود نقش­‌هایی است که زنانگی­‌ شان را برای‌شان رونما می­‌کند. مادری زنانگی نیست و فرزند آوری اصلی کافی برای زنانگی زن نیست. این اصل یک برساخته است؛‌ برساخته­‌یی که توانسته است یک اصل را از جایگاه‌ش پایین کشد. اما نباید فراموش کرد که زنانگی را  می‌­توان باز یافت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا