نوروزی که فرخنده نبود!

نویسنده: وحیده حمیدی

دو سال می‌شود که با آمد آمد بهار اقلا ذهن شماری نا خواسته با یک نام گره می‌خورد، نام فرخنده. نامی که یک باره نگاه‌های جهان را دوباره به سمت افغانستان میخکوب نموده و میلیون‌ها تن از سراسر جهان و افغانستان به یک باره به صفحه‌های تلویزون خیره مانده بودند.

درست دو سال پیش در چنین روزی بود که مردان خشمگین با ناگهان زنی را با چنان وحشت کشتند که هنوز هم کسانی که از آن مسیر و از کنار آن جای می‌گذرند خواسته ناخواسته آن چهره غرق در خون و دردآلود و آن زنی که زیر دست و پا‌ها خرد و خمیر شدند در ذهن شان دوباره ظاهر می‌شوند. زنی که قربانی جهالت و نافهمی و عقده‌های شمار زیادی از کسانی شد که بدون این که حتا بفهمند یا متوجه باشند چه کار می‌کنند. جنایتی را رقم زدند که تاریخ هیچ گاهی آن را فراموش نخواهد کرد.

اما این مساله گذشته از همه چیز یک نکته را به خوبی روشن ساخت این که ما در کجای جهان قرار داریم و چقدر می‌توانیم خطرناک واقع شویم و اگر فرصت برای ما مهیا شود به راحتی می‌توانیم به وحشت ناک ترین جنایات هم دست بزنیم چیزی که تاریخ آن را هرچند در گذشته‌ها به ثبت رسانده بود اما این رویداد به معنای واقعی کلمه نشان داد که چقدر می‌توانیم شرور هم واقع شویم. این مساله گفته‌های یکی از اندیشمندان را به یادم می‌آورد که انسانی که دست به شرارت نمی‌زند فقط برای این است که توانایی وفرصت‌اش را ندارد اما اگر این فرصت داده شود دست هر جانوری درنده‌ای را از پشت خواهد بست. و این چیزی بود که ما همه آن را دیدیم.

یادم می‌آید در نخستین روزهای این رویداد زمانی که فیلم‌هایی از این رویداد نشر شد شمار زیادی از جوانان کشتن او را با افتخار یاد کردند و با چه جسارتی می‌گفتند با سنگ چنین و چنان بر سرش کوبید و یا این گونه او را روی سرک کشیدم و سرانجام هم تا گذشتاند موتر از روی وی و آتش زدنش. همه این‌ها مواردی را بدون کدام پشیمانی یاد می‌کردند. پشیمانی که تا امروز هم در چهره آن‌ها و یا در گفتارشان دیده نمی‌شود. در تازه ترین مورد رادیو آزادی به سراغ شرف بغلانی یکی از چهره‌های که خودش گفته بود در کشتن فرخنده دست اول را داشت در زندان رفته است. اما جالب این جاست که این فرد هنوز هم آن چنان از کرده ای خود پشیمان نیست و می‌گوید اگر کسی به دین و کتاب مقدس‌مان تجاوز کند هیچ ابایی از تکرار کردن این کار ندارم. اگر نفس این گفته‌ها را بررسی کنیم می‌بینیم که هیچ مساله نمی‌تواند روی این را بپوشاند و یا به نحوی آن را رد کند که انسان به بی‌نهایتی کهکشان‌ها می‌تواند هم چنان حتا در مدرن ترین عصر هم دست به این گونه کشتار پی هم بزند و هیچ گاهی ندامت نکند.

اگر از یک زوایه دیگر ببینیم زمانی که انسان در پذیرفت در ساختار اجتماع وارد شود و یا این گونه نوعیت زندگی جمعی را بپذیرد، به خاطر یک سری مسایل قوانینی ایجاد شد تا همه بتوانند در این ساختار گذشته از این که سهیم باشند در امن و امان هم زندگی کنند. چیزی که آن را مشروعیت بخشید قانون بود. اما زمانی که این مساله در یک اجتماع نادیده گرفته شود مشخص است که چنین رویدادهای بارها تکرار خواهد شد و این اجرا نشدن قانون برای انسان‌ها همواره این راه را باز خواهد گذاشت که تا دل شان می‌خواهد دست به جرم و جنایت بزند که نمونه آن هر روز در افغانستان تکرار می‌شود.

فرخنده بی‌گناه کشته شد در این شکی نیست اما این تنها فرخنده نبود، ما رخشانه را داشتیم که قربانی خواسته‌های کسی شد و زیر توده‌های سنگ رفت. ستاره بود که قربانی خشونت شد و ده‌ها مورد دیگر هر روز در گوشه و کنار این سرزمین اتفاق می‌افتد و اگر به همین روال ادامه پیدا کند و موانعی اساسی در مقابل این گونه موارد بررسی و انتخاب نشود. دور نیست که در فرصت‌های بعدی شاهد خشونت‌های به مراتب سنگین تر، وحشتناک تر و فراموش ناشدنی تر خواهیم بود.

اما با این همه حالا دو سال می‌شود که چه در فضای مجازی و چه در گفتار شمار زیادی که انسانی می‌اندیشند و باور به برابری انسان‌ها دارند و خشونت را نفی می‌کنند می‌بینیم که با آمدن دو نوروز، به آن رویداد بر می‌گردند و می‌گویند با آن که نوروز را دوست دارند اما آن نوروز، نوروزی بود که فرخنده نبود.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا