چرا هشت مارچ را روز زن مینامیم؟
نویسنده: ترانه ادیب فعال سیاسی
ما نمیتوانیم فقط یک روز را به خود اختصاص دهیم و در همان روز از نیرنگهای دیرینهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کسانی که ما را سپر قرار میدهند و به اصطلاح عام در چشم جهانیان خاک میریزند و به نفع خود بهره میبرند تجلیل نماییم و متباقی روزهای دیگر خویش را در اسارت و بندهگی به سر ببریم. انسانها زمانی که پا به عرصه حیات میگذارند از همان بدو پیدایش هر دوجنس یعنی دختر و پسر به خاطر فرا گرفتن امورات زندهگی به اندازه قدرت و توان خویش به کار و فعالیت میپردازند و خداوند در خلقت ایشان هیچ گونه برتری ایجاد نکرده است، مرد نسبت به زن یا زن نسبت به مرد برتری ندارد و یا زن از یک موجود و مرد از موجود دیگری زاده نشده؛ بلکه هردو از دامن زن زاده شده اند از دامن کسی که بزرگترین سیاستمدار، داکتر، انجنیر و همان مردی که امروز فقط حق زنده ماندن را به زن میدهد نه زندهگی کردن را .
پرسش این جاست که چرا هشت مارچ را روز زن مینامیم؟ چرا در روزهای دیگر به کرامت زن ارج نمیگذاریم؟
در هشت مارچ 1857 زنان كارگر كارخانههای نخ ریسی شهر شیكاگو در اعتراض به شرایط نامناسب و غیرانسانی كار به خیابانها ریختند که خواستههای آنها روزی 10 ساعت كار، دست مزدهای عادلانه تر و حق رأی برای زنان بود که با حمله وحشیانه پولیس مواجه شدند و در نتیجه بسیاری از معترضین کشته و تعدادی هم زخم برداشتند.
به همین ترتیب بعد جلسات و کنفرانسهای متعدد برگذارشد تا این که یک روز را به زن اختصاص دادند این روز تا سالهای بسیار تنها در تقویم كشورهای سوسیالیستی به رسمیت شناخته شده بود؛ اما با ظهور موج دوم فمینیسم در كشورهای اروپایی و آمریكایی نیز به رسمیت شناخته شد و در سال 1977 سازمان ملل متحد رسماً هشت مارچ را روز جهانی زن نامید.
اگر به تاریخ اسلام نظر بیندازیم و بر گردیم به 1400 سال قبل، در آن زمان مردم عرب تولد شدن دختر را در خانه شان شرم و ننگ میپنداشتن و دختر خود را زنده به گور میکردند تا از بدنامی، سر خمی و شرمساری زمانه و مردم رهايی یابند،. ولی زمانی که حضرت محمد صلى الله عليه و سلم به پیامبری مبعوث شد و خداوند این آیه را در سوره بنی اسرائیل (اسراء) نازل کرد که ترجمه آن چنین است: «و مکشید اولاد خود را از ترس تنگ دستی ما روزی میدهیم ایشان را و شما را هر آینه کشتن ایشان هست گناه عظیم» بعد از آن حقوق واقعی، عزت وحرمت و کرامت و مقام اصلی زن به او داده شد.
همچنان نظر به گواهی حقایق و پژوهشهای تاریخی بعد از ظهور اسلام هیچ نوع استثمار در جوامع وجود نداشته و این نوع تبعیض نیز مانند سایر انواع آن از هنگام طبقاتی شدن جوامع پدید آمده است بدین ترتیب اگر به تاریخ پیدایش بشر دقت کنیم زنان جنسی اند که از گذشتهها تا امروز بیشتر به گردآوری خوراك مشغولند در شكار مشاركت مینمایند، تجارت پیشه بوده اند و درسیاست دست بالا داشتن مانند هندیه که توانست در برابر لشکری از مردها مبارزه کند، دراین صورت منبع اصلی تأمین قدرت، خوراک و پوشاک زنان بوده، است و خواهد بود.
با وجودی که این روز بزرگ یعنی هشت مارچ مانند سایر کشورهای جهان در افغانستان نیز برگذار میشود و بزرگداشت، قدردانی، عشق به زن و دستاوردهای اقتصادی، سیاسی ، اجتماعی وفرهنگی آنان را تمجید و تحسین میکنند؛ اما نظام زن ستیزی در افغانستان هنوز هم وجود دارد، زنان به طرق مختلف سركوب میشوند و به انقیاد در میآیند.
یعنی با پیشرفت صنایع و علومی كه زنان خود بنیانگذار آن بودهاند زنان افغانستان در عرصههای مختلف کار و فعالیت دارند؛ اما به شکل باید و شاید آن نه، زنان نمیتوانند در تصمیم گیریهای کلان سهم بگیرند، حق ندارند مسوولیت ساز باشند فقط به مسوولیت پذیری بلد اند، به یک جنس غیر متحرک در جامعه تبدیل شده اند، به عنوان جنس دوم شناخته میشوند و یک گام عقب تر از مردان قرار میگیرند، همیشه طوری با ایشان برخورد میشود که خود را وابسته و متکی به مرد بدانند و گاه به اثر عقدههای تبعیض آمیز مردان گاهی هم به اثر ناآگاهی بسیاری از ایشان از جایگاه زن در اجتماع دست خوش خشونتهای متفاوت میگردند.این قدردانیها و نقش نمادین خانمها به عنوان نیمی از بدنه جامعه نمیتواند دردایشان و زخمی که از رژیمهای مختلف مانند طالبان در وجود شان التهابی شده را درمان نماید؛ چون هنوز هم میتوانیم به سهم محدود زنان در موارد ذیل اشاره نمایم.
- عدم حضور زنان در پروسه صلح: با وجودی که مصارف گزاف در این زمینه به مصرف رسیده؛ اما نتایج چشمگیری را در قبال نداشته.
- شرایط بسته کاری: در فعالیتهای اجتماعی زنان محدودیتهای وضع گردیده که نمیتوانند به شکل درست در اجتماع کار و فعالیت داشته باشند.
- عدم راه یابی زنان نخبه و حضور نسبی زنان از طریق کانالهای غیر مشروع قومی، لسانی و نژادی.
- نقش نمایشی و نمادین زنان در ادارههای دولتی و غیر دولتی.
- عدم توجه دولت مردان جهت رشد و ترقی استعدادهای ذهنی و فنی.
- تسلط مردان بر سرنوشت زنان.
- اعمال قدرت مردان بر اساس ساختار نابرابر اجتماعی و فرهنگ و ارزشهای مردسالارانه.
از این رومنشا این بد بختی را میتوان در نارسایی ذهنی بعضی مردان، عدم آگاهی زنان از حقوق شان، تبلیغ اشتباه از دین اسلام و بی ارادهگی زنان جستجو کرد از همه مهم تر پدید آمد جنسی است كه جنس دیگر را تحت سلطهی خویش قرار داده و با استفاده از نام و وجود آنان به ثروت مادی و معنوی خود میافزایند و یا با محبوس ساختن آنان احساس قدرت مینمایند در افغانستان محدودیتهای فیزیولوژیك زنان كه صدها هزار سال هیچ مانعی برای فعالیت آزادانه ی آنها در حیطهی اجتماع به وجود نیاورده بود، اكنون بیشتر از دورههای دیگر به زنجیرهایی بدل گشته كه نقش زنان را به ابزار تولید مثل برای مردان تقلیل داده است.
ازهشت مارچ امسال هم در شرایطی گرامی داشت به عمل میآید که هنوز هم زنان خشونتهای غیر انسانی را متقبل میشوند امار تازه خشونت علیه زنان که توسط بانک اطلاعات کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان طی هشت ماه سال جاری جمع اوری گردیده نشان میدهد که میزان خشونت علیه زنان سیر صعودی خود را داشته و به تعداد 2621 مورد خشونت علیه زنان در دفتر ساحوی و ولایتی این کمیسیون ثبت گردیده است یعنی هنوز هم زنان نمیتوانند در جریانهای سیاسی و اجتماعی سهیم باشند به خصوص زنانی که در روستاها و مناطق دوردست زندهگی میکنند بد ترین نوع زنده گی بشر را متقبل میشوند.
تجلیل از هشت مارچ قدردانی از زن به عنوان خواهر، همسر و یا مادر فقط برای یک روز و روزهای دیگر را باید خاموشانه با تحمل هر گونه زجر و شکنجه سپری نمود، نه! برعکس این وظیفه هر زن است که هر روز را روز خود بشمارد و دور از هر گونه اسارت و خشونت دوشادوش برادران خود کار و فعالیت نماید و این را به تمام جهان نشان بدهد که زن در مقابل مرد نه؛ بلکه در کنارش قرار دارد و مرد و زن مکمل همدیگر اند.
در اخیر باید افزود: زنان در سراسر جهان به دلایل مختلف مورد خشونت قرار میگیرند، باید عامل اصلی خشونت علیه زنان شناسایی شود.
ساختار نابرابر اجتماعی و فرهنگی که ارزش های مرد سالارانه را قوت میبخشد بشکند.
تجلیل از 25 نوامبر به عنوان روز جهانی محو خشونت علیه زنان که خشونتهای گوناگون به بحث گرفته میشود و هم چنان قدردانی از زن و حمایت از زنان در عرصههای مختلف در هشت مارچ از قالب حرف بیرون و در عمل پیاده شود.
اعتماد زنان را نسبت به اداره های قضایی کشور قوت بخشند.
ذهنیت مردان در ارتباط به زنان باید تغییر یابد.
ایجاد برنامههای گسترده و پی هم جهت مبارزه علیه خشونت نه تنها در یکی یا دو روز و آگاهی دهی لازم حقوق بشری و حقوقی هر فرد به عنوان یک شهر وند مستقل و از همه مهم تر قانون منع خشونت علیه زنان باید در پارلمان به تصویب برسد. در غیر آن با توجه به زمینههای خشونت علیه زنان در جامعهی افغانستان، بعید به نظر میرسد که این سایهی شوم از سر زنان افغانستان برداشته شود.