زن، زنانگی و هشت مارچ!
نویسنده : عرفان ارزاز
در بهبوههای که همه به وجود و عدم هویت خویش میاندیشند این زنان اند که هنوز هم مغفول شدهگان هویت اند. زن بودن در افغانستان شده است سوژهی خاص. سوژهای برای رسانهها، سوژهای برای جامعهی مدنی و سوژهای برای خودنمایی بین المللی. هر کسی از این باغ گلی میگیرد. کسی خود را به نون و نوایی میرساند؛ کسی رابطهی خود را کسانی مستحکم میکند و کسی هم برای اینکه وانمود کند که روشنفکر است دست به دامان سخنوری از زن و زنانگی میشود؛ اما غافل از اینکه زن افغانستانی یک گمشده دارد و آن گمشده زنانگی وی است.
زنانگی زن افغانستانی خلاصه شده است به نکات پیش گفته به علاوهی چند طنازی زنانه در داخل خانه. شستن، ساییدن، ناز کردن برای شوهر و نوازش کردن اطفال. این زنانگی یک هویت برساخته است که خود را بر زنان تحمیل کرده است. هویتی که نه از اصل زنانگی زنان، بلکه از ذهنی مردانه برخاسته است. ذهنیتی که خود را مالک و سرآمد تاریخ میداند. چنانچه اینگونه است.
زنان در این سرزمین را میتوان به سه دستهی عمده تقسیم کرد، که هر کدام وانمود میکنند که زنانگی خود را به نمایش میگذارند؛ حال آنکه این یک زنانگی استحاله است. زنانگی است که از نه از زنان است و نه برخاسته از زنان. نه به هویت زنانه وصلهای دارد و نه خواستهای زنانه است. یک زنانگی پوشالی و بدون هویت زنانه. دستهی اول را زنانی تشکیل میدهد که تظاهر کنندگان زنانگی در طبقه متوسط اند. کسانی که درب خانه را دریده اند و همچون پرندهای بال پرواز گشوده اند. دستهی دوم را زنانی تشکیل میدهد که هنوز دربی را نگشوده اند، بال پرواز که جای خود دارد، و دستهی سوم کسانی اند که خود را قربانی دسته اول و دوم کرده اند. کسانی که مبارزه کرده اند و در این راه قربانیها داده اند. زنانی که به یاد نیاکان خود دست به دامان زنانگی خود شدند. زنانی که نه به درب بسته آری گفتند و نه به درب باز. آنها قربانی شدهگان اند. یا کشته میشوند یا مطرود جامعه. یا زخمی به درازنای تاریخ عمرشان به آنها میخورد یا گوهر زنانگی آنها را میربایند؛ اما هیچگاه سر تعظیم در مقابل این واژه فرود نمیآورند: انقیاد. این گروه را مبارزان راه هشت مارچ میتوان نام گذارد.
کسانی که خود را از دامهای ایدئولوژیهای غیر زنانه آزاد ساخته اند و برای اینکه این را ثابت بسازند تا آخر خط رفته اند. زنانی که برای هستی خود هستی زن دیگری را قربانی نکرده اند. بلکه نیستی خود را هستی دیگر تلقی کرده اند و برای این امر زنانگی را سرلوحه آزادیخواهی خود قرار داده اند. زنانگی از جنس آزادی!
جان استوارت میل در سال ۱۸۶۹ هنگامی که تجربهی پارلمان مردان انگلستان را داشت در رسانهها با نام انقیاد زنان گفت: اصلی که بر انقیاد زنان صحه میگذارد و زنان را از برابری دور میدارد یک اصل ناعادلانه است و باید این اصل از بنیاد وارونه گردد. او برای تحقق این اصل، آزادی زنان را سرلوحه حرف خود قرار داد. آزادی برای میل یک اصل بود همچنانکه آزادی در زندگی امروزی آدمیان یک اصل است. اصلی که از بندگی و بردهگی انسان به انسان بیزار است و این بندگی و بردهگی را نافی اصل کرامت میداند. کرامتی که برای انسان به مثابه انسان وانهاده شده است و هیچ زنده جانی این اصل را نمیتواند انکار کند یا آنرا نقض کند. این اصل باید جای پایی در جامعهی افغانستانی باز کند. اصلی که مغفول تاریخ افغانستان است؛ اما برای زنان بیشتر. آزادی گمشدهی زنانگی زن این سرزمین است.
هشتم مارچ نیز به دنبال این آزادی که اصلی انکار ناپذیر برای زنانگی است قدم برمیدارد. این روز را نمیتوان برای این بزرگ شمرد که برای زنان است، بلکه از آنجاییکه این روز دریچهی رهایی از انقیاد است باید به تجلیل گرفت. روزی که برای انسانها و انسانیت تاریخساز بوده است. روزی که زنانگی را از پستوی خانهها بیرون آورد و به خیابانهای شلوغ مردانه ریخت[. روزی که برای زنان اصلی را به ارمغان آورد که پیش از آن تصور وجود آنرا نیز نداشتند. روزی که برای زنان کرامت، حرمت، هویت و زنانگی را محصول داد. این روز را باید برای محصولات مبارکی که برای زنان به ارمغان آورد به مبارک دانست.
برای ما که در افغانستان زندگی میکنیم نیز این روز یک روز تاریخی باید باشد؛ چون ثمرهی مبارزات زنانی که زنانگی خود را میجستند امروز در این مرز و بوم نیز رونما میگردد. زنانی که مغفول شدهگان تاریخ افغانستان بوده اند، سرخط جاودانگی افغانستان شده اند. زنانی که هویت خود را از نسبتی به نسبتی دیگر میشناختند، هویتی زنانه به خود اختصاص داده اند. زنی که همسر، مادر، دختر و سیاهسر تاریخ بود، امروز فقط زن است. زنی که با خود زنانگیی از جنس خواستهی یک زن دارد. این چیزی نیست جز ثمرهای که روز هشتم مارچ برای زنان داد.
سوالی که خلجان ذهن میشود این است که مگر زنانگی زنان پیش از این وجود نداشته؟ جواب منفی است. زنان در دنیای مدرن به زنانگی خود دست یافتند. به عبارت دیگر زنانگی یک هویت کاملاً مدرن است. چیزی که در دنیای سنت نداریم زنانگی است. مانند هر هویت و مفهوم دیگری که جهان سنت به آن چشم پوشیده است. این روز را باید به دو دلیل تجلیل کرد و به زنانی که خود را قربانی این راه کرده اند مبارکی گفت. دلیل اول کرامت انسانی زن است. اینکه زنان پس از رنسانس جهان مدرن خود را بازیافتند و روشنگران عصر روشنگری برای اینکه ثابت بسازند که برای انسان میاندیشند باید زنان را نیز در تحلیلهای نهادی خود جای میدادند، در غیر آن صورت به انسان اندیشیدن آنها در واقع به مرد اندیشیدن میبود؛ این به زنان اجازهی حضور و بروز داد. دلیل دوم اینکه مردانگی یک اصل تاریخی بوده و امروزه نیز هست. برای اینکه این اصل را دریابید کافی است که به تاریخی نگاه کنید که از نویسنده تا قانونگذار و تاریخنگار آن مرد است. تاریخی که برای مردان مردانگی را هویت میدانسته و برای زنان، زنانگی را بار اضافی؛ زیرا زنانگی زنان بر مردانگی مردان سنجیده میشده است. اما جهان مدرن و در این جهان مدرن هشتم مارچ یک تغییر مسیر تاریخی را به زنان به مثابهی انسانهایی مانند مردان به منصهی ظهور رساند پس برای اینکه بخواهیم زنان را در راه رسیدن به کرامت شان کمک کنیم، باید این روز را روز آزادی زنان نام گذاریم.
هشتم مارچ سال ۲۰۱۷ میلادی گرامی باد!