گورکنان غرق در توهم حقوق زن!
نویسنده: بهار سهیلی
چگونه است که زنی مبارز برای گرفتن حقوقش به قوانین مردانه و ضد خود تکیه میکند و همانطور که تاریخ مردسالار گفته موی زن گناه آلود و مایه تحریک و ارتکاب جرم در مرد است با رفتن پشت میکروفون هشت مارچ تلاش در پنهان کردن “عورت” پندار مردانه دارد؟
بعد از فروپاشی استبداد طالبانی و به لطف شعارهای ننگین کشورهای کمک رسان، خواهان حقوق بشری زنان شدیم. بی خبر از اینکه بدانیم تمام قوانین شرعی و قانونی افغانستان بستهای تحمیل شده و ضد حقوق انسانی زن است.
از آن روز تا کنون هشتم مارچ را چون شب خینه یا خویش خوری طبق رسم و سیالی با جهان زنان آزاد، با پارچههایی که تن و موی سرمان را تا بینی با دقت و برای جلب رضایت مردان ستمگر پوشاندهایم خیزان و لرزان با کاغذی از قبل آماده شده که حاوی چند خط چاپلوسی و قدردانی از جاهلان و ظالمان نر و ماده ضد زن است بی آنکه منافع کسی را دچار خطر کنیم شاعرانه تلاوت میکنیم .
هر کس بهتر چاپلوسی کند و تجارت کثیف مافیای زنان را رونق بخشد بهتر برایش دست خواهند زد و تا به حال هیچکس جرات نکرده رسواگری از جنس “عصیانگر” را در گردهماییهایی از این دست دعوت کند تا با ایست قلبی و رسوایی روبرو شوند .
زنان درجه یک افغانستان به کمک مبارزات و آزادی طلبی نه بلکه برای نگهبانی خوب از منافع و اهداف جامعه و روند مرد سالار و پدر سالار با قيد چند استثنای انگشت شمار به قدرت میرسند و تا زمانیکه حامی ولایت ضد زن اند در جایگاه با شان و منزلت باقی خواهند ماند.
سیمون دوبووار صد سال پیش به خوبی دریافته بود که رهایی زنان در گرو استقلال مالی و خودداری از ازدواج است. زنی که از زندان خانگی به فعالیت اجتماعی میپیوندد دیگر در قید و بند نفقه و امرار معاش توسط مرد نیست، خود به گرداننده چرخه اقتصاد در خانه و اجتماع تبدیل میشود و همانطور که گفته اند: “هر که نان دهد فرمان دهد”. اما قانونگذاران شرعی پیش از او دریافته بودند که زنان نباید از خانه بیرون روند جز در شرایطی خاص و با اجازه پدر، برادر و یا همسر تا مبادا به استقلال مالی رسند و زنجیرهای استثمار و بردگی را پاره کنند .
با نگاهی به قوانین افغانستان در این زمینه باز هم میتوان درستی نظریه دوبوار را فهمید. طبق قوانین کشور که برگرفته از شریعت اسلامی است، اصولا زن حق طلاق ندارد مگر در مواردی که بتواند “عسر و حرج” یعنی شرایط سخت زندگیاش را ثابت کند؛ مواردی مثل اعتیاد غیرقابل درمان مرد یا بیماری لاعلاج او گاهی عدم پرداخت نفقه، جالب اینجاست که اعمال خشونت از سوی مرد مشمول این قانون نیست و زن نمیتواند تنها به دلیل خشونت دیدن تقاضای طلاق کند. در مواردی که شامل خشونت حاد میشود هم زن نیاز به دو شاهد عینی دارد که با در نظر داشت حریم خصوصی زن و شوهر و حمایت خانواده مرد از فرزند پسرشان تقریبا غیر ممکن است.
در زندگی زناشویی نیز زن باید برای بیرون رفتن از خانه، کار کردن، تحصیل و سفر به خارج از شوهر اجازه بگیرد. همخوابگی با همسر نیز از وظایف زن است حتی اگر نخواهد و در صورت سرپیچی از این وظیفه، نفقه یا پولی که از سوی شوهر باید به او پرداخت شود، قطع میشود. زن مادر بدون وجود مرد همسر یا پدر قادر نیست صاحب شناسنامه برای خود و فرزندانش شود تا با تکیه بر هویت ملی خود دعوای حقوقی باز کند . دیده شده که در بسیاری از مناطق بنا به دلایلی جاهلانه و سنتی مرد شوهر یا پدر حاضر نیست برای زنان تحت سلطه خود اقدام به گرفتن برگه هویت کند چرا که فکر میکند با بردن او به مراجع قانونی و درج عکس زن در شناسنامه دچار نوعی بیغیرتی شده .
عدم اختیار و انتخاب در بارداری هم خود زن را به انزوای خانگی میکشاند و بیآنکه زمان و چگونگی حامله داری را تعیین کرده باشد به خاطر حفظ ارزشهای اسلامی و سنتی تن به بستر جلب رضایت شوهر و قدیسه ماندن میدهد در حالیکه بعد از حاملگی قوانین اسلامی کشور حق سقط جنین درون شکمش را از او گرفته حتا در مواردی چون تجاوز ، بیماری ، عدم آمادگی روحی ، فیزیکی و یا جدایی از همسر حاضر نیست به انتخاب و حق تن کوچکترین اهمیتی قایل شود . برای همین است که زن افغانستان با ازدواج فشارها را بر خود افزایش میبخشد و دایره بردگی را تنگ تر می کند .
با اشاره به خاطره دوست و همسنگر سیمون دوبووار که برای حق سقط جنین و تحصیل زنان باردار مبارزه کردند به سراغ خانههای امن، سنگر مجاهدین انقلاب زنان خواهم رفت تا بدانیم جنبشهای زنان با قربانیان چه میکنند ؟!!
این خاطره در مورد مبارزه 48 ساعته سیمون دوبووار در برابر خانهایست که زنان حامله را یکجا در خود نگهداری میکرد تا از آسیب اجتماعی در امان باشند و فقط برای زنده ماندن خود و کودک درون شکم به قیمت اسارت، چون حق سقط جنین نداشتند زندگی کنند .
کلودین مونتی در خاطراتش درباره این خانه نوشته است: “در آنجا فقط به دختران خیاطی، بافتنی و آشپزی یاد میدادند. آنها در یک خوابگاه بزرگ با تختهایی کوچک زندگی میکردند و چون باردار بودند، خوابیدن در آن تخت ها برایشان بسیار سخت و غیرممکن بود. به جز در روزهای شنبه و فقط برای مدت دو ساعت، حق نداشتند بیرون بروند. باید دو نفری به مغازههای آن شهر کوچک میرفتند. چون فوراً قابل تشخیص بودند، مردم در خیابانها اذیت شان میکردند، مسخرهشان می کردند و شکمهایشان را نیشگون میگرفتند.”
زنان افغانستان در مواجه شدن با انواع خشونت که حتا در وضعیت مدرن شهری و اوج آگاهی هنوز قادر به شناسایی خشونت در موارد ابتدایی نیستند به تازگی در موارد حاد و طاقت فرسا به قانون پناه میبرند و گاه با فرار از خانه و قریه خود را به کابل میرسانند تا در نهایت زنده بمانند. سالها پیش برای حفاظت و دفاع از زنانی که با مشکلات پیچیده حقوقی و یا تهدید جدی مرگ روبرو هستند به کمک سردمداران خارجی حقوق زن که خود در مغایرت با باورها و مبارزاتشان روسری و مانتو به تن انداخته به خاطر منافع سیاسی و تجاری کشورهایشان پیش ضد زن ترین آخوندهای ایرانی که دختران و زنان مبارز ایران را به جرم بد حجابی، دگر اندیشی و پیرو دین نبودن به باد کتک و شلاق میبندند و در دادگاه انقلاب بدون داشتن وکیل مدافع اعدام میشوند، سر خم کرده و با اطاعت از قوانین ضد بشری خود را روشنگران تاریخ مینامند چون در باور توجیهی خود به فرهنگ و خواست دیگران احترام گذاشته اند تا چند قرارداد مهم را امضاء کرده باشند ، توانستیم شلتر یا همان خانههای امن را بنیان گذاری کنیم .
کمسیون مستقل حقوق بشر در مورد ایجاد خانههای امن روی سایتش چنین نوشته:
“این خانهها به اساس تفاهم با وزارت امورزنان در چهارچوب قوانین و مقررات کشور و قواعد اسلامی فعالیت میکنند .
دراین خانهها تنها زنانی نگهداری میشوند که دعوای حقوقی دارند و زندگی شان درخطر است ، زنان زمانیکه به اینجا معرفی میشوند بلافاصله برایشان وکیل گرفته شده کار حقوقی شان در جریان قرار میگیرد و تازمانیکه رای نهایی محکمه درموردشان صادر نگردیده ویا مشکل شان پایان نیافته در کورسهای آموزشی مانند: کورس تلاوت قرانکریم، خیاطی و غیره که در این خانهها فعال است مشغول میشوند .
صاحبان این شلترها بنا به عدم اعتماد به دستگاه قضایی و اجرایی به کمک نهادهای غیر دولتی و خارجی که مدافع حقوق زن و بشر اند با ارایه برنامهای موفق و اعلام آمادگی در جایگاه مبارزین زن موفق شدند این مکانها را ایجاد و مدیریت کنند، آنچه من تلاش به بیان آن دارم نقد این اماکن است که با وجود ادعاهای زیاد جز زنده ماندن کمک چندانی به وضعیت قربانیان از دیدگاه آزادی بشری و حقوق زن که دور از سنت ، مذهب و عرف اجتماعی میاندیشد نکرده اند.
خانههای امن با حفظ اهداف و فشارهای مرد سالاری زنان قربانی و آسیب پذیر را در زندانی دیگر به قیمت زنده ماندن به بن بست انزوا کشانده اند و راه حلی برای عبور از تهدید مرگ و زنجیر سنت برایشان ندارند. در مواردی که قابل اثبات است بورسیههای تحصیلی دختران خانهامن را به خویشاوندان و عزیزانشان اختصاص دادند و با این کار خیانت خود را به زنان اعلام داشتند .
قوانین خانههای امن اجازه نمیدهد زنی بیش از دو سال آنجا بماند اما در مواردی دیده شده که زنان سالیان متمادی آنجا مانده اند و به زندان زندگی خو گرفته اند.
متاسفانه نمایندگان پول دهنده حقوق بشر گویا همیشه از این خانهها بازدید میکنند تا مبادا زندانیان دربند با سوء رفتار یا نقض حق روبرو شوند در حالیکه عملا زنان خانهامن فقط زنده اند و گریزی از وضعیت دچار شده ندارند .
خانههای امن معمولا مخفی میمانند و ساکنان آن بنا به دلایل امنیتی حق ندارند از خانه بیرون شوند و یا با دنیای خارج از دیوارها ارتباطی برقرار کنند . طبق خواست مردسالاران فقط سواد آموزی ، خیاطی و هنرهای خانگی را در حد یک زن خوب آموزش میبینند در حالیکه میتوان از آنان مبارزین، ورزشکاران، هنرمندان، نوازندگان و اندیشمندان نامی ساخت .
در یکی از خانههای امن ابتکاری به خرج دادند و تعدادی از این دختران را تحت تدابیر شدید امنیتی به عنوان پیش خدمت در آشپزخانه و سالون پذیرایی یک رستورانت ساخت زنان مبارز به کار گماشته اند .
کار از هشت صبح شروع میشود و تا یازده شب ادامه خواهد داشت و دستمزد این فعالیت پانزده ساعته “سه هزار افغانی ” است که در مغایرت با قوانین کار، دستمزد برابر و حقوق بشر است.
باید جایی از صاحبان، بنیان گذاران، تمویل کنندگان و حامیان خانههای امن پرسید که چرا پناهجویان این شلتر زنانه بعد از رفع خطر و نتیجه نهایی دادگاه چارهی بهتری برای زیستن ندارند؟ چرا آنها به زندگی عادی بازگردانده نمیشوند تا بتوانند آنطور که دوست دارند زندگی کنند، عاشق شوند، اختیار داشته باشند و حکم تن و فکرشان را خود صادر کنند؟
آیا نگهداری طولانی مدت آنها کمک به پیشبرد اهداف و تجارت مدعیان و صاحبان این وضعیت نیست؟؟
در هشت مارچ امسال باید از “حق مسلم زن بر تن و تفکر آزاد حرف زد نه از پیشرفت تاجران مافیای حقوق زن که بدون دست خط تنظیم شده، تحفه و کلچه پای به هیچ نشست انقلابی و هدفمند زنان نمیگذارند.
هر گاه توانستیم در مورد حق بر تن، ازدواج، طلاق، انتخاب مذهب، تحصیل، رای، نوع زندگی، پوشش و دیدگاه زنان گفتمان ایجاد کنیم بدون شک برابری و رهایی بردگان نظام مردسالاری تحقق خواهد یافت.
این مقاله را با سرودی که در دهه هفتاد میلادی برای جنبش فمینیستی سروده شده بود که بعدها همین زمزمه در گلوی یاران دووبوار او را در خاک وداع گفت به پایان میرسانم .
ما، زنان، که از ابتدای روزگار تاریخی نداریم
ما، زنان، که سرزمین تیره هستیم
بگذارید ما، بردگان، برخیزیم
برخیزید! برخیزید!
زيبا بود و حقيقت هنوز هم كم گفتي از بي ارزش بودن زن در جهان مسلمان نماهاخسته هم از چونين جامعه كه زن را به چشم حقارت و توهين اميز مينگرد
بلي افغانستان جاي است كه از پسر بچه اسپندي گرفته تا پيرمرد ريش سفيد فقط و فقط توهين ميكنند و زن را به چشم يك فايشه مي بينند.