«صدیقه» در جاده‌های‌ کابل؛ «جز گدایی، راه دیگری ندارم»

لیدا بارز

چادر شطرنجی رنگ‌و‌رو رفته‌ای بر سر دارد. از سختی‌های روزگار، شانه‌هایش خمیده است. با گوشه‌ی چشمانش که فقر در آن‌ها موج می‌زند، عابران در سطح شهر را یکی‌یکی دنبال می‌کند. از هر نفری که از کنارش می‌گذرد، انتظار دارد «صدقه‌ای» به او بدهد. صدیقه، روزانه در نهایت بین ۲۰ تا ۵۰ افغانی به دست می‌آورد. او همه‌ی روزها خوش‌‌چانس نیست، بعضی روزها حتا دست‌خالی به خانه بازمی‌گردد.

صدیقه، مادری میان‌سال از کابل است. او چهار فرزند دارد. همسرش حدود سه سال پیش از بالای یکی از ساختمان‌هایی که در آن کار می‌کرد، به زمین افتاده و ستون فقراتش دچار آسیب جدی شده و اکنون در بستر بیماری است.

او که اکنون تنها سرپرست خانواده‌ی شش نفره‌ی خود است، روزها کنار جاده‌های کابل می‌نشیند و گدایی می‌کند تا لقمه نانی برای کودکان قد‌و‌نیم‌قدش فراهم کند.

این مادر میان‌سال، در گفت‌وگو با خبرگزاری بانوان افغانستان، می‌گوید: «هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که روزی مجبور به گدایی شوم. قدم طالبان برای ما شوم بود. هم‌زمان با آمدن این گروه، شوهرم فلج شد. پیش از آن، زندگی خوبی داشتیم. هرچند ساده بود؛ اما راضی بودیم و می‌توانستیم خرج و خوراک کودکانم را تامین کنیم؛ اما حالا دیگر زندگی نداریم. فقط شب‌وروز خود را می‌گذرانیم».

صدیقه، پس از بی‌کاری و فلج شدن شوهرش، روزگار سختی را می‌گذراند. او که خانه‌به‌خانه برای نظافت رفته؛ اما نتوانسته کاری برای خود دست‌وپا کند. صدیقه، می‌افزاید: «هیچ راه دیگری برایم نمانده؛ مجبورم کنار سرک بنشینم و گدایی کنم».

صدیقه، درآمد روزانه‌اش را وابسته به کمک‌هایی می‌داند که از مردم دریافت می‌کند. او می‌گوید: «روزانه ۲۰ تا ۵۰ افغانی جمع می‌کنم. البته بستگی به روزش دارد. بعضی روزها مردم کمک می‌کنند و پول بیش‌تری می‌دهند، ولی اکثر روزها هیچ پولی دریافت نمی‌کنم».

مسوولیت‌‌های زندگی، به‌ویژه دغدغه‌ی نان، صدیقه را پیش از طلوع آفتاب صبح‌گاهی به جاده‌های کابل می‌کشاند. او هر روز امیدوار است که تا عصر بتواند خوراکی برای کودکانش تهیه کند.

صدیقه، به خبرگزاری بانوان افغانستان، می‌گوید: «کودکانم خردسال هستند و توانایی کار کردن ندارند. کسی را هم ندارم که از ما حمایت کند. همه‌ی بار زندگی را به تنهایی بر دوش می‌کشم. در این سه سال، کسی پیدا نشد که دست ما را بگیرد».

غم تهیه‌ی نان و رهایی از چرخه‌ی فقر تنها نگرانی صدیقه نیست. او به عنوان یک تگدی‌گر زن در جاده‌های ناامن کابل، با محدودیت‌ها و تهدید به «مجازات» از سوی طالبان نیز مواجه است. صدیقه، در این باره می‌گوید: «ماموران طالبان هر روز می‌آیند و می‌گویند که نباید کنار سرک بنشینید و گدایی کنید. اگر دوباره شما را ببینیم، مجازات خواهید شد. اگر من گدایی نکنم، چه کسی خرج کودکانم را می‌دهد؟ با همه‌ی ترس و تهدیدهای آن‌ها، دوباره می‌آیم و گدایی می‌کنم چون مجبورم».

او که از محدودیت‌های طالبان به ستوه آمده است، می‌افزاید که نیروهای مسلح طالبان، تنها مانع تگدی‌گری‌اش شده‌اند؛ اما راه‌حل دیگری برای او و دیگر تگدی‌گران سطح شهر ارایه نمی‌دهند. «هیچ کمکی از طرف طالبان به ما نشده است. وقتی می‌گویند گدایی نکنید، پس ما چه‌کار کنیم؟ اگر به ما کمک می‌کردند یا راهی نشان می‌دادند که بتوانیم خرج خود را پیدا کنیم، هیچ‌وقت کنار سرک نمی‌آمدیم».

صدیقه و کودکانش در حالی در فقر زندگی می‌کنند که برنامه جهانی غذای سازمان ملل، در ۲۷ سنبله، اعلام کرد که ۱۲ میلیون نفر در افغانستان نمی‌دانند وعده‌ی غذایی بعدی خود را چگونه فراهم کنند.

این سازمان در گزارشی دیگر در هشتم میزان، سال جاری نیز اعلام کرده است که بسیاری از کودکان افغانستانی تنها با «نان و چای» زنده‌اند.

صدیقه، امیدی به بهتر شدن اوضاع ندارد. او می‌گوید با وضع محدودیت‌های روزافزون و قانون‌های تازه‌ی طالبان، زندگی و کار او در خیابان‌های کابل روزبه‌روز سخت‌تر می‌شود.

او اما بیان می‌کند که دست‌پخت خوبی دارد؛ اما امکانات اولیه برای فروش غذای سیار در اختیار ندارد. «اگر کسی پیدا شود که دستم را بگیرد، دست‌پخت خوبی دارم و می‌توانم آشپزی کنم. یا یک کراچی بگیرم و غذا تهیه کرده به فروش برسانم تا اوضاع خود و خانواده‌ام بهتر شود».

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا