آگاهی کاذب و افزایش میزان تهدید پذیری!!

نویسنده: نسیمه همدرد روزنامه‌نگار

قرن بیست و یکم، قرن ارتباطات است. این چیزی است که بیشتر ما از آن به خوبی آگاهیم و خواسته نخواسته پذیرفته‌ایم که ارتباطات و انتقالات در همه عرصه‌های زندگی ما نقش دارد و بخشی از زندگی ما شده است.

در افغانستان، در سال‌های اخیر، رسانه‌ها، نقش پر رنگی در زندگی مردم داشته‌اند. در این میان نقش تلویزیون برجسته بوده است.

با ایجاد نظام سیاسی نوین در کشور، که آزادی بیان و رسانه‌ها را منحیث یکی از اصول پایه پذیرفت، رسانه‌های زیادی درافغانستان به فعالیت آغاز کردند. بسته بودن فضای سیاسی برای فعالیت رسانه‌های آزاد، پیش ازسال 2001 و باز شدن فضا پس از سال 2001، به عقیده بسیاری از آگاهان، وضعیتی را در فضای رسانه‌یی افغانستان بوجود آورد که می‌توان آن را «انفجار» نامید. یعنی موج عظیمی از فعالیت رسانه‌یی آغاز شد. این موج در زمانی آغاز شد که هنوز زمینه‌ها و بسترهای فعالیت آزاد رسانه‌یی در فضای سیاسی-فرهنگی کشور مساعد نبود. رسانه‌ها به کارآغاز کردند بی آن که بدانند چه می‌کنند. حالتی از سردرگمی، بی نظمی و به اصطلاح رشد بی‌رویه!

مطرح نشدن این پرسش، که تأثیر رسانه‌ها، به ویژه تلویزیون، بر زنده‌گی مردم چگونه بوده و فقدان بررسی‌های کارشناسانه در پیرامون این پرسش، در واقع بخشی ازهمان وضعیتی است که در بالا تذکر رفت. نه مردم، نه دولت و نه اصحاب رسانه‌ها، شاید تا کنون مجال طرح این پرسش را نیافته‌اند. اما به نظر می‌رسد که این پرسشی است حیاتی و نیازمند واکاوی دقیق. حالا زمانش رسیده است. شانزده سال زمان کمی نیست. باید اکنون پرسید که رسانه‌ها چه نقشی در زنده‌گی مردم افغانستان داشته‌اند؟ به ویژه تاثیرگذاری تلویزیون بر مخاطبانش، محور اصلی این جستار است.

چون پرسش در مورد تاثیر رسانه‌ها بر مردم، یک پرسش کثیرالابعاد است، در اینجا پرسش را هرچه بیشتر تحدید می‌کنیم و به صورت فشرده، تاثیر تلویزیون بالای زنان را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

زنان در افغانستان بیشتر در خانه می‌باشند و از این‌رو خواسته نخواسته از جمله مخاطبان تلویزیون‌ها به شمار می‌روند. غالبا زنان بیننده سریال‌ها اند. شاید پرسش دقیق تر و محدودتر این باشد که زنان از دیدن سریال‌های تلویزیونی چه تاثیر می‌پذیرند؟

سینمای افغانستان تولید ندارد. تمامی سریال‌های  منتشره در تلویزیون‌های افغانستان، خارجی اند. قبلا فیلم و سریال‌های هندی و در سال‌های اخیر سریال‌های ترکی، در صدر فهرست قرار دارند. دستکم می‌توان گفت که روزانه هر بیننده، سه تا شش سریال را در دو تا سه کانال تلویزیونی تماشا می‌کند که غالبا این سریال‌ها ترکی اند. موضوعات خانواده‌گی و داستان‌های عاشقانه، مضمون اصلی ومحوری این سریال‌ها است. در واقع، چون غالبا بیننده تلویزیون‌ها در افغانستان، به ویژه بیننده سریال‌ها زنان می‌باشند، تلویزیون‌ها ترجیحا، به نشر سریال‌هایی اقدام می‌کنند که به میل زنان باشد. سریال‌هایی با موضوعات خانواده‌گی و عاشقانه!

نیازی به تذکر نیست که پرسش در مورد تاثیر برنامه‌های تلویزیونی بالای مخاطبان، یک پرسش کارشناسانه است و نیاز به آمارگیری‌های دقیق دارد. یعنی نمی‌توان بدون انجام نظرسنجی‌های دقیق، به این پرسش پاسخ همه جانبه و دقیق داد. در واقع این خلای بزرگ در کار و بار رسانه‌یی-فرهنگی در افغانستان است که باید از سوی نهادهای متولی این امور پر شود.

ارایه پاسخ دقیق به پرسش چگونگی تاثیرگزاری برنامه‌های تلویزیونی، در عین حال، نیازمند فهم عمیق از چیستی این برنامه‌ها است. باید دانست که مثلا سریال‌های ترکی، چگونه و با چه هدفی تولید می‌شوند و از نظر تولید کننده‌گان، مخاطب اصلی این سریال‌ها کی‌ها اند؟ بستر فرهنگی-اجتماعی‌ای که این سریال‌ها در آن تولید می‌شوند، چیست و چگونه است؟ تلویزیون‌های افغانستان چرا ترجیح می‌دهند تا مثلا بیشتر سریال‌های ترکی را به نشر برسانند؟

آنچه درحال حاضر و در فقدان درک عمیق و کارشناسانه از ماهیت برنامه‌های تلویزیونی و خواست‌ها و نیازهای سینمایی مخاطبان افغانستانی، به صورت کلی می‌توان گفت که دستکم در قسمت سریال‌های ترکی نظر غالب آگاهان این است که این سریال‌ها به دلیل این که در یک بستر فرهنگی-اجتماعی متفاوت با فرهنگ و جامعه افغانستان تولید می شوند،  برابری  چندانی با رفتار و روان مخاطبان افغانستانی ندارند و این امر می‌تواند تاثیر منفی آن را بالای مخاطبان بجا بگذارد. مبرهن است که سینمای هر کشور، بیانگر، مشکلات، بن بست‌ها، بینش‌ها، خواست‌ها و آینده‌نگری‌های مردمان ساکن در همان کشور است.

مثلا در کشوری بسان ترکیه در حوزه اجتماعی، فردگرایی، افزایش آمارطلاق، روابط جنسی بیرون از ازدواج، عشق، فرزندان بی پدر و پدران بی‌فرزند، به عنوان معضلات اجتماعی شناخته می‌شوند و محور اصلی برنامه‌های تلویزیونی نیز مقابله با همین ناهنجاری‌های منبعث از متن فرهنگ و جامعه ترکیه است که البته این خود یک بحث جدای جامعه شناسانه است.

اما در افغانستان، جامعه و مشکلاتش از ریشه دیگر است. نیاز است که سینمای افغانستان در جهت مقابله با مشکلات و ناهنجاری‌های فرهنگی-اجتماعی کار کند. تا آن زمان مردمان ناگذیر متأثر از رفتار و کردار اجتماعی و خانواده‌گی فرهنگ‌ها و اجتماعات دیگر خواهد بود.

در جامعه شناسی ارتباطات، مقوله‌یی است که می گویند، میان سطح دانش و فرهنگ مخاطبان و تاثیرپذیری آنان از برنامه‌های تلویزیونی رابطه معکوس وجود دارد. به هرپیمانه که سطح دانش و فرهنگ مخاطب پایین باشد، از برنامه‌های تلویزیونی بیشتر تاثیر منفی می‌پذیرد. و هرقدر که سطح دانش و فرهنگ مخاطب بالا باشد، به همان اندازه، از برنامه‌های تلویزیونی تاثیر مثبت می‌پذیرد. در افغانستان که در مجموع سطح دانش و فرهنگ مردم پایین است و در این میان زنان بیشتر از نعمت سواد بی بهره‎‌اند، برنامه‌های تلویزیونی بیشتر می‌تواند بالای رفتار و روحیه زنان تاثیر منفی بگذارد.

به تعبیر دیگر، در جامعه‌یی که سطح دانش و فرهنگ مردم پایین است، مخاطبان برای این که بتوانند درک عمیق و متناسبی از یک پیام رسانه‌یی و مشخصا برنامه‌های تلویزیونی داشته باشند، نیاز به مشاور و رهنما دارند. اگر رهنما و مشاور نداشته باشند، نمی‌دانند که از رفتار یک کارکتر مثلا یک فیلم و سریال چگونه پیروی کنند و آن را در زنده گی روزمره خود تطبیق دهند.

از آنجایی که در قوانین افغانستان، اعمال کنترول بر محتوای پیام‌های تلویزیونی ممنوع است و خلاف اصل آزادی بیان و رسانه‌های دانسته می‌شود، دولت قادر نیست که مثل بسیاری از دولت‌های اقتدارگرا دست به سانسور و ایجاد محدودیت در پیام‌ها و برنامه‌های تلویزیونی بزند. از این رو، نه تنها دولت، که مردم، رسانه‌ها، نهادهای فرهنگی و مدنی همه و همه مسوولیت دارند که با تلویزیون و به ویژه برنامه‌های تولید شده در خارج از کشور، برخورد خیلی محتاطانه داشته باشند و با مسوولیت تمام، مراقب تأثیر منفی تلویزیون بالای مخاطبانی باشند که میزان تاثیر پذیری شان از این گونه برنامه‌ها بالا است.

در بخش زنان، می‌توان گفت که یکی از تأثیرات منفی تلویزیون بالای زنان، در حالی که تاثیر مثبت آن نیز نباید از چشم بدور نگهداشته شود، این است که زنان با هم‌ذات پنداری و الگو برداری از زنانی که درسریال‌ها کار می‌کنند، به درک، آگاهی و بینشی دست می‌یابند که درجامعه وکشور خود شان، کاربرد عملی ندارد و به اصطلاح می‌تواند میزان تهدید پذیری آنان را در برابر مردان خشن خانواده‌های شان افزایش دهد. یعنی برنامه‌های تلویزیونی می‌تواند، برای زنان آگاهی کاذب ایجاد کند و چون این آگاهی متناسب با فرهنگ و جامعه افغانستان نیست، زنان را بیشتر در معرض تهدید‌ها قرار می‌دهد!

این همان تاثیر منفی‌ای است که یک برنامه تلویزیونی می‌تواند بر یک مخاطب بگذارد!!

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا