نبرد زنان با سرطان پستان؛ از چالشهای درمانی تا بازگشت به زندگی عادی
آینور سعیدپور
یک سال است که با بیماری سرطان سینه دست و پنجه نرم میکند. در این مدت آزمایشهای زیادی و چند دوره جراحی را گذرانده است. پزشکان برای درمان و جلوگیری از گسترش سرطان، سینهی سمت چپ او را برداشتهاند.
در حالیکه لبخندی از رضایت و امید به لباش نقش بسته است؛ به تازهترین برگهی آزمایشهایش نگاهی میاندزد و میگوید: «بالاخره شکست دادم و اکنون سالم هستم».
الهه باقری، دختر 25 ساله و باشندهی هرات است. او کارشناسی ارشد را از رشتهی حقوق بینالملل دارد. از نزدیک به چهار سال پیش هر از گاهی درد شدیدی را در سینهاش حس میکرد؛ اما عدم آگاهی از این بیماری سبب شد که او در برابر نشانههای آن توجهی زیادی نداشته باشد.
«گاهی وقتها، وقتی در حمام بودم، سینهام درد میگرفت؛ اما جدی نمیگرفتم». این حکایتی از بیتوجهی الهه به دردیست که گهگاهی حس میکرد. در میان مصروفیتهای روزمرگی، این درد گذرا را فراموش میکرد؛ اما غدهی سرطان هر روز در حال رشد بود.
بانو باقری در مورد بیماری سرطان سینه، نشانهها و پیامدهای آن هیچنوع آگاهی نداشت. از سوی دیگر او میگوید که در کنار مصروفیتهای دیگر به گونهی منظم ورزش میکرد، به رژیم غذایی خود توجه داشته و کارهای فیزیکی زیادی برای انجام دادن داشت. بانو الهه میافزاید که هرگز فکر نمیکرد که دردهای خفیف و گاهی شدید نشانهی از سرطانیست که از مدتها به این سو زیر پستاش در حال رشد است.
در یکی از روزها، در حالیکه در صفحهی اجتماعی «انستاگرام» خود مصروف بازدید و خواندن تازهترین مطلبهایست که دوستانش بهروز رسانی کرده است؛ به گونهی اتفاقی ویدیویی را تماشا میکند که در مورد سرطان سینه معلومات میدهد. پزشکی در این ویدیو به زنان آموزش میدهد که چگونه مبتلا بودن به بیماری سرطان سینه را در خانه بررسی کند. با دیدن این آموزش، الهه از جایش بلند میشود و بربنیاد پزشک رهنما حرکتها را یکبهیک انجام میدهد. در پایان این رهنمایی، متوجه غدهی میشود که در سمت چپ سینهاش بالا زده است. به گفتهی پزشک که او دستورهایش را برای بررسی سرطان سینه انجام داده است؛ بانو باقری به سرطان مبتلا است.
میگوید که پس از آن به شدت نگران شده، دستهایش میلرزد و قلباش با ضربان بیشتر میتپد. کوشش میکند با این نگرانی کنار بیایید؛ اما برایش ناممکن است. باقری میافزاید که در خانوادهی شان پیشینهی مبتلا شدن به سرطان داشتهاند و این او را بیشتر نگران کرده است. این مساله را با مادرش در میان میگذارد.
الهه همراه با مادرش به شفاخانهی حوزهوی هرات برای تشخیص مراجعه میکنند؛ اما مسوولان آنجا برایش میگویند که امکان تشخیص سرطان سینه را ندارد. او مجبور میشود که به یکی از شفاخانههای خصوصی مراجعه کند. پزشکان در آنجا، سرطان سینه را تشخیص میدهد.
بانو باقری برای درمان این بیماری به چند شفاخانه در هرات و کابل میرود؛ اما هیچیک امکان درمان این بیماری را نداشتند. این وضعیت او را مجبور میکند که برای درمان به یکی از کشورهای همسایه برود.
الهه برای درمان این بیماری به ایران میرود. پزشکان ایرانی پس از بررسی، میگویند که سرطان سینه پیشرفته شده و برای جلوگیری از پیشرفتهتر شدن و خطرجانی، باید سینهی الهه را بردارند.
او در صحبتی با خبرگزاری بانوان افغانستان در این مورد میگوید: «داکترا بگفت که باید تمام بافت سینه برداشته بشه تا خطر کاملا رفع بشه. اینقدر گیج بودم که هیچ نمیداستم داره چی اتفاقی رخ میدهد».
بانو باقری برای درمان سرطان، یک سال را به گونهی دوامدار میان هرات و تهران رفتوآمد میکند. خانوادهی باقری برای درمان هزینهی سنگینی را متحمل میشود. الهه میگوید که پدرش همهی پسانداز را مصرف کرده و افزون بر این مجبور شده است که چند قطعه زمینی را نیز فروخته و آنرا صرف درمان کرده است.
او از نبود شفاخانهها، پزشکان متخصص، نظام بهداشتی ضعیف در افغانستان شکایت کرده و میگوید که زنان و دختران دیگر در افغانستان همانند او در وضعیتی نیستند که بتوانند سرطان سینهی شان را درمان کرده و یا به کشورهای دیگر بروند. «پدرم مجبور شد دو زمین بفروشد تا من سالم بمانم؛ اما همه زنان چنین فرصتی ندارند».
الهه میگوید که پس از برداشته شدن سینهاش، دورهی دشوار درمانی را سپری کرده است. او میافزاید که بازگویی داستان این دوره برایش دشواری میکند؛ اما با آنهم این مساله را یادآوری میکند تا از این طریق به دختران و زنان دیگر کمک کند.
زمانیکه بانو باقری، متوجهی مبتلا شدن به سرطان میشود؛ نامزد است. شوهرش در یکی از کشورهای اروپایی است و پس از پایان عمل جراحی به ایران میآید. الهه میافزاید که باوجودیکه دورهی دشواری درمانی و از دستدادن عضوی از بدنش را سپری میکرد؛ شوهرش درخواست طلاق داد. باقری این درخواست را میپذیرد و از شوهرش جدا میشود.
بانو باقری میگوید که بیماری سرطان، دورهی دشواری درمانی، از دستدادن عضو از بدنش، رفتوآمد میان ایران و تهران و جدایی از شوهرش او را به شدت افسرده کرده است. باوجودیکه پس از یک سال، نتیجهی بیماریاش منفی آمده است و نشانی از درمان کاملش است؛ اما با آنهم افسرده است.
او میگوید که با حمایت خانواده و قدرت درونیاش، روزهای سخت درمان را پشت سر گذاشته است. الهه اضافه میکند که اعتماد به نفسش کاهش یافته و به همین دلیل نگران چگونهگی بازگشت به زندگی عادی است.
بانو باقری میافزاید که آزمایشها نشان میدهند که بیماریاش درمان شده و از این وضعیت ابراز خرسندی میکند. الهه میگوید که آرزو دارد که پساز چند دورهی جراحی دیگر دوباره به زندگی عادی برگردد.
الهه گفته که برای بازگشت به یک زندگی عادی برنامهی زیادی دارد. باقری برای ادامهی تحصیلش در آلمان اقدام کرده است. او میخواهد که در یک رشتهی دیگر کارشناسی ارشد بخواند.
سرطان سینه یا پستان یکی از شایعترین و خطرناکترین بیماریهای سرطانی است و تخمین زده میشود که دومین عامل مرگومیر زنان در افغانستان باشد.
وزارت صحتعامهی طالبان گفته که سرطان سینه در افغانستان افزایش یافته است. بربنیاد آخرین آمار این وزارت، در سال جاری خورشیدی بیش از شش هزار نفر به بیماری سرطان سینه مبتلا شده است.
گفتنیست که نظام بهداشتی افغانستان از سالها به اینسو به کمکهای جهانی وابسته بوده است. پس از حاکمیت طالبان، بسیاری از کمکها به نظام بهداشت افغانستان تعلیق یا متوقف شد. این وضعیت، نظام صحی این کشور را به شکنندگی بیشتر روبهرو کرد.
سازمان جهانی بهداشت، پیشتر با نشر گزارشی گفت که سالانه حدود دو میلیون و سهصد هزار زن در سراسر جهان به بیماری سرطان مبتلا میشوند و در ۹۵ درصد کشورها، این بیماری دومین علت مرگومیر ناشی از سرطان در میان زنان است.