بررسی گوشی همراه یک خبرنگار زن در کابل؛ «ترس و نگرانی همه وجودم را گرفت»
لیدا بارز
هرچند هشت ساعت کاری به پایان رسیده است؛ اما مدیر خبر به الینا گفته که تا پیش از غروب آفتاب، باید آخرین گزارش خود را نوشته و برای نشر بفرستد. در مسیر دفتر تا خانه غرق نوشتن گزارش است که ناگهان راننده، موتر را در چهارراهی «صدارت» توقف میدهد. الینا با صدای «خشن» طالب مسلح که میگوید: «موبایلتان را بدهید!» از صندلی میپرد و تمرکز خود را روی نوشتن گزارش نیمهتمام از دست میدهد.
الینا*، خبرنگار و باشندهی کابل است. او دانشآموختهی رشتهی خبرنگاری دانشگاه کابل است که از سه سال بهاینسو در یکی از رسانههای محلی کار میکند. او روزانه برای گرفتن مصاحبه و جمعآوری مواد خام برای تهیهی گزارش بیرون میرود. به ندرت پیش میآید که الینا بتواند همان گزارش را در یک روز بهصورت کامل تهیه کرده و برای نشر بفرستد.
این گزارش روایتی از خبرنگار زن است که سه بار در طول یک سال اخیر با ایستهای بازرسی طالبان در شهر کابل روبهرو شده که هربار نیروی مسلح طالب گوشی همراه او را بررسی کرده اند.
یکشنبه، هفتهی نخست ماه میزان، پاییز متفاوتی را در سرنوشت کاری الینا رقم زد. هرچند گزارشهایی از محدودیتهای طالبان بر گشتوگزار زنان در شهر منتشر میشود؛ اما الینا میگوید: «انتظار نداشتم که من نیز از جمله زنانی باشم که رفتار خشن طالبان در شهر را تجربه میکند. تا خودم حضور طالب مسلح را بالای سرم ندیدم، باورم نمیشد که این گروه با این میزان نفرت به زنان مینگرند».
در غروب آن روز و در میان شلوغی شهر، صدای هارن موترهای شهری و رفتوآمد مردم برایش معنی نداشت. الینا، در گفتوگویی با خبرگزاری بانوان افغانستان، آن لحظه را چنین توصیف میکند: «حسی از ترس و نگرانی همهی وجودم را فرا گرفت. در آن لحظه به یاد آوردم که در گالریام چند قطعه عکس از زنان معترض و مصاحبههای با آنان را داشتم».
عکسهایی که دلیل اصلی ترس الینا شده بود، از نظر نیروهای طالب، «نامناسب» دانسته میشود. در میان گالری او عکسی زنی بود که در اعتراض به محدودیتهای طالبان، شعری را زمزمه میکند. الینا میگوید: «با دقت گالریام را حتا عکسهایی از چند روز پیش را بررسی کردم؛ اما نمیتوانستم مطمئن باشم که چیزی از قید قلم، جا نمانده باشد. از ترس نمیدانستم چه کار میکنم. همهی تلاشام این بود تا چیزی بر خلاف آنها [طالبان] در گوشیام نباشد».
گوشی را به دست یکی از نیروهای طالب میسپارد. آن نیروی مسلح، با دقت صفحهها را ورق میزند و گاهی مکث میکند. «انگار هر لحظه ممکن بود به چیزی بر بخورد که من را در دردسر بیاندازد. به طور مداوم زیر لب دعا میکردم که به چیزی بر نخورد».
نیروی مسلح طالب، یکییکی عکسهای گالری گوشی همراه الینا را میبیند. او میگوید که حتا گزینهی «سطل زباله» جایکه موارد پاک شدهی گوشی منتقل میشود را نیز بررسی کرده است.
الینا، بیان میکند: «سری به همهی صفحههای اجتماعیام زد. در قسمت پیامهایم وقتی چند عکس از طالبان را دید، سوال کرد که چرا گرفتهام؟ گفتم؛ از گروپ خبری ثبت شده است. نیروی طالب حتا مخاطبان گوشی را نیز چک کرد».
پس از بازرسی با دقت کامل، طالب مسلح گوشی الینا را دوباره واگزار میکند. او پس از این سرگذشت چنین بیان میکند: «نفسی از سر راحتی کشیدم؛ اما تا ساعتها پس از آن رویداد اثری از استرس در وجودم باقی مانده بود. این دومین باری بود که چنین بازرسی شدیدی را تجربه میکردم و هر بار مانند این است که همهی زندگیات از جلوی چشمهایت عبور میکند».
این نخسین باری نیست که الینا با بررسی شدید نیروهای طالبان در ایستهای بازرسی شهری روبهرو میشود. او برای بار نخست در عید «قربان» در جادهی «شهید مزاری» زمانیکه به سمت دفتر در حرکت بود، مورد بازرسی قرار میگیرد.
به عنوان خبرنگار مجبور است در روزهای عید نیز بهصورت نیمه وقت یا چند ساعتی برای پوشش محتوای رسانهای به ساحه کاریاش برود. او میگوید: «روز عید بود. موتر دفتر دنبال من آمده بود. داخل موتر تنها بودم. از ما پرسید کجا میروید؟ وقتی برای طالب مسلح توضیح دادم، گوشی من را خواست و با دقت بررسی کرد. سپس کارت رسانه را خواست که آن را نیز نشان دادم. پس از آن اجازه داد تا از بازرسی عبور کنیم. خیلی ترسیده بودم».
پس از نخستین بررسی، الینا تلاش میکند حتا عکسهای فامیلی و شخصی را داخل گوشی همراه نگهداری نکند. او همهی برنامههای اجتماعی بهشمول فیسبوک، واتسپ و انستاگرام خود را پنهان کرده یا زمانیکه بیرون میرود، پاک میکند.
با نکتههای امنیتی که الینا رعایت میکند؛ اما گاهی میگوید که به دلیل فشار کار و نبود وقت نمیتواند همهی نکتههای ایمنی را در نظر بگیرد.
در یکی از روزهای دیگر که او با یک همکارانش برای تهیهی گزارشی به منطقهی «خیرخانه» رفته بودند، تلاش داشتند از وضعیت بازار و چالشهای مردم شهر مصاحبه بگیرد. آنان ناگهان با طالب مسلح بر میخورند. نیروی طالب، مقابل الینا میایستد و نخستین چیزی که از او میخواهد، گوشی همراه است.
الینا، در این مورد بیان میکند: «این بار استرس بیشتری داشتم. چون چند مصاحبه از زنان محلی داشتم که در مورد محدودیتها و مشکلات شان صحبت میکردند. زمانیکه گوشی را به یکی از افراد طالبان دادم، قلبم تندتر میزد. او شروع کرد به ورق زدن گالری و چک کردن پیامها. هر لحظه که صفحهی گوشی تغییر میکرد، نفسهایم را حبس میکردم. نمیدانستم اگر به آن مصاحبهها برسد، چه واکنشی نشان میدهد. صداهای مردم و موترها در گوشهایم محو شده بود و تنها صدای ورق زدن صفحهی گوشی را میشنیدم».
او از اینکه بار دیگر طالب مسلح نتوانسته چیزی «مشکوک» و «خلاف پالیسی شان» در گوشی همراهاش دریابد، ابراز خرسندی کرده؛ اما میگوید: «لحظههایی گذشت که برایم شبیه به ساعتها بود. ولی خوشبختانه، او هیچ چیز مشکوکی پیدا نکرد یا شاید هم تصمیم گرفت به آن دقت نکند».
نیروی مسلح طالبان، گوشی همراه الینا را دوباره بازگردانده بدون هیچ حرفی از او و همکارش دور میشود؛ اما الینا میافزاید: «هنوز هم هر بار که به آن لحظهها فکر میکنم، استرسی عجیب در دلم حس میکنم».
روایت الینا از بررسی گوشی همراه تازهگی ندارد. طالبان در ماههای اخیر در ایستهای بازرسی در شماری از ولایتهای کشور از جمله بدخشان، پنجشیر و هرات شهروندان را مورد آزار و اذیت قرار دادهاند.
در رویداد دیگر خبرگزاری بانوان افغانستان در ۲۲ اکتوبر سال جاری گزارشی را منتشر کرد که نیروهای طالبان در شهر هرات گوشیهای همراه زنان را مورد بررسی قرار داده و آنان را به حوزههای امنیتی انتقال دادهاند.
برخی از شهروندان میگویند که گوشی همراه وسایل شخصی است و کسی حق تعرض به حریم خصوصی را ندارند. بهباور آنان طالبان با بررسی گوشی همراه حقوق آنان را «نقض» میکنند.