فقر و محرومیت از آموزش؛ زهره، پس از صنف ششم سبزیفروشی میکند
آینور سعیدپور
در حومهی شهر کابل در کنار یکی از خیابانهای اصلی، در میان مردان دستفروش که میوههای تازه و سبزی میفرشند؛ زهره نیز مصروف پاککردن قسمتهای خراب و زرد شدهی دستههای گندنه است. پالک، گندنه، لیمو و مرچ به گونهی منظم دستهبندی و کنارهم چیده شده است. دستهایش گلآلود است و هر ازگاهی چادرش را مرتب میکند. لکههای گل سبزی در چادرسیاه و لباس سرخاش خودنمایی میکند. در بازار مردانهی سبزی و میوهفروشی کابل، برای آوردن نان بر سر سفرهی خانوادهی هشت نفرهاش در تلاش است.
زهره، سیزده ساله است. او در یکی از مکتبهای خصوصی شهر کابل تا صنف ششم درس خوانده است. زمانیکه طالبان قدرت را به درست گرفت و فرمان ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم را صادر کرد، دانشآموز صنف پنجم بود. زهره صنف ششم را به پایان رساند؛ اما ممنوعیت آموزش دختران همچنان دوام کرد و او نیز از ادامهی آموزش محروم شد.
به گفتهی خودش برای رسیدن به رویاها و هدفهایش درس میخواند و دوست داشت پس از پایان آموزشهایش از مکتب در رشتهی پزشکی به درسهایش ادامه دهد. فردی تاثیرگذاری که بتواند زندگی دختران و زنان دیگر را تغییر دهد. اما او خود قربانی بازیهای سیاسی در افغانستان شد. تغییر نظام سیاسی بر زندگی او و میلیونها دختر دیگر سایه افکند. آنان را از اجتماع به کنج خانه و یا هم مانند زهره به دستفروشی در کنار خیابان طرد کرد.
صبح تا شام در اینجا، در هوای گرم، میان دود و گرد؛ برای پیشبرد اقتصاد خانوادهاش سبزی فروشی میکند. پدر زهره پیر است و توانایی کار را ندارد. پیری پدر بار سنگین تامین غذا، آب و لباس را بر شانههای کودکانهی زهره گذاشته است. او به جای قلم گرفتن، سبزیها را به دستههای یکسان و منظم با تارهای سبز و قهوهی گره میزند و منتظر آمدن خریداری است.
از یک سو پدر پیر و توان کار کردن را ندارد، از طرف دیگر مادراش نیز بیماری شکر دارد. او برای تداوی و جلوگیری از پیشرفت این بیماری باید نزد پزشک برود و دارو بخرد؛ اما زهره که سبزی فروشی میکند، از این طریق توان پرداخت همهی این هزینه را ندارد.
تمام تلاشش را میکند که روزانه سبزیهای بیشتری بفروشد. میگوید که هر روز 250 تا 300 افغانی سبزی میفروشد؛ اما همهی این پول به جیباش نمیرود. با بخشی از این پول باید برای روز دیگر، سبزی خریداری کند. به گفتهی خودش: «خوب است دیگه، زندگی، سربهسر میشه با ای پیسه».
علاوه بر زهره، خواهر بزرگاش نیز از آموزش باز مانده است. نرگس نیز گاهی در کارهای سبزی فروشی به خواهرش کمک میکند. نرگس نمیتواند به گونهی دوامدار با خواهر کوچکاش همکاری کند. او باید از مادرش مراقبت کند. از سوی دیگر، از برخورد طالبان نیز نگران است.
مادر زهره که خودش بیمار است، توان کار کردن را ندارد. هرچند دوست داشت که دخترانش درس بخواند و در آیندهی برای خودشان شخصیتهای باشد؛ اما اکنون مجبور شده که دخترانش را برای سبزی فروشی به شهر بفرستد. او میگوید، گاهی میخواهد که دختراناش را برای آموزش به مدرسهی دینی بفرستد؛ اما اکنون به درآمدی که زهره از سبزی فروشی دارد؛ بیشتر از درس آنان نیاز دارد.
طالبان، پس از به دست گرفتن قدرت در افغانستان، در نخستین فرمانشان از پسران خواست که به مکتب بازگردند. برای دختران تنها تا صنف ششم اجازهی آموزش داده شد. این گروه در ابتدا این فرمان را موقتی عنوان کرده و گفتند که با فراهم شدن زمینه، مواد آموزشی و لباس به دختران اجازهی بازگشت به مکتب داده میشود. این گروه نه تنها که به دختران اجازهی برگشت به مکتب را نداد؛ بلکه یک سال پس از آن دانشگاههای خصوصی و دولتی را نیز در سراسر افغانستان بهروی دختران مسدود کرد.
اکنون که بیش از یک هزار روز از ممنوعیت آموزش دختران در افغانستان میگذرد؛ هنوز هم این فرمان طالبان برجا است. به گفتهی صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل (یونسیف) بیش از 1.5 میلیون دختر در یک هزار روز گذشته، سه میلیارد ساعت درسی را از داده است.
خریداری از راه میرسد، تصمیم خرید سه دسته گندنه را دارد. زهره، هر دستهی این سبزی را ده افغانی قیمتگذاری میکند. خریدار که مردمیان سالیست با زهره بر سر قیمت چنهزنی دارد. از زهره میخواهد که سه دسته از این سبزیها را در برابر 20 افغانی برایش بدهد.
زهره، از میان درآمد کمتر و از دستدادن مشتری؛ درآمد کم را انتخاب کرده و سه دسته گندنه را میفروشد. لغو نشدن فرمان ممنوعیت آموزش دختران سبب شده که زهره همچنان به سبزی فروشی ادامه دهد. او بهجای آموزش و بازیهای کودکانهاش برای خانوادهی هشت نفرهاش کارگر و نانآور شده است.
او میگوید دوست داشت که به درسهایش ادامه دهد. به گفتهی او مکتبی که درس میخواند، اکنون تحت عنوان درسهای دینی برای دختران بالاتر از صنف ششم نیز آموزش میدهد؛ اما این در این آموزشها نصاب آموزشی بهگونهی کامل گنجانیده نشده و تنها بعضی از مضمونهای آموزشی به دختران تدریس میشود. زهره میگوید که حتا اگر در این وضعیت به آن مکتب برود، برایش «فایده» ندارد.