کابوس تولد دختر زیر حاکمیت طالبان: روایت اسما و سقط جنین
آینور سعیدپور و آزاده قاسمی
«وقتیکه نمیتونه درس بخونه و آیندهای نداره، چری باید به دنیا بیایه؟» تکههای از حرف اسماست. ترس از به دنیا آوردن دختر دیگری در میان محدودیتهای روزافزون طالبان بر زنان و دختران، اسما را مجبور میکند که یکی از دشوارترین تصمیمهای زندگیاش را بگیرد و سقط جنین انجام دهد.
ترس از بهدنیا آوردن دختر در سرزمینی که آنان از اساسیترین و ابتداییترین حقوق شهروندی و اساسی خود محروم اند؛ اسمای 23 ساله را وادار میکند که سقط جنین انجام دهد.
*اسما رشیدی، 23 ساله باشندهی هرات است. او در هفده سالهگی ازدواج میکند. تجربهی تخلی از نخستین بارداریش دارد. سن کم و بدن ضعیف سبب میشود که او دوگانگیهایش را سقط کند. با گذشت چند سال از آن روزها، هنوزهم از آن به عنوان یکی از دردناکترین رویداد زندگیاش یاد میکند. زمانیکه دوگانهگیهایش سقط میشود او به حالت کما رفته و به گفتهی خودش تا سرحد مرگ به پیش میرود.
پس از این رویداد، اسما مادر دو فرزند میشود. اکنون دختراش شش و پسراش چهارساله است. خانم رشیدی مانند هزاران زن دیگر نگران آیندهی دختراش در حاکمیت طالبان است. به گفتهی اسما، هرچند وضعیت کنونی او را نگران هر دو فرزندش کرده؛ اما از آنجایی که سرنوشت دخترش در حاکمیت طالبان مبهم است، او از این وضعیت بیشتر نگران میباشد.
نگرانی از آیندهی یک دختر، هرروز با اسما است. او نمیداند که آیا دخترش پس از بزرگ شدن مجبور خواهد شد که زندگیاش را تحت این محدودیتها و یا شاید شدیدتر دوام دهد و یا خیر.
خانم رشیدی زمانیکه متوجه میشود باردار است تصمیم به سقط جنین میگیرد. به گفتهی خودش وضعیت بد اقتصادی حاکم بر افغانستان و محدودیتهای طالبان بر آزادیهای اساسی زنان و دختران او را مجبور میکند که این تصمیم را بگیرد. اسما میگوید که خود و شوهرش نگران بودند که مبادا فرزند تولد نشدهی شان دختر باشد.
به باور اسما، به دنیا آوردن دختری در وضعیت کنونی، وا داشتن این کودک به تحمل محدودیتهای طالبان است. این مادر میافزاید که اگر دختری به دنیا میآورد، با توجه به وضعیت کنونی نمیتوانست درس بخواند و برای آیندهاش تصمیمگری کند. خانم رشیدی در این مورد میگوید: «مه و شوهرم شرایط را دیدیم و گفتم که باید از همین دو طفل خو مواظبت کنیم. بهویژه دخترک ما و دیگه طفل نیاز نداریم. باز یک ترس ما ای بود که دختر بشه. وقتی نمیتواند که درس بخواند و آیندهای نداره، چری باید به دنیا بیایه؟ بهخاطر همی تصمیم گرفتیم که سقط بشه طفل ما.»
اما این تنها تصمیمگیری در مورد سقط جنین نیست که در افغانستان دشوار است؛ بلکه سقط جنین در افغانستان غیرقانونیست و از سوی شفاخانهها نیز اجرا نمیشود. این وضعیت اجرا شدن تصمیم آنان را دشوارتر میکند.
اسما و شوهرش پس از این تصمیم، باید راه مطمینی را در این مورد پیدا میکردند. از یکسو مشکل بهداشتی برای اسما ایجاد نشود و طرفی هم، این سقط جنین باید به دور از چشم طالبان انجام شود.
آنان به پزشکی که دوست خانوادگیشان است، مراجعه میکنند. پس از اطمینان پزشک که خطر جانی برای مادر در نتیجهی سقط جنین وجود ندارد؛ تصمیم سقط جنین با آمپولهای ویژهای گرفته و اجرا میشود.
اسما میگوید که هرچند پزشک برایش اطمینان داده بود؛ اما ترس و دردی که او از نخستین تجربهی بارداری و سقط آن داشت، مثل خوره به جانش افتاده است. او میگوید که پس از سقط، سونوگرافی انجام داده تا اطمینان حاصل کند که همهچیز بهخوبی پیش رفته است.
با گذشت چند ماه از سقط جنین، اسما میگوید که از تصمیم خود پشیمان نیست. میگوید که میخواهد برای همین دو فرزندش زندگی بهتری فراهم کند. اسما همچنان میافزاید که با توجه به وضعیت کنونی نمیخواهد که فرزند دیگری به دنیا بیاورد.
اسما، میگوید که هرروز به این میاندیشد که چگونه از دخترش در وضعیتی که از آموزش و حق زندگی آزادانه محروم است، محافظت کند.
* نام مصاحبه شونده در این گزارش مستعار استفاده شده است.