پیامد سقوط؛ زنان نان‌آور، بی‌کار و بی‌پول 

لیدا بارز

افغانستان پس از به قدرت رسیدن دوباره‌ی طالبان، شاهد موج گسترده‌ی از فقر و نرخ بالای بی‌کاری است. کاهش کمک‌های بشردوستانه، محرومیت زنان از کار در نهادهای بین‌المللی و داخلی اوضاع کشور را در لبه‌ی پرت‌گاه قرار داده است. وضعیت نابسامان اقتصادی، نبود فرصت‌های شغلی، تداوم فقر و بی‌کاری، به ثبات مالی خانواده‌ها به‌ویژه به خانواده‌های تحت سرپرستی زنان، بیش‌تر آسیب رساند. فرار سرمایه‌گذاران به بیرون از کشور و کارآفرینان زن که در دو دهه‌ی اخیر تلاش کرده بودند تا نیمی از جمعیت جامعه به خودکفایی مالی دست یابند؛ کشور را ترک و در جست‌و‌جوی فرصت‌های شغلی و بستر مصوون برای زندگی در کشورهای بیرونی، پا گذاشتند. 

در این میان، زنان بازمانده از رویداد اگست ۲۰۲۱، در افغانستان که کارهای شان را از دست داده‌اند، در تنگنای فقر و بی‌کاری گسترده‌ی قرار گرفته، خانه‌نشین شده‌اند که در وضعیت دشواری به‌‌سر می‌برند. 

زنان در فقر و ناامیدی 

Afghan burqa-clad women sell clothes along a street in Kandahar on March 7, 2023. (Photo by Sanaullah SEIAM / AFP)

مهسا امینی، باشنده‌ی ولایت بلخ است. او حدود چهار سال پیش پدرش را بر اثر بیماری از دست داد. مهسا پس از مرگ پدرش، سرپرستی خانواده‌ی هفت نفری را به دوش گرفته است. وضعیت خواهران قدو‌نیم قد که دانش‌آموز هستند، این دختر جوان را وادار کرده تا دنبال نان باشد. 

او چندین سال به‌عنوان خبرنگار در رسانه‌های محلی بلخ کار کرده و می‌گوید که پیش از روی کار آمدن طالبان، وضعیت زندگی شان خوب بود و ماه‌وار ۱۲ هزار افغانی معاش داشت. مهسا در این مورد در صحبت با خبرگزاری بانوان افغانستان می‌گوید: «زندگی بخور و نمیر داشتم. می‌توانستم کرایه خانه و پول آب و برق را پرداخت کنم». 

سقوط افغانستان، تغییر نظام و رشد باورهای مردسالاری با آمدن طالبان در قدرت، زندگی او را همانند هزاران زن و دختر دیگر افغانستانی درگون کرد. مهسا، بی‌کار شد و رسانه‌ای آنان از فعالیت بازماند. 

مهسا می‌گوید که رسانه‌ها دیگر تمویل کننده‌ی مالی نداشتند. مدیر رسانه به وی گفته است که دیگر نمی‌توانند فعالیت شان را از سر بگیرند: «ولی وی گفت به مروز زمان اگر توانستیم، به شما تماس می‌گیریم. روزها و ماه‌ها به همین منوال گذشت و من چشم و گوش به تماس شان بودم تا خبر بازگشت به رسانه را بشنوم. یک‌نیم سال گذشت و هیچ تماسی دریافت نکردم. بی‌کاری و بی‌پولی طاقت‌ فرسا بود».

با داشتن تجربه‌ی چندین ساله در فعالیت‌های خبرنگاری، مهسا تصمیم گرفت با مقدار پول پس‌انداز خود و فروش طلاهای‌ خواهران اش، چند پایه ماشین خیاطی خریداری کند. او در این مورد بیان می‌کند: «برای روز مبادا چند جوره گوش‌واره‌ی طلا برای خواهرانم خریده بودم. در کنار آن حتا بخشی از وسایل خانه را فروختم تا لوازم خیاطی را تهیه کنم. مجبور بودم. منبع درآمدی نداشتم. شب و روز به سختی می‌گذشت». 

مهسا، می‌گوید؛ وضعیت روزهای پس از سقوط را نمی‌تواند با هیچ واژه‌ی بیان کند. او پس از یک‌نیم سال موفق شد تا در یک کارگاه خیاطی راه یابد و آموزش‌های ابتدایی در این حرفه را یاد بگیرد.    

مهسا اما از وضعیت کار‌ و بارش راضی نیست. او می‌گوید؛ وضعیت اقتصادی مردم خوب نیست و دیگر تهیه‌ی لباس‌های جدید، اولویت زنان نیست. در این مورد بیان می‌کند: «در دوران جمهوریت خوب بود مردم می‌توانستد ماه دو الی سه جوره لباس تهیه کنند؛ ولی اکنون مردم زیاد لباس تهیه نمی‌کنند در یک هفته نهایت ممکن است که من دو الی سه سفارش بگیرم. هفته‌وار حدود ۴۰۰ و یا ۵۰۰ افغانی می‌توانم کار کنم. بسنده نیست؛ اما چاره‌ی هم ندارم».

او که آرزو داشت در رسانه‌های بین‌المللی کار کند، اکنون در کنج خانه نشسته و منتظر مشتری است. مهسا نگران است که اگر سفارش نگیرد، چطور می‌تواند بدهی چندین ماه کرایه خانه و برگه‌های برق را پرداخت کند. 

زنان افغانستانی، تصمیم‌گیری طالبان در باره‌ی از سرگیری محرومیت‌های شان بر زنان را «ناعادلانه» و «خلاف» قوانین حقوق بشر می‌دانند. آنان می‌گویند که طولانی شدن این روند، آسیب جدی بر روان زنان و‌ دختران وارد می‌کند. 

لیلا، آرایش‌گر و سرپرست خانواده‌ی هشت نفری است. پیش از به قدرت رسیدن طالبان، میزان درآمد وی حدود ۵۰ تا ۶۰ هزار افغانی می‌رسید. او از کارش راضی و زندگی خوبی داشت. 

پس از سقوط افغانستان به دست طالبان، روند زندگی عادی وی تغییر کرد. لیلا پس از دستور بستن سالن‌های زیبایی زنان از سوی طالبان، بی‌کار شد. 

بی‌کاری، نرخ‌ بالای مواد خوراکی، خانه‌های کرایی و بیم از کار در سالن زیبایی و آرایش زنان، آرامش را از لیلا گرفت. 

لیلا چند ماه پس از این‌که بی‌کار شد، تصمیم گرفت در اتاق‌های زیرزمینی خانه‌‌اش به کار آرایش‌گری به‌طور مخفیانه ادامه دهد. او در تلاش بود تا دست‌کم نیازهای ابتدایی زندگی را برای خانواده‌اش فراهم کند. 

وی در صحبت با خبرگزاری بانوان افغانستان چنین بیان می‌کند: «ما به عنوان زن، در جامعه‌ی افغانستان هیچ جای‌گاهی نداریم. این وضعیت به‌ویژه برای ما که نان‌آور خانواده هستیم، دشوار‌تر است».

این مادر جوان از جامعه‌ی جهانی می‌خواهد تا توانایی های زنان افغانستانی نادیده گرفته نشود. کشورها تلاش کنند تا زنان به حقوق ابتدایی خود در جامعه‌ی افغانستان، دست یابند. آموزش و پرورش به‌روی دختران باز شده و به زنان نیز به عنوان انسان، بها داده شود. زیرا به باور وی: «توان‌مندسازی زنان، نه تنها حق بنیادی آنان است؛ بلکه سرمایه‌ی برای آینده‌ی روشن افغانستان است. به یاد داشته باشیم که رشد جامعه در گرو برابری و مشارکت همه جانبه‌ی زنان است».

نگرانی لیلا تنها بسته شدن سالن‌های زیبایی و از دست دادن مشتری‌هایش نیست. زیرا او آرزو داشت تا دختران وی پس از ختم مکتب و دانش‌گاه کسب‌وکار رسمی داشته باشند؛ اما آنان از حق آموزش محروم شده و به کنج خانه‌ها رانده شده‌اند. «تمام تلاش من، ساختن آینده‌ی بهتر برای دخترانم است. من نمی‌خواهم مانند من خانم خانه شوند و یا بی‌سواد باقی بمانند».

شکیبا، مدافع حقوق زنان در بادغیس است. در ۱۵ ساله‌گی مجبور شد تا سرپرستی خانواده را به‌دوش بگیرد. اکنون پنج سال می‌شود که این مسوولیت را دارد. مکتب را تمام کرده و تلاش کرد تا در دفترهای ملی، رادیوهای محلی و سایر بخش‌ها انجام وظیفه کند و صدای زنان را بشنود. 

باوجود محرومیت‌ها و دشواری‌های که در زندگی تجربه کرده بود، شکیبا تلاش می‌کرد تا در یک رادیویی محلی در ولایت بادغیس، برنامه‌های دادخواهی برای حقوق زنان و‌ دست‌رسی آنان به عدالت و برابری را پیش ببرد. از این طریق ماه‌وار به‌طور میان‌گین حدود ۱۰ تا ۱۴ هزار افغانی دست‌مزد داشت.

زندگی پیش از آمدن طالبان، برایش قناعت بخش بوده است. این خوشی دیری دوام نیاورد. با تغییر نظام در افغانستان، برنامه‌ی دادخواهی شکیبا متوقف شد. زنان در بادغیس با سخت‌گیری‌ها و محدودیت‌های حضور در اجتماع مواجع شدند. شکیبا می‌گوید: «جامعه‌ی بادغیس سنتی‌تر از سایر ولایت‌ها است. زنان دیگر جرعت نداشتند حتا از خانه بیرون شوند. چی برسد بر این که از طریق رادیو، برای به‌دست آوردن حقوق شان دادخواهی کنند».

عمر دادخواهی شکیبا برای دست‌یابی زنان به حقوق شان کوتاه بود. او کارش که تنها منبع درآمد وی بود را از دست داد و برنامه‌اش از هم پاشید. 

در جامعه‌ی بادغیس که به گفته‌ی شکیبا سنتی‌ است، وی بیش‌تر از هر زمانی محدود شد. او در این مورد می‌گوید: «دیگر دادخواهی معنای نداشت. با این حال کارم را از دست دادم. حالا من مانده‌ام و خواهر و برادری که باید مصارف آموزش و زندگی شان را فراهم کنم». 

شکیبا می‌گوید: «اگر طالبان به قدرت نمی‌رسیدند، من زندگی وسیع‌تر می‌داشتم. شاید می‌توانستم با روح بلند پرواز و آزادی که داشتم، به خواسته‌‌هایم برسم و خانواده‌ام را نیز خوشبخت کنم».

اقدام‌های طالبان در برابر زنان باعث شده است تا زمینه‌‌ی زندگی بر آنان هر روز تنگ و تنگ‌تر شود. پس از آگست ۲۰۲۱، نهادهای حامی زنان نیز از فعالیت باز ماند و زنان ناگهان در بی‌پناهی گیر افتادند. وزارت زنان به «وزارت امر به معروف و نهی از منکر» تبدیل شد. ریاست‌های جندر از تمام وزارت‌خانه‌ها حذف شد. بسیاری از زنان شاغل بی‌کار شدند. زنان نظامی بی‌وظیفه شدند و تمام دختران بالاتر از صنف ششم از مکتب ‌رفتن ممنوع شدند.

بی‌کاری، بحران بشری و ناامنی غذایی 

A man distributes bread to Burka-wearing Afghan women outside a bakery in Kabul, Afghanistan, Dec, 2, 2021.

سه سال پس از بازگشت طالبان به قدرت، افغانستان با یکی از بزرگ‌ترین و پیچیده‌ترین بحران‌های بشردوستانه‌ی جهان دست‌وپنجه نرم می‌کند. 

شورای پناهندگان ناروی، کمیته‌ی بین‌المللی نجات، اقدام علیه گرسنگی، سازمان نجات کودکان و چندین نهاد امدادرسان دیگر نیز در یک اعلامیه‌ی مشترک هشدار داده‌اند که جهان نباید افغانستان را نادیده بگیرد. 

به گفته‌ی این نهادها، افغانستان با ناامنی غذایی شدید، آوارگی گسترده، مواجه است که نرخ بی‌کاری نسبت به دو سال گذشته، دو برابر شده است. این نهادها گفته است که امیدی برای بهبود شرایط در آینده‌ی نزدیک دیده نمی‌شود.

دفتر سازمان ملل متحد در امور هماهنگی کمک‌های بشردوستانه (اوچا)، نیز می‌گوید که بودجه‌ی کمک‌رسانی در افغانستان نسبت به سال‌های گذشته به‌شدت کاهش یافته است.

این دفتر در تازه‌ترین گزارش خود در آستانه‌ی سه ساله‌گی سقوط کابل و بحران بشری در افغانستان، گفته است که از ۳.۶ میلیارد دالر بودجه‌ی درخواست‌شده برای افغانستان در سال ۲۰۲۴، تنها ۲۵ درصد آن فراهم شده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا