رویکرد پیدایش برابری جنسیتی

نویسنده: ملیحه حامدی کارشناس ارشد حقوق عمومی

با در نظر داشت نا برابری جنسیتی در زمینه‌های مختلف روشن است که نمی‌توان تاریخ پیدایش ایده برابری دو جنس را با دقت تعین کرد این جا و آن جا برخی زنان و همچنین برخی مردان  با باریک بینی نشان دادند که حق به جانب زنان است. در این زمینه می‌توان “کریستین دوپیزان” را که در سده چهاردهم و نیمه نخست سده پانزدهم می‌زیست پیش آهنگ شمرد. دیر تر در سال 1673 “پولن دولاربار “با نوشتن اثری به نام برابری دو جنس ((برابری دوجنس )) مشهور شد در این روند در پایان سده هجدهم، انقلاب کبیر فرانسه و اعلامیه حقوق بشر و شهروند تا حدودی به حمایت از زنان پرداخت.

در واقع این اعلامیه ساختمان های اندیشه‌گی واجتماعی کهنی را که بر پایگاه ها و مرتبه های اجتماعی استوار بود، در هم کوفت. بدین سان، برابری همه انسان‌ها فارغ از نژاد، جنس، اصل، نسب، اعتقاد و عقیده و … اعلام و آزادی انسان و حقوق بنیادین‌اش همچون اصول فسخ ناپذیر و داده‌هایی آغازین مطرح شد.

از اعلام اصول انتزاعی برابری و به رسمیت شناسی حقوق برابر آدمیان تا تحقیق عینی آن‌ها راهی دراز در پیش بود­­ که هنوز هم به سرانجام قطعی نرسیده است. در دراز نای بیش از دو سده، زنان پیشرو در جبهه‌های گوناگون رزمیدند تا به تحقیق و کاربست اصول برابری بنیاد اعلام شده، دست یابند. این پیکار دراز آهنگ که در آن شکست ها بسیار و پیروزی‌ها اندک بود گام به گام در باور های اساسی مرد سالاری رخنه افگند و سنگرهای آن را یکی پس از دیگری فتح کرد.

“آزادی ” یکی از بزرگترین وجهی  که هیچ مانعی در برابر خواسته‌های او نباشد و به همین دلیل ، انسان‌ها دوست‌دار مفهوم آزادی به عالی ترین ارزش‌های انسانی و ما فوق ارزش‌های مادی اند. خواست اولیه و طبیعی هر انسان این است معنای “رهایی از موانع و محدودیت‌ها” هستند و مجذوب هر آن کسی می‌شوند که این شعار را سر دهد‌؛ اما مسئله اساسی در رابطه به مفهوم آزادی نقش موثر آن بر اعتلا یا سقوط شرافت و عزتمندی انسان است.

در طول 3 قرن تلاش جدی فعالان احقاق حقوق زن در غرب، دستاورد‌های متعدد در حوزه ی مسائل زنان، خانواده و جامعه غربی حاصل شد. دستاوردهایی که بعضاً، به ویژه در ابتدای مسیر، احیا کننده حیات انسانی و اجتماعی زن به شمار می رفت و بخشی دیگر، به دور شدن هر چی بیشتر زنان از هویت و فطرت جنسی آن‌ها و در نتیجه اضمحلال بی رویه‌ی نهاد خانوا ده و ترویج روابط اجتماعی آسیب زا انجامید.

مهم ترین دست آورد سر دادن و مطالبه شعار آزادی زن را می‌توان  تصویب قانون در سال 1882 دانست که به موجب آن ، زنان بریتانیا کبیر امیتاز بی سابقه حق نگه داشتن درآمد خود را دارا شدند.

این اولین گامی بود که توانست به طور گسترده ای زنان را از خانه به کارخانه بکشاند و چرخ دنده‌های نظام سرمایه داری غربی را، با نیروی کاری ارزان و پرکار، با سرعت هر چه تمام تر به حرکت در آورد. بنابر این اولین گام جنبش غربی در دفاع از حقوق زن، جدا سازی سپهر عمومی و خصوصی زنان بود و پس از آن، با تغییرات اساسی در حقوق مدنی در خانواده، حق آزادی بیان و نیز حق داشتن پارلمانی مستقل، که زنان بتواند در که در آنجا نماینده ی خود را داشته باشند، همراه شد.

دراین روند گسستی دیگر در دهه هفتاد سده بیستم رخ نمود که زمینه ساز آن، نخست، کتاب «جنس دوم» نوشته «سیمون دوبووار»، دیگر گشت‌های مهم و ژرف دهه ششم سده پیش و از جمله جنبش اعتراضی سال 1968 بود.  در واقع با این گسست جنبش آزادی زنان، همچو نیروی نا وابسته و مستقل پای به میدان نهاد و خود را از سرپرستی ایدئولوژی‌های گوناگون حزب‌های رنگا رنگ سیاسی رهاند. زنان در همه زمینه‌ها از فلسفه و جامعه شناسی و مردم شناسی و روان کاوی گرفته تا سیاست و فرهنگ و هنر به پرورش های ژرف و نوآورانه دست زدند. جنبش آزادی زنان نیز هم چون نیرویی سیاسی نمو دار شد و توانست در این زمینه تاثیر های مهمی بگذارد.

پویایی برابری جنسیتی

نهضت‌های مربوط به برابری حقوق زنان با مردان تا حدود در کشور‌های مختلف در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تاثیراتی به جای گذاشت تا اینکه منشور سازمان ملل متحد از برابری جنسیتی سخن به زبان آورد. در مرحله دوم، در قالب اعلامیه جهانی ماده شانزده هم به تساوی ازدواج و در کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی به مشارکت و آزادی‌های اساسی پرداخته شده و سر انجام کنوانسیون محو هرگونه تبعیض  علیه زنان در سال 1979 به تصویب رسید. که در این راستا افغانستان نیز نقشی برازنده‌ای دارد که قانون محو خشونت و برابری جنسیتی جندر و زنان نقش برازنده‌ای در تصمیم گیری‌های حکومتی داشته باشند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا