قلب زیبایی می‌لرزد؛ دلهره در اتاق‌های کوچک آرایش‌گری کابل

آی‌نور سعیدپور

با دست‌مال گل‌سیب موهای خرمایی رنگ‌اش را محکم بسته، در قسمتی از تاق خرد که اکنون به سالن‌ زیبایی‌اش تبدیل کرده، زیر لامپ کم‌نور مصروف آراستن عروسی‌ای برای شب حنایش است. بوی تیز وسایل آرایشی و عطر فضای اتاقک خرد کاری او را پر کرده است.

مروه – نام مستعار- که چند ماه پیش در میان یکی از سالن‌‌های بزرگ زیبایی مشتریان زیادی داشت و هر روز از بام تا شام بدون هیج دل‌نگرانی مصروف کارش بود و هرازگاهی نوای موسیقی آرامی نیز در فضای سالن زیبایی‌اش می‌رقصید؛ اکنون در کنج حویلی‌اش اتاق کوچکی را به کارش اختصاص داده و با ترس و دغدغه، دور از چشم طالبان به کار آرایشگریش ادامه می‌دهد.

برای پایان کارش منتظرش استم؛ با وجود این‌که از مشتری داشتن خوش‌حال است؛ اما همزمان نگرانی از چهره‌ی او موج می‌زند. کارش را با ظرافت و حوصله‌مندی انجام می‌دهد، به خواهر عروس تاکید می‌کنند که داماد نباید با موتر گل‌پوش دنبال عروس بیایید.

ترس از این‌که مبادا طالبان متوجه شود که او در خانه‌اش آرایش‌گری می‌کند در تمام وجودش رخنه کرده؛ اما او می‌گوید که وضعیت اقتصادی حاکم بر افغانستان او را وا داشته که باوجود دانستن پیامد کارش، هنوزهم در خفا به آرایش‌گری ادامه دهد.

باوجودی که آرایش‌گری در خانه تا حدی به کاهش مشکل‌های اقتصادی او کمک کننده است؛ اما پذیرفتن این ریسک عاری از چالش‌ هم نیست. مروه که پیش از بسته شدن آرایشگاه‌‌ها مشتریان زیادی داشت؛ اکنون می‌گوید که زنانی که نزدش می‌آیند انگشت شمار است و بسیاری از روزها هیچ مشتری ندارد.

از طرفی، کار در خانه پر از فضای بی‌اعتمادی میان او و مشتریانش است. مروه می‌گوید که به دلیل ترس از طالبان نمی‌تواند هر مشتری را برای آرایش‌کردن بپذیرد. از طرفی تعداد زیادی از خانم‌ها به دلیل ناهنجارهای اجتماعی نمی‌تواند آزادانه به خانه‌ی او برای آرایش‌کردن بیاییند. « همان‌طور که مشتری از خانه‌ی ما می‌ترسد، ما هم از خانه‌ی مشتری می‌ترسیم. هیچ‌چیزی ما را تضمین کرده نمی‌تواند که آیا این مشتری واقعا کاری داشته باشد و ما را برای کار در خانه خواسته باشد. هیچ‌چیزی هم تضمین کرده نمی‌تواند که آیا ما آرایشگر استیم و به‌بهانه‌ی آرایش‌گری به خانه‌ای کسی نرویم.»

مروه پانزده سال عمرش را به پای این شغل گذاشته است. آرایشگری از دید مروه، شغل امن و پر درآمد برای زنان است. او، می‌گوید پس از آن‌که نهادهای آموزشی به‌روی دختران مسدود شد، تعداد زیادی از بانوان رو به یادگیری آرایشگری آوردند.

مروه که حالا در کنج حویلی‌اش هنوز به شغلش ادامه داده؛ نمی‌‌داند که طالبان چرا آرایشگاه‌های زنانه را مسدود کرده است. « نمی‌دانم چرا دولت امارت/طالبان این کار را کردند، این دستور را دادند که آرایشگاه‌ها بسته شوند. طوری‌که من فکر می‌کنم، به نظرم شاید این یک نوع مشکل با خانم‌ها باشد، مشکل به جامعه‌ی خانم‌ها باشد، مشکل با این دارند که نمی‌خواهند خانم‌ها پیش‌رفت کنند. در اجتماع، در بیرون، در جامعه و در فضای بیرون از خانه تحمل نمی‌توانند.»

باوجودی‌که پس از مسدود شدن آرایش‌گاه‌ها از سوی طالبان مشتریان مروه کاهش زیادی داشته؛ ولی هنوز هم، پنج دختر دیگر با او در این‌جا مصروف کار هستند.

فرزانه، آرایشگری دیگری‌ست که مانند مروه به دور از چشم طالبان در خانه‌اش آرایش‌گری می‎کند. او نیز می‌گوید که کارش را با ترس و دلهره انجام می‌دهد.

ترس و دلهره در قلب زیبایی؛ زنان آرایش‌گر در خانه‌های‌شان به شغل‌شان ادامه می‌دهند!

فرزانه می‌گوید که کار در خانه و در کنار اعضای خانواده‌اش، به ویژه مردان دشوار است. « به قدر سخت است، موقع که مشتری به خانه می‌آید؛ اگر در خانه مهمان مرد باشد، از جمله شوهر، برادر و پدر خودمان را از خانه بیرون می‌کنیم؛ که این واقعا هم برای مشتری، هم برای ما و هم برای خانواده‌ی ما سخت تمام می‌شود.»

هم‌چنان او می‌گوید پس از مسدود شدن آرایشگاه زنان هم علاقه‌ی زیادی به آراستن خودشان ندارند. او می‌گوید که مشتریانش در روز گاهی دو تا سه نفر هستند که بیش‌تر آنان هم بنابر ضرورتی که دارند نزدش می‌آیند. « یگان روز دو یا سه نفر هستند که این‌ها هم یا نامزدیش است و یا عروسی. دیگرا نمیایند چون مردم پیسه هم ندارند که بخاطر آرایش کردند بیایند.»

سحر- نام مستعار- نان‌آور خانواده است. او، نیز پس از مسدود شدن آرایشگاه‌های زنانه، تسلیم نشده و به کارش در خانه ادامه می‌دهد.

محدودیت‌های روزافزون طالبان بر زنان و دختران افغانستان او را خسته و افسرده کرده و امید زندگی را از او ربوده است. می‌گوید از زمانی‌که به یاد دارد در کشورش؛ جنگ، ناامنی، انفجار و انتحار بوده است. اکنون که طالبان به قدرت رسیده است، تمامی حقوق انسانی را از او و میلیون‌ها دختر دیگر سلب کرده است. « ما اصلا به آینده امیدی نداریم، چند دهه جنگ را سپری کردیم، خودم از وقتی که تولد شدم؛ تقریبا بیست بیست‌ودوساله آدم شدم. هر روز که هوشیار شدم، افغانستان جنگ بوده، انتحاری بوده، ناامنی بوده، بیکاری بوده، فقر بوده، گرسنگی بوده؛ ولی حالی بدتر از او شده، بخاطری‌که طالبا آمد؛ همه چه محدود شد، پوهنتون/دانشگاه بسته شد، مکتب بسته شد، کورس‌ها/آموزش‌گاه‌ها بسته شد، کار نیست. به‌طور کلی بگویم که زندگی ناامید کننده است.»

سحر می‌گوید که نان‌آور خانواده‌اش است و پیش از مسدود شدن آرایشگاه‌ها درآمدی خوبی داشت؛ اما اکنون او باوجودی که در خانه‌اش آرایش‌گری می‌کند؛ اما با آن‌هم به دلیل مشتریان کم؛ گاهی حتا نمی‌تواند با درآمدی که دارد، دوباره وسایل آرایشی مورد ضرورت را خریداری کند.

سحر می‌گوید که از وقتی که در خانه کار می‌کند، قیمت‌ها بسیار کاهش یافته و بانوان حاضر نیستند که مانند گذشته با قیمت‌های بلند آرایش کنند. « او قدر قیمت‌ها کم شده که گاهی با همو پیسه که از خانم‌ها می‌گیرم، نمی‌توانم دوباره وسایل آرایشی بخرم.»

طالبان پس از اگست 2021 و تسلط کامل بر افغانستان، محدودیت‌ها دست‌وپاگیری زیادی بر آموزش، کار، رفت‌وآمد، پوشش، فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی، مدنی و فرهنگی زنان و دختران وضع کردند که در نتیجه این محدودیت‌ها زنان از زندگی عمومی حذف شدند.

بر اساس گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی بیش از 50 فرمان محدود کننده بر زنان و دختران از سوی طالبان وضع شده است.

طالبان در یکی از این فرمان‎ها در سوم اسد 1402 تمام آرایش‌گاه‌های زنانه را در سرتاسر کشور مسدود و جوازهای آنان را فاقد اعتبار اعلام کردند.

پس از صدور این فرمان از سوی رهبر طالبان، زنان آرایش‌گر، فعالان حقوق بشری و سازمان‌های حقوق بشری ملی و بین‌المللی با این فرمان طالبان مخالفت کرده و از طالبان خواستند که این فرمان را لغو کنند؛ اما طالبان با تشدد کامل این فرمان را تطبیق و اعتراض‌های خیابانی زنان آرایش‌گر را نیز با خشونت سرکوب کردند.

هیدربار معاون بخش حقوق زنان دیدبان حقوق بشر، در واکنش به بسته شدن آرایش‌گاه‌های زنانه توسط طالبان گفته بود که این موضوع فقط کوتاه کردن مو و ناخن نیست؛ بلکه 60هزار زن شغل‌شان را از دست می‌دهند.

مروه از آینده کاری خود و زنان دیگر امیدوار نیست می‌گوید که طالبان در طول دو سال گذشته تمام دست‌آوردهای دودهه‌ی زنان را از بین برده و زنان را بار دیگر از زندگی اجتماعی حذف و مجبور به خانه‌نشینی کرده است. « وقتی که سواد را از ما بگیرد، وقتی‌که نان و روزی را از ما بگیرد. وقتی‌که یک دخترخانمی که سال‌ها عمر خود را به درس و تحصیل ادامه داده و حالا خانه‌نشین شده، به بافتنی و خیاطی رو آورده. شما فکر کنید، دیگر چه بلای بدتر از این سر ما خانم‌ها بیاید؟»

آفتاب غروب کرده و هوا رو به تاریکی‌ست، مشتری‌ها و پنج هنرآموز مروه رفته و سالن کوچک آرایشی‌اش نیز خالی شده، با ناامیدی از جایش بلند می‌شود، لامپ را خاموش می‌کند و هر دو از اتاق کوچکی که اکنون او از آن برای رنگین کردن و زیبا ساختن دنیای دخترانی که در گرو طالبان است، استفاده می‌کند، بیرون می‌شویم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا