دختران بازمانده از تحصیل؛ رویاهای شان را با نخ قالین می‌بافند

دامنش پر از پشم‌های رنگارنگ است، شانه را پی‌هم بر قالین دست‌بافش محکم‌محکم می‌کوبد و صدای آن فضای اتاق را پر کرده است. ساعت شش صبح است و لامپ را نیز برای دید بهتر نقش‌ونگار قالین روشن گذشته است.

نخ‌های رنگارنگ را بر دارقالین منظم اویخته و هر دقیقه، از میان آنان یکی از رنگ‌ها را انتخاب و مطابق به نقشه‌یی که روبه‌رویش نگه‌داشته، با ظرافت نخ‌ها را یکی‌پی‌هم گره می‌زند.

شبنم – نام مستعار-، دانش‌جوی سال سوم رشته‌ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل است. پس از حاکمیت طالبان و اعمال محدودیت‌های روز افزون بر زنان و دختران، در یکی از این فرمان‌ها، حکم مسدود شدن دانشگاه‌ها نیز بر دختران دانش‌جو اعمال می‌شود. با تطبیق این حکم حاکمان خود خوانده‌ی افغانستان، او و دانش‌‎جویان دختر نیز مانند میلیون‌ها دختر دانش‌آموز خانه‌نشین می‌شود و اکنون پس از پانزده سال درس و تلاش برای وکیل شدند، رویاها و هدف‌هایش را به نخ‌ها قالین می‌بافد. « می‌خواستم وکیل شوم و از حق دیگران دفاع کنم، در مقابل بی‌عدالتی‌ها ایستاده شوم. امروز در حق خودم بی‌عدالتی می‌شود. خودم به وکیل نیاز دارم تا ازحقم دفاع کند.»

هرچند پانزده سال دوره‌ی تحصیلی‌اش نیز آسان نبوده؛ اما چیزی که او را بیش‌تر ناراحت می‌کند این دشواری‌ها نیست؛ بل راهی‌ست که طالبان نگذاشتند به اخر برسد و درخت رویاهایش بارور شود.

شبنم که در خانواده‌ی فقیر متولد شده، طعم محرومیت و فقر را با پوست‌واستخوان چشیده و برای ادامه‌ی تحصیل‌اش سختی‌های زیادی را متحمل شده است. در دوره‌ی دانش‌آموزیش کیلومترها را زیر آفتاب‌سوزان  تابستان و سرمای زمستان طی کرده تا پنج افغانی کرایه‌ای راه را برای صنف آموزش زبانش ذخیره کند.

علاوه براین، شبنم با سنت‌های جامعه‌ی افغانی و محدودیت‌های خانوادگی؛ که سال‌هاست بر زندگی دختران سایه انداخته، نیز مبارزه کرده است. او تمام این دشواری‌ها را صرف به‌خاطر رسیدن به رویاها و هدف‌هایش تحمل و هضم کرده است. « زنان همسایه، خویش قوم با کنایه از مادرم سوال می‌کردند که دخترت وکیل میشه، وزیر میشه، رییس جمهور میشه؟ ملا میشه؟ کوشش می‌کردم که با همه‌ی این‌ها مبارزه کنم. این گپ‌ها را می‌شنیدم، خیلی وقت‌ها برایم ثقیل بود؛ اما مجبور بود هم‌چون لقمه قورت و هضم کنم.»

شبنم می‌گوید می‌گوید پس از آن‌که طالبان دانشگاه را به روی دختران مسدود کرد، او در وضعیت دشوار روحی و روانی قرار داشت و از طرف بیکار شدن پدرش وضعیت را برایش سخت‌تر کرده بود و اکنون او هیچ انتخاب جز قالین‌بافی ندارد.

اما این تنها شبنم نیست که در چنین وضعیت قرار دارد. نرگس که دانش‌آموز صنف یازدهم بود و تصمیم داشت در آینده داکتر شود؛ اما با بسته شدن مکتب‎‌ها این هدف نرگس نیز جز از نامکن‌های زندگیش شد.

نزدیک به دو سال می‌شود که نرگس خامک‌دوزی می‌کند. او نیز می‌گوید پس از آن‌که طالبان مکتب‌ها را مسدود کرد، او انتخاب دیگری نداشت. « چه‌کار می‌توانستم بکنم، دیگه نه درسی بود، نه هدفی، نه آینده‎‌ی که باید در موردش فکر و تلاش کنم. حالی تنها تصمیم‌گیرنده طالبا است. اونا ما را اسیر گرفته و یا اصلا اونا زنان را انسان نمی‌دانند. فکر می‌کنند که زنان برده است.»

نرگس بازهم سوزنش را نخ می‌کند، آه عمیقی می‌کشد و دوباره به خامک‌دوزیش ادامه می‌دهد. با گلوی بغض آلود سوال می‌کند که چرا زنان باید قربانی جنگ و سیاست در افغانستان باشد. « مادرم میگه تا یادم است در افغانستان جنگ بود، مه هم تا یادم است جنگ و ناامنی بوده. درسته که حالی جنگ نیست؛ ولی تمام دخترای افغانستان قربانی شدند و هر روز آرزوی مرگ می‌کنند.»

طالبان پس از تسلط کامل بر افغانستان، محدودیت‌های زیادی بر آموزش، کار، نحوه‌ی پوشش، گشت‌وگذار، فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی زنان وضع کرد. با وضع این محدودیت‌ها زنان به‌گونه‌ی کامل از اجتماع حذف و خانه‌نشین شدند.

در جدیدترین مورد، امینه محمد معاون دبیر کل سازمان ملل متحد بار دیگر از وضعیت زنان و دختران افغانستان تحت کنترول ابراز نگرانی کرده و گفته است که محدودیت‌های شدید طالبان و محرومیت زنان از حقوق شان فورا مورد رسیدگی قرار گیرد. معاون دبیرکل سازمان ملل متحد هم‌چنان از تدوام ای وضعیت هشدار داده و گفته است از این وضعیت همه ضرر خواهد کرد.

پیش از این، ریچارد بنت گزارش‌گر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در افغانستان، در گزارشی درباره‌ی وضعیت زنان و دختران گفته بود که طالبان بیش از 50 فرمان محدود کننده؛ علیه زنان و دختران افغانستان وضع کرده است. این فرمان‌ها حقوق زنان و دختران؛ مانند حقوق آزادی رفت‌وآمد، نحوه لباس پوشیدن، دست‌رسی به آموزش، اشتغال، صحت و عدالت را محدود می‌کند.

علی محمد مسوول یکی از شرکت‌های قالین‌بافی در کابل نیز می‌گوید اکثر کسانی‌که در طول دو سال گذشته به قالین‌بافی روی آورده اند، دختران دانش‌آموز و دانش‌جوی اند که بین 15 تا 25 سال سن دارند.

او می‌گوید که بیش‌تر این دختران به دلیل محرومیت از آموزش و کار، مجبور به قالین بافی استند. « در دوران جمهوریت تعداد کم‌تر بود، خیلی کم‌بود. چون اکثر دخترا وظیفه داشتند، یا درس می‌دادند کدام جای، یا درس می‌خواند؛ ولی همی دو سالی شده که تعداد مراجعین قالین‌باف دختر خیلی زیاده نسبت به سال‌های پیش.»

فعالان حقوق زن نیز این وضعیت را تاسف‌بار دانسته و می‌گویند که طالبان با وضع محدودیت‌ها و تطبیق آن بر زنان و دختران تمام دست‌آوردهای دو دهه‌ی گذشته را که زنان در عرصه‌ی مختلف به‌دست آورده بودند، از بین برده‌اند.

مینه رفیق، فعال حقوق زن می‎گوید که قالین‎باقی، خامک‌دوزی و برخی صنایع دستی که زنان و دختران تحصیل کرده از روی مجبوریت آنرا انجام می‌دهند هیچ بعد اقتصادی ندارد. وی تاکید می‌کند این وضعیت عقب‌گرد شدید اجتماعی و پیش‌رفت‌های مدنی را نشان می‌دهد. « این وضعیت که دختران تحصیل کرده شروع کرده به قالین‎بافی، خامک‌دوزی و مهره‌دوزی؛ به معنای برگشت به عصر حجر و چند صدسال پیش است.»

شبنم قلاب را از دستش به زمین می‌گذارد، از جایش بلند می‌شود و انبوه از پشم‌های رنگارنگ که در دامنش جمع شده بود، به زمین می‎ریزند. با چهره‌ی نگران، خسته و ناامید سمت لامپ می‌رود و آنرا خاموش می‌کند. به طرفم برمی‌گردد و می‌گوید: « مجبورم هر روز با نخ، هدف‌هایم را قالین ببافم. فعلا ای تنها کاری است که می‌توانم. وقتی یادم میایه پانزده سال درس خواندم و حالی مجبورم قالین‌ببافم از خودم متنفر می‌شوم، از این همه بی‌چارگی و درماندگی!»     

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا