زنان و تاریخ

هیتلر معتقد بود نقش زنان صرف وفادار بودن به مردان شان و همچنین پرورش دهنده‌ی کودکان اصیل برای نسل آینده هستند. از دیدگاه مردان زیادی این گزینه درست و حقیقی بود. شجاعت و شهامت را اصلا در زنان نمی‌دیدند تا این که جنگ جهانی اول و دوم اتفاق افتاد. مردان سیاست‌مدار جنگ‌های جهانی را شروع کردند و جنگیدند؛ زمانی‌که دیگر نیروی کافی برای جنگیدن نداشتند، از همان زنان ضعیف و ناتوان که صرف توانایی بودن همسر وفادار را داشتند، کمک خواستند. با شروع جنگ جهانی دوم، کارخانه‌ها فراخوان گسترده‌ای برای جایگزینی نیروهای مرد صادر کردند و زنان به عنوان مکانیک، جوشکار طیاره و… فعالیت خود را آغاز کردند. زمان یادگیری این‌گونه شغل‌ها، کوتاه و فشرده بود و بسیاری از زنان مجبور بودند بلافاصله مشغول شوند و در حین کار فن آن را نیز یاد بگیرند اما همین سختی و فشردگی منجر به شروع استقلال زنان در جنگ جهانی دوم شد. زنان از دل آشپزخانه و ناتوانی‌های که مردان برچسب می‌زدند بیرون شدند و به عنوان تکسی‌ران، نجار، کشاورزی و در دوایر دولتی ایفای وظیفه کردند. زنان در بخش نظامی؛ به عنوان پرستار و نیروی کمک فوری و عده‌‌ی دیگر مسوول پایگاه‌ها می‌شدند‌. این زنان تا قبل از وقوع جنگ در فکر شستن، روفتن، پختن و … بودند اما حالا در فکر پیش‌برد وظیفه به‌شکل درست و نتیجه‌بخش و پیروزی بودند. زنان برای اولین بار در شوروی؛ پیلوت طیاره‌های نظامی شدند. آن‌جا بود که زنان به توانایی‌های خود باورمند و به اسارت و بردگی خود متوجه شدند. عده‌ی از مردان بعد از ختم جنگ‌ جهانی دوم انتظار این را داشتند که کار زنان در همین‌جا به پایان رسید و آن‌ها دوباره به خانه برگردند و مشغول وفاداری و بچه‌داری شوند. اما نمی دانستند که کار زنان در این جنگ ختم نشده بلکه تازه شروع شده است. پس از آن زنان به این حقیقت و درستی رسیدند که قانون مدنی در مواردکه به زن مربوط می‌شود چیزی جز سیاهه‌ای درازی از خوار شماری‌ها و بندگی‌های نیست که مجبور به تحمل آن در همه‌ی شرایط و موقعیت‌های زندگی خود شوند. اما همه چیز یک‌دفعه‌ی و به سادگی اتفاق نیافتد‌. این که زنان در طول همین جنگ توانستند به تک‌تک حق‌های از دست‌رفته‌ی شان برسند بلکه سال‌ها طول کشید. زنان توانمند زیادی دست به حقیقت و احقاق حقوق خود زدند.
اوبرتین اکلر که بی گمان رادیکال‌ترین زنان شمرده می‌شد؛ کارزار اعتصاب مالیات را به راه انداخت و کوشید که نام زنان را در لیست‌های انتخاباتی بنویسد. او در سال ۱۸۸۱ نخستین شماره ‌ی روزنامه‌ی خود را به‌نام روشن و بی ابهام (شهروند زن) را منتشر کرد. او در واقع از نو با سنت زنان پیوند برقرار ساخت. در حالی که زمینه‌ی برقراری مجدد طلاق فراهم می‌آمد. روزنامه‌ی اوبرتین اکلر به برابری دو جنس تاکید کرد و خواهان برچیدگی مهریه٫ ازدواج بر پایه‌ی جدایی دارایی‌های زن و شوهر٫ تقسیم وظایف خانگی٫ استقلال اقتصادی زن و سهم برابر پدر و مادر در ولایت فرزندان شد. او همچنین به نگهداری نام خانوادگی دختران پس از ازدواج اهمیت می‌داد.
مارتین پلیته از جمله فیمنیست‌های که برای احقاق حق سقط جنین برای مادر تقلا زیادی کرد. تا این‌که این حق آهسته آهسته و تا هنوز درحال عملی شدن است.
به این باور پایبند هستم که زنان اگر هم در بند مواد قانون مدنی گرفتار بودند نمی‌توانستند از هنجارهای زمان فرار کنند اما اگر از این مواد ها نمی‌شود که فرار کرد، می‌توان دست به بروزرسانی قانون مدنی زد. این کار را زنان نامدار زیادی انجام دادند که به موفقیت رسیدند.
در کشورهای آسیایی هنوز زنان راه این زنان کوشا را ادامه می‌دهند و همچنین تفکر دولت‌مردان این کشورها همانند تفکر سیلون مارشال کمونیست که به خرد دست‌ زد تا دسترسی زنان به آموزش را ممنوع کند و می‌گفت زنان نه به کتاب دست زنند و نه هرگز به قلم دست برند.
این را بایست قبول کنیم که تنها فهمیدگی گروه‌های متعصب و نادان این است که زنان را از آموزش دور می‌کنند. آن‌ها می‌دانند که از دل آشپزخانه هیپاتیا٫ ایزابل پرون، حتشپسوت، کلوپاترا، سیمون دوبووار، فروغ فرخزاد و … بیرون می‌شوند.
منظور از پویایی‌؛ آزادی افراد، استقلال آن‌ها و نیازهای گوناگون به رهایی است. برابری دو جنس شرط پیشرفت واقعی است.
نویسنده: سباوون بیابانی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا