افراد توانیاب با شما فرقی ندارند!
«به نگاه دلسوزانهی مردم شهر عادت کردهام؛ اما در میان این نگاهها هنوز هم افرادی هستند که به چشم حقارت نگاهم میکنند؛ بهخصوص زمانی که برای سوار شدن به تاکسی یا سه چرخ بخاطر معلولیتم به مشکل بر میخورم. با این که عادت کردم اما باز هم این برایم آزاردهنده است». لیلای ۳۳ ساله از بدو تولدش معلولیت فیزیکی داشته است. سری زدیم به دنیای این زن توانیاب (معلول)، خواستیم بدانیم چه چیزهای در سر دارد؛ روی همین منظور با او گپو گفتی داشتهام که در ادامه میخوانید.
معرفی
پاسخ: لیلا یوسفی هستم ۳۳ ساله، از بدو تولدم معلول به دنیا آمدم اما معلولیت مانع رشدم نشده است و اکنون دانشجوی سال دوم حقوق و علوم سیاسی در یکی از دانشگاههای خصوصی شهر هرات هستم. در کنار این تخصص اندکی هم در زمینهی کامپیوتر دارم.
پرسش: چگونه شد که تصمیم گرفتید درس بخوانید؟ تا جای که خبر دارم در سن بالا تحصیل را آغاز کردهاید!
پاسخ: هیچ جا کشور خود آدم نمیشود! تا ۱۷ سالگی مهاجر بودیم در ایران، تا زمانی که آنجا بودیم نتوانستم هیچکاری برای رشد فردیام انجام دهم. از وقتی به افغانستان برگشتیم با رجوع به کمیته صلیب سرخ بود که پنجره جدیدی از زندگی بر روی من باز شد.
اینجا بود که فهمیدم معلولیت نمیتواند محدودم کند. در صلیب سرخ به من پیشنهاد داده شده که از بین سه گزینه درسخواندن، کامپیوتر و خیاطی یکی را انتخاب کنم تا زمینهآموزش را برایم فراهم کنند.
اینگونه بود که از ۱۷ سالگی شروع به درس خواندن کردم و حالا دانشجوی مقطع لیسانس هستم.
پرسش: در کنار درس خواندن فعالیت دیگری هم دارید؟
پاسخ: بله در کنار تحصیل به دورههای آموزش کار با کامپیوتر هم رفتهام اکنون تا حد قابل قبولی کار با کامپیوتر را نیز بلدم وهمین مسئله نیز برایم انگیزه و امید بسیاری میدهد.
پرسش: گفتید که در یک دانشگاه خصوصی رشته حقوق را میخوانید، برخورد صنفیهایتان با شما چگونه است؟
پاسخ: – در کنار خانوادهام که حامی بسیار خوبی برای پیشرفتم بودهاند صنفیهای دانشگاهم و همچنین استادان دانشگاه مشوق بسیار خوبی برایم بودهاند. وقتی در دانشگاه هستم احساس معلولیت ندارم و این حس را مدیون دوستانم در دانشگاه هستم.
پرسش: چه چیزی باعث شد تحصیل را ادامه دهید؟
پاسخ: در ابتدای زندگی فکر میکردم کاملا ناتوانم و انگیزه خاصی برای زندگی نداشتم ولی رفته رفته با یک سری مشاوره و راهنماییها این افکار تغییر کرد و و تصمیم گرفتم خودم را از محدوده امن خودم بیرون بیاورم و مقداری تنش به زندگیام اضافه کنم. پیش خود گفتم معلولیت نمیتواند و نباید من را محدود کند.
پرسش: از مشکلاتی که در دوره تحصیل تجربه کردید بگویید؟
– محیط دانشگاه هیچ مشکلی ندارد و همانطور که گفتم برخورد همه با من خوب است اما در بسیاری از مواقع در زمان نوشتن مطالب به مشکل بر میخورم. همین امر سبب میشود که نمراتم بعضی وقتها پاین بیاید.
پرسش: راز موفقیت خود را در چه میبینید؟
پاسخ: بدون شک کمک و تشویش پدر و مادرم و خانوادهام که نگذاشتند سرنوشت من هم مانند بسیاری از دختران معلولی که همه حقوق مدنیشان از آنان گرفته شده است رقم بخورد. آنان برایم کمک کردند تا این تغییر رقم بخورد و از آنان سپاسگزارم.
پرسش: لیلا هدفت برای ۱۰ سال بعد چیست؟ لیلای ده سال چه جایگاهی دارد؟
پاسخ: آرزویم این است که به جایگاهی برسم که برای خانوادهام مایه افتخار باشم. در کنار این دوست دارم بتوانم به سایر زنان و همنوعان خودم که با مشکل معلولیت دست و پنجه نرم میکنند، کمک کنم تا به حقوق مدنی خود و جایگاهی که حق شان است برسند؛ مخصوصاً به آنانیکه در حقشان ظلم میشود و مچاله و دور انداخته شدهاند.
پرسش: توقع شما و همنوعان تان از مردم جامعه چیست؟
پاسخ: از همه خواهش میکنم با معلولان مثل مردم عادی رفتار کنند. همانطور که یک فرد سالم حق زندگی کردن دارد همانطور که یک فرد سالم حق پیشرفت و ترقی دارد و همانطور که یک فرد سالم میتواند به جایگاههای بلند اجتماعی برسد، معلولان نیز این حق را دارند. کافیست دستشان را بگیریم. شاید ظاهرمان متفاوت تر باشد اما با شما فرقی نداریم.
مصاحبه کننده: ضیاگل عظیمی