رشد افراطگرایی مذهبی؛ راهبرد مقابله چیست؟
در هر جامعهای تعدادی از اشخاص با نفوذ و گروههای افراطی برای رسیدن به مقاصد اعتقادی خود از افراطگرایی دینی و سنتی پشتیبانی میکنند. افراطگرایی دینی در کنار اینکه ارزشها و اصول بنیادی افغانستان را در ابعاد مختلف اجتماعی مورد تهدید قرار داده است، تاثیرگذاری آن بر زندگی و به ویژه امنیت و پیشرفت زنان قابل تأمل و نگرانی است. اما افراطگرایی دینی چیست، پیامد آن بر زندگی زنان در افغانستان چیست و چه عواملی در پس تداوم و رشد این معضل قرار دارد؟ در این نوشته به پاسخ این پرسشها خواهم پرداخت.
بر اساس تعریفی که موسسهی مطالعات استراتیژیک افغانستان ارایه کرده است: «افراطگرایی دینی عبارت از انحراف از دیدگاهها و شیوههای میانهروی مذهبی و چرخش به سوی تفسیر تندروانه از آموزههای دینی است.» به باور پژوهشگران پیشنهی افراطگرایی دینی در افغانستان به سالهای ۵۸-۱۳۵۷ه.ش، زمان حاکمیت اتحاد جماهیر شوری بر افغانستان بر میگردد. از آن زمان به بعد حکومت طالبان الگویی افراطگرایی دینی در افغانستان شناخته میشود و وضعیت نامناسب زنان در آن زمان، مصداقی بر این ادعاست.
غایلهی افراطگرایی دینی، پس از ختم حاکمیت جماهیر شوروی و طالبان بر افغانستان پایان نیافت، و پس از سال ۲۰۱۱ میلادی وارد مرحلهای تازهی شد؛ هفت سال پیش فرخنده در ملا عام قربانی باورهای افراطگرایان دینی شد. فرخنده، در حمله مردان خشمگین کشته و جسد او در روز روشن سوزانده شد، پس از به چالش گرفتن خرافات مذهبی به غلط متهم به سوزاندن قرآن شده بود. او پیش از حادثه درحال مجادله با یک روحانی درباره فروش تعویذ (بلاگردان) – از طرف این روحانی – به زنان در مسجد و زیارتگاه شاه دوشمشیره بود. او در حین این مجادله متهم به سوزاندن قرآن شد و جمعیتی این اتهام را شنید و به او حمله ور شد.
در دو دههی پسین، خیلی از زنان قربانی خشونتهای مختلف شدهاند که منشأ آنان افراطگرایی دینی بوده است، گاه زنی بینیاش بریده شد، زنی دستش و زنی سرش.
پرسشی که اینجا مطرح بحث است چه عواملی پشت تداوم افراطگرایی دینی در افغانستان است؟
موضوعی که در نگاه نخست برجسته به نظر میرسد ناآگاهی مردم از دین و سوءبرداشت از موضوعات دینی است. افراطگرایان دینی از عدم آگاهی درست مردم از دین استفاده میکنند و باورهای نادرست و غلط را به خورد مردم میدهند و تزریق باورهای نادرست، چنان تاثیرگذار است که امروزه اکثر مردم فقط مطیع و فرمانبردار افراطگرایان دینی هستند.
با آنکه دو دههی پسین، نظام سیاسی افغانستان «جمهوری اسلامی» و پابند اصول دموکراسی، حقوق بشر، آزادیهای اجتماعی و دارای نظام قانونگذاری و مخالف افراطگرایی دینی بود. اما این امر مانع نفوذ افراطگرایی دینی در سطوح مختلف نشد و حکومت افغانستان در از بین بردن افراطگرایی دینی ناکام بود و آنگونه که باید، عمل نکرد. اکنون که طالبان کنترول افغانستان را به دست دارند یکی از نگرانیهای جدی آیندهی زنان زیر سلطهی گروهی که الگوی افراطگرایی دینی معروف اند، به کدام سمت میرود؟
طالبان شش ماه پیش وقتی پس از بیست سال دوباره کنترول افغانستان را به دست گرفتند، از همان ابتدا شروع به پخش و نشر اعلامیههای کردند که اشاره به محدود کردن زنان دارد با این همه به تازهگی طالبان گفتند ۱۵ هزار عالم دین برای مبارزه با تفکرات غربی استخدام میکنند. با توجه به این اقدام طالبان، در آیندهی نه چندان دور شاهد رشد بیپیشینهی افراطگرایی دینی در افغانستان خواهیم بود که زندگی را به کام زنان زهر خواهد ساخت؛ زیرا عالمان استخدام شده از مراکز آموزشی، مدارس، شبکههای اجتماعی و حتا رسانهها تریبون میسازند و مردم در برابر طوماری از اطلاعات درست و نادرست دینی قرار میگیرند. اکنون پرسش اساسی این است که در چنین شرایطی چه باید کرد؟
در گام نخست درستش این است که دولت در چنین شرایطی آستین بالا زند و مبارزه با افراطگرایی را از اساسیترین اصول کاری خود قرار دهد در کنار این لازم است تا از مراکز علمی و آموزشی و به ویژه مراکز آموزش علوم دینی نظارت دقیق داشته باشد و در قدم بعدی سعی کند تا از طریق رسانهها در مورد موضوعات دینی آگاهیدهی شود تا از موضوعات دینی سوءبرداشت نشود اما از آنجایکه طالبان با استخدام شمار زیادی از عالمان دین خود عامل و بانی رشد افراطگرایی دینی هستند، بنا بر این چنین انتظاری خواب است خیال است و محال.
در این وضعیت لازم است که زنان از افراطگرایی و افراط گرایان محافظت کنند؛ برای اینکه در امان باشند باید با مطالعه دانش خود را خود را در مورد مسایل دینی افزایش دهند و با استفاه از روشهای گوناگون، در اجتماع متحد شوند و جلو افراطگرایی دینی که بر ضد آنان است را بگیرند.
نویسنده: شفیقه خواجه زاده