تکملهیی برنامهی دختران نیمروز
حکومت طالبان؛ حکومت دینی است. حکومتی که به گفتهی خودشان مشروعیتاش را از احکام الهی میگیرد. این گروه خود را نمایندگان خدا برای تطبیق احکام شریعت اسلامی میدانند. آنها با این ادعا که بر مبنای اسلام حقیقی حکومت میکنند بر بسیاری از اعمال غیر انسانی خود مشروعیت میبخشند؛ اما با روشی که آنها در پیش گرفته و بر مردم حکومت میکنند، نمیتوانند انسانیت، آزادی و برابری را در جامعه پدید آورند. طوری که دیده میشود هیچ تغییری در بینش و عمل طالبان بوجود نیامده، بهخصوص در نگرش آنان نسبت به زنان.
طالبان ۲۵ سال پیش زن را یک جنس ضعیف و جنس دوم دانسته و او را فقط لایق کار خانه میدانستند، امروز نیز چنین اند و هنوز همان بینشی که در گذشته نسبت به زن داشتند را تغییر ندادهاند. چنانچه مشهود است آنان حق تعلیم و تحصیل را از زنان گرفته اند، طوری برای زنان و مردان جامعهی افغانستان حکم و دستور صادر میکنند که نشانی از برقراری و ایجاد یک حکومت انسانی در کشور نیست؛ زیرا حکومتی که بخواهد انسانی رفتار کند قبل از جنسیت، قومیت و نژاد؛ انسانیت برایش مهم است و در تلاش است تا برنامهها و سیاستهایشان بر مبنای اصول انسانی باشد.
به طور نمونه در ارتباط با افکار جنسیتزده و زنستیزانهی طالبان میخواهیم بگوییم زن را تنها به عنوان یک مادر، خواهر و همسر به رسمیت نشناسید؛ بلکه به عنوان یک انسان مستقل به او ببینید. انسانی که حق انتخاب برای چگونگی زندگیاش دارد.
چندی پیش نامهی اعتراضی زنان ولایت نیمروز را که در واکنش به وضع محدودیتها و بسته بودن دروازههای مکاتب به طالبان نوشته بودند، خواندیم. در این نامه به چندین نکته مهم برخوردیم که رسالت خود دانستیم برای آن که اعتراضات و دادخواهیهای زنان ما به اعتراض کور و بیثمر تبدیل نشود، به بیان آن نکات بپردازیم؛
در ابتدای این نامه، طوری از زن و نقشهای او گفته شده که گویا زنان تنها با پیوندهای فامیلی خود از قبیل مادر بودن و همسر بودن یا… شناخته میشوند.
نقد وارده بر این قسمت از نامه این است که با چنین گفتاری در واقع ما به همان طرز تفکر طالبان درباره زنان که جایگاه زن را فقط در خانه و زندگی او را محدود به نقش مادری، همسری، فرزندآوری و تربیت فرزند میدانند، صحه گذاشته و آن طرز فکر را تقویت میبخشیم، چرا؟
چون عدم معرفی کردن زن به عنوان یک انسان آزاد؛ خودش نوعی پایمال کردن حقوق اوست. فرض کنید زن هیچ کسی را برای شناخت خویش نداشته باشد (نه پدر، نه همسر و نه فرزند) ماهیت جنس زن چی میشود؟
چرا همیشه این جنس انسان، باید با دیگری شناخته شود؟
چرا همیشه با دیگری باید ابراز وجود کند، اصلا زن کیست در این جامعه، چرا آن را انسان نمیشناسند و چرا حق انتخاب نمیدهند یا باز هم با پیوندهای آن حق انتخاب برایش داده میشود و چه نوع انتخابهایی را برایش تعریف میکنند؛ این جامعه از حق انتخاب چه تعریفی دارد؟ آیا در واقعیت این نوع دادن اختیار و انتخاب انسانی است؟ اصلا چه نوع اختیاری، این که بخواهد داخل چوکاتی از قبل تعیین شده زندگی کند یا این که بخواهد بر مبنای انسانیت عمل و زندگی کند؟
اما موضوعیِ که امروز مردم را به سمت نابودی میکشاند موضوع فقر علمی و اقتصادی ماست که هر دو با حکومت طالبان شدت یافته است، ولی متاسفانه طالبان با آمدن خود فقط روی تعیین محدودیتها برای زنان تمرکز کردهاند در حالی که گرفتن حق تعلیم و تحصیل از زنان راه حل نیست و مشکل اساسی ما نیست. مشکل ما امروز اقتصاد، صنعت و سیاست ضعیف ماست طوری که امروز نداشتن بودجهی اقتصادی برای تعلیم و تحصیل مردان نیز سبب فقر علمی در جامعه شدهاست و مردان با زنان یکجا قربانی شدهاند و نداشتن علم کافی برای ایجاد و مدیریت کار در جامعه افغانستان از جانب طالبان نیز سبب فقر و گرسنگی مردممان شده است. آیا باز هم میتوانند با دعا خواندن و امیدوار بودن این مشکلات و مسائل را حل کنند بدون این که در پی شناخت این مسائل باشند؛ اما با کدام بینیش میشود این فقر علمی و اقتصادی را جبران کرد، آیا نوعیت بینیش طالبان درست است؟
در قسمت دیگری از این نامه خطاب به طالبان گفته شده، در بینش خود تغییر آورید و با اسلام ناب به پیش بروید، این گفته سبب تایید و تقویت بینش طالبان میشود؛ چرا که طالبان خود ادعا دارند که بینش و تصمیماتشان برگرفته از اسلام واقعی است، در این صورت در پاسخ به این زنان و سایر زنان معترض خواهند گفت که خواستهی ما و شما یکی است، چرا که ما نیز در حال اجرا و تطبیق احکام و دستورات دین اسلام در جامعهایم و بر اساس اسلام واقعی حکومت میکنیم.
حال آن که بسیاری از حقوق انسانی مردم جامعه، خصوصا زنان به دلیل همین رویکرد دینی طالبان و تطبیق شریعت اسلامی طالبان پایمال میشود و اما هنوز ما بیدار نیستیم که بدانیم مشکل ما عدم موجودیت حقوق اسلامی در جامعه نه، بلکه عدم وجود حقوق انسانی است که از اثر عدم موجودیت و رعایت حقوق انسانی در جامعه است که هر روز قربانی میشویم.
امروز مسائل و مصائب مهمتری در جامعه وجود دارد که در آغاز باید به رفع آنها پرداخت و به آنها توجه کرد. نه این که تمام هم و غم خود را معطوف به تطبیق اصول و شریعت اسلامی بسازیم.
امروز شرایطی در کشور وجود دارد که باید به فکر برهنگی پاهای کودکان، گرسنگی مردم، مرگ به دلیل گرسنگی، قربانی شدن زنان در جامعه، به سکوت واداشتن مردم در جامعه، مُردن استعدادها، عدم آزادی در اندیشه و عمل باشیم و راهی برای بیرون رفت از بحران پیدا کنیم.
اینها دردهای واقعی جامعه است، اما چگونه میتوان این دردها را دوا کرد جز با رعایت حقوق انسانی که هنوز در این جامعه جان نگرفته است و در حال حاضر با اجرای سیاستهای طالبان کلاً خواهد مُرد.
در قسمت دیگری از این نامه آمدهاست که کار کردن نیاز زن است، در این صورت کار را محدود به نیاز کردند، نه حق انسانی. حالا سوال پیش مییاید که زن اگر بخواهد بدون نیاز کار کند یعنی دیگر انجام کار حقاش نیست؟ در حالی که کار کردن جز حقوق انسانی زنان است و زنان ملتمان باید بدانند که کار حقشان است و بدانند که این حق را چگونه و از چه کسانی میخواهند و آیا این خواستن نوعی مشروعیت بخشیدن برای طالبان نیست؟ یعنی فقط امروز مشکل ما دادن کار برای زنان است، آیا با گرفتن کار سکوت خواهیم کرد؟
پس به این ترتیب ما به نوعی طالبان و ایدئولوژی آنان را پذیرفتهایم که این ملتمان را به تباهی میکشاند.
اما چیزی که ما را به حیرت آورده، این است که ما دنبال کدام حقوق باید باشیم؟!
ما اعضای گروه «حرکت برای تغییر» باورمندیم چیزی که در واقعیت برای ما مفید خواهد بود تطبیق اصول انسانی و فراهم ساختن زندگی انسانی در این جامعه است که ما یعنی ملت افغانستان باید بسازیماش. طوری که انسانی حکومت کنیم، انسانی حق انتخاب داشته باشیم، انسانی عمل کنیم و انسانی اندیشه کنیم.
اینجاست که به عدالت، آزادی، برابری و امنیت دست خواهیم یافت و کشورمان را از منجلاب بدبختیها بیرون خواهیم کرد.
گروه حرکت برای تغییر