دین یا فرهنگ قبیله؛ مخالفت با تحصیل و کار زنان از کجا می‌آید؟

بدون تردید زنان نیمی از پیکر هر جامعه را تشکیل می‌دهند. بر‌اساس آمار اداره ملی احصاییه و معلومات، در افغانستان زنان ۴۹٫۶ درصد جامعه را تشکیل می‌دهند. در این کشور هنوز هم تعدادی به این باور‌ند که درس خواندن و کار کردن زنان خلاف دین اسلام و ارزش‌های فرهنگی/سنتی جامعه افغانستان است. در نوشته حاضر به این پرسش خواهم پرداخت که آیا آموزش و کار زنان خلاف دستورات دین اسلام و ارزش‌های فرهنگی/ملی افغانستان است؟ باید یادآور شد که در این نوشته به اهمیت اقتصادی آموزش و کار زنان نمی‌پردازم؛ چون بسیاری از کسانی که آموزش و کار زنان را خلاف آموزه‌های دین اسلام می‌دانند،  فقر و بدبختی را نیز امتحان الهی دانسته و برای بهتر شدن زنده‌گی دنیوی‌شان تلاشی نمی‌کنند یا تنها تلاش‌شان دعا کردن است.

دین اسلام آموختن علم را به زن و مرد به‌گونه یکسان فرض قرار داده است. در آیات و احادیثی که در رابطه به کسب علم به ما رسیده، کدام تفکیکی میان مرد و زن به مشاهده نمی‌رسد. مثلاً قرآن‌کریم با اصطلاحاتی چون «یاایهاالناس» یا «یاایهاالذین آمنوا» مسلمانان را بدون درنظر‌داشت جنسیت‌شان مخاطب قرار داده می‌فرماید: «قل هل یستوى الاعمى والبصیر ام هل تستوى الظلمات والنور…» (سوره رعد، آیه ۱۶) ترجمه: بگو آیا چشم نابیناى جاهل و دیده بیناى عالم یکسان است؟ آیا ظلمات و تاریکى جهالت با نور علم و معرفت مساوى است؟ یا مثلاً در سوره زمر (آیه ۹) می‌فرماید: «هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون انما یتذکر اولوا الالباب‏» آیا آنانی که به سلاح علم مجهزند با آنانی که با جهل و نادانى دست به گریبانند، برابرند؟ فقط اندیشمندان تفاوت این دو گروه را درک مى‏کنند و امتیاز آنان را باز مى‏یابند. هم‌چنان پیامبر اسلام می‌فرماید: «طلب العلم فریضه على کل مسلم و مسلمه» یعنی آموختن علم بر هر مرد و زن مسلمان فرض است. زمانی ‌که خداوند دین را نور و بینایی گفته و پیامبرش کسب آن را بر هر مسلمان (زن و مرد) فرض دانسته، پرسش این‌جا است که چرا عده‌ای از مسلمانان می‌خواهند زنان مسلمان را از رسیدن به نور و روشنایی برحذر و از انجام این فریضه الهی محروم نگه دارند؟ پاسخ چنین پرسشی را تنها می‌توان در هنجارهای اجتماعی، به‌ویژه دیدگاه جنسیتی مرد نسبت به زن، که ریشه در جهل دارد، دریافت.

پژوهش‌های بسیاری درباره نقش دین در مشارکت زنان در بازار کار صورت گرفته که دریافت‌های متفاوتی هم داشته‌اند؛ اما مهم‌ترین پژوهشی که در این زمینه انجام شده، توسط مولِت در سال ۲۰۱۱ است که رابطه اسلام و مشارکت زنان در نیروی کار را در کشورهای شرق میانه و آسیای شرقی به بررسی گرفته است. این پژوهش دریافته است که در صورت کنترل سایر عوامل، دین در واقع هیچ تأثیری بر مشارکت زنان در نیروی کار نداشته و این عوامل فرهنگی (مانند هنجارهای اجتماعی، پدرسالاری، دیدگاه جنسیتی مرد نسبت به زن و غیره) است که بالای مشارکت زنان در نیروی کار تاثیر می‌گذارد. مثلاً کشورهای شرق میانه و کشورهای آسیای شرقی (مالیزیا، اندونیزیا و برونئوی دارالسلام) همه دارای دین و مذهب  یکسان (مسلمان سنی) هستند، اما میزان مشارکت زنان در این دو منطقه بسیار متفاوت بوده که دلیل اصلی آن، تفاوت فرهنگی است، نه دین.

نکته بسیار مهم دیگر این است که تعدادی از مردان می‌خواهند برای این‌که جلو گناه کردن خود و دیگر مردان را بگیرند، مانع بیرون رفتن زنان از خانه می‌شوند. در جامعه سنتی و مرد‌سالار افغانستان اگر مرد و زنی باهم ارتباط برقرار کنند‌، تنها جنس زن توسط مردم ملامت و به اصطلاح «بدنام» می‌شود؛ اما شریک جرمش، به بسیار زودی در اذهان عامه تبریه می‌شود. بنا بر همین دلیل، برخی خانواده‌ها به زنان و دختران‌شان اجازه رفتن به بیرون از منزل را نمی‌دهند، اما اگر پسر‌شان مرتکب گناهی شود، باکی ندارند. به همین دلیل به جای اصلاح مردان جامعه، به انزوای زنان فکر می‌شود. اگر امروز به زنان اجازه آموزش و کار در بیرون از منزل داده نمی‌شود، یکی از دلایل عمده‌اش همین است. در حالی ‌که دین اسلام مرد و زن را به‌گونه یکسان ملامت کرده و برای هر دو مجازات یکسان تعیین کرده است.

در جوامع پدر‌سالار مردان حاضر نیستند با زنانی که درامد بیش‌تر و درجه تحصیل بالاتر از آن‌ها داشته باشند، ازدواج کنند؛ چون در این جوامع مردان نمی‌خواهند جایگاه‌شان را به‌عنوان «تنها نان‌آور» و «رییس خانواده» از دست بدهند. زنان در چنین جوامعی قدرت کم‌تر و جایگاه پایین‌تری در خانواده و اجتماع دارند، اما این ارزش‌ها به مردها اجازه می‌دهد تا هم خانواده و هم جامعه را کنترل کنند. کار کردن زنان اما سبب بلند رفتن جایگاه اجتماعی و اقتصادی آن‌ها در خانواه و جامعه می‌شود. هم‌چنان در جوامع محافظه‌کار زنان قدرت چانه‌زنی با مردان خانواده را ندارند. آن‌ها حتا در انتخاب همسر‌شان نقش چندانی را بازی نمی‌کنند. اما زنانی که کار می‌کنند و دارای درامد هستند، از قدرت چانه‌زنی بلندتری در خانواده برخوردار‌ند. به همین دلیل، مردان نمی‌خواهند جایگاه‌شان را در خانواده و اجتماع از دست بدهند.

در افغانستان نیز تعدادی برای حفظ جایگاه‌شان در خانواده و جامعه، مسایل فرهنگی و قبیله‌ای را با آموزه‌های دین پیوند می‌دهند و جنبه تقدس می‌بخشند. به‌عنوان مثال، در میان بعضی از قبایل افغانستان رواج است که عروس به خاطر احترام گذاشتن به پدر و برادران شوهرش، باید همیشه رویش را از آن‌ها بپوشاند. در حالی‌ که در اسلام پوشانیدن روی زن (حتا از نامحرم) جزو عورت نیست. بنابراین، چنین می‌توان گفت که پوشیدن روی عروس از پدر و برادران شوهرش ریشه در فرهنگ قبایل دارد و به جرأت می‌توان گفت که ارزش دینی و ملی نیست. این‌که این ارزش چه‌قدر خوب یا بد است، باشد به جای خودش؛ اما بحث این‌جا است که چنین زنانی که حتا پوشانیدن رو از پدر و برادران شوهرشان را جزو مسایل دینی یا فرهنگی/ارزشی می‌دانند. حال چگونه ممکن است که به این ارزش‌ها پشت پا بزنند و به تنهایی از خانه بیرون رفته درس بخوانند یا کار کنند؟ این‌که امروز تعدادی در افغانستان آموزش و کار زن را خلاف دستورات دینی می‌دانند، آن‌ها در واقع ارزش‌های فرهنگ قبیله‌ای خویش را با دستورات دینی خلط کرده‌اند. در غیر آن، دین اسلام در این مورد بسیار وضاحت دارد.

در بعضی از مناطق روستایی، به‌ویژه خانواده‌های زراعت‌پیشه، کارکردن زنان را «شرم» و «عیب» می‌دانند، اما مردان همین خانواده‌ها در بسیاری موارد، مشخصاً در کارهای دهقانی، از زنان خانواده کمک می‌گیرند. حتا در بعضی موارد کار زنان نسبت به مردان در مزرعه بیش‌تر بوده یا دست‌کم کارهای مشکل و ثقیل (مانند خیشاوه کردن، هموار کردن کود حیوانی، چیدن سنگ‌های ریز پیش از کشت، خوشه‌چینی و غیره کارهای مشکل و حوصله‌گیر) را زنان انجام می‌دهند؛ اما درس خواندن و کار کردن زنان (به استثنای مواردی که خود آن را اجازه می‌دهند و به نفع‌شان است) را عیب می‌دانند. این موضوع جز این‌که ریشه در جهل و ناآگاهی دارد، دیگر چه دلیل داشته می‌تواند؟ در نتیجه‌، بسیاری به این عقیده رسیده‌اند که درس خواندن و کار کردن زنان در بیرون از منزل (به استثنای مواردی که خود به آن باور دارند)، خلاف دین اسلام و ارزش‌های اجتماعی است؛ چیزی‌ که با واقعیت فاصله دارد.

تعدادی از علمای اسلام از جمله یوسف قرضاوی در‌باره کارکردن زنان دیدگاه جالبی دارند. آن‌ها می‌گویند اگر مسلمانان می‌خواهند با دیگران، به‌ویژه دنیای غرب رقابت کنند، چون در دنیای غرب هر دو جنس مرد و زن کار می‌کنند، نیاز است تا زنان مسلمان نیز در کنار مردان مسلمان کار کنند. از نظر آن‌ها، مردان مسلمان به تنهایی توانایی رقابت کردن با مردان و زنان دنیای غرب را ندارند. در صورت ممانعت از کار زنان، در واقع توان نیمی از افراد جامعه را نادیده گرفته و از آن بهره نمی‌بریم. پس اگر مسلمانان می‌خواهند پیش‌رفت کنند، باید زنان نیز در کنار مردان‌شان کار کنند.

مخالفان آموزش و کار زنان، از این‌که تا چه اندازه به جامعه و دنیای اسلام صدمه می‌زنند، یا بی‌خبرند و یا هم برای‌شان مهم نیست. نسخه کشورهای اسلامی آسیای شرقی می‌تواند برای این درد کشور ما هم دوای خوبی باشد.

منبع: هشت صبح

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا