«وقتی پدرم کیبورد مینواخت، میخواندم و میرقصیدم»
«هفتساله بودم، وقتی پدرم کیبورد مینواخت، میخواندم و میرقصیدم.» بخشی از صحبتهای پارادایس هنرمند افغانستانی است که با سبکی متفاوت (هیپ هاپ) در بیشتر آهنگهایش درد زنان افغانستانی را فریاد میزند. برای معرفی بیشتر او و فعالیتهای گروه «یک.چهار.سه» گپوگفتی با وی داشتهام خواننده باشید.
پرسش: پارادایسوو را چگونه معرفی میکنید؟
پارادایس هستم از گروه موزیک یک.چهار.سه. فعالیت هنری خود را همگام با عشق، همکار و همسفر زندگیام دایورس در سال ۲۰۰۸شروع کردم. با توجه به فعالیتهایی که هر دوی ما در زمینههای حقوق بشر، توانمندسازی بانوان، تشویق و حمایت کودکان برای آموزشو گسترش عشق در سرتاسر کشور عزیزمان داشتیم، کارهای هنری ما نیز به این مسایل می پردازد.
پرسش: چه چیز پارادایس را به دنیای هنر موسیقی کشاند؟
خانوادهام همیشه از کودکی، من و حتی خواهران و برادرانم را به هنر تشویق میکردند و همیشه فرصتهای بدست آوردن آرزهایمان رادر اختیارمان قرار دادند و این راه را برایمان باز گذاشتند تا شخصی باشیم که خودمان میخواهیم. همیشه مرا را در بدست آوردنآرزوها و خواستههایم تشویق کرده اند. علاقهی من به موسیقی از وقتی که شش/هفت ساله بودم شروع شد. برای تفریح با کیبورد زدنپدرم که برای دل خوشی مینواخت، میخوندم و میرقصیدم و این علاقه وقتی که ۱۴ ساله شدم قویتر شد و سبب شد با دنبال کردنهنرمندان بینالمللی علاقهی بیشتری به هنر داشته باشم.
پرسش: از چه زمانی رسماً فعالیتهای هنری تان آغاز کردید؟
در ۱۵ سالگی وقتی که در ایران زندگی میکردیم چندین کار را ضبط کردم، اما با توجه به کیفیت آن زمان و متفاوت بودن متن و محتوایموسیقیام آنها را هیچگاه در شبکههای اجتماعی پخش نکردم. این کار برایم یک نوع سرگرمی بود تا اینکه به وطنم برگشتم و با عشقزندگیام دایورس آشنا شدم. هر دوی مان علاقه و دیدگاه و عقاید مشترکی به موسیقی داشتیم و سال ۲۰۰۸ بود که بعد از چند ماه،گروه – یک چهار سه – را تشکیل دادیم و شروع به کار هنری در سبکهای هیپ هاپ، رپ، آر اند بی، پاپ و الکترو پاپ کردیم.
پرسش: چه سبکی را در هنر موسیقی دنبال میکنید؟
تاثیر متن آهنگ و موسیقی روی مخاطب برای ما مهمتر از سبک موسیقی است. به نظر ما هنرمند با هر سبکی میتوانه تاثیرگذار باشدما سبک هیپ هاپ را بیشتر از دیگر سبکها دوست داریم و دنبال میکنیم و تمرکز اصلی ما نیز در موسیقی نیز هیپ هاپ است همچنانسبک و استایلهای دیگر نیز در موسیقی آمیختهایم تا به زیبایی این هنر بیافزاییم.
پرسش: شما در خارج از افغانستان زندگی میکنید چه شد که ترک دیار کردید؟
ما موسیقی خود را از شهر هرات شروع کردیم. شرایط و کار موسیقی در این شهر بسیار دشوار و سخت بوده و هست، مخصوصا برایمن و دایورس که فقط همکار و دوست بودیم و همچنین کیفیت کارهایی که انجام میدادیم اصلا باب میل ما نبود و با مشورت دوستان وخانواده، کارها را منتشر نکردیم. امنیت و کیفیت کار موسیقی ما را واداشت تا به تاجیکستان سفر کنیم. در آنجا، چهار کاری که درهرات ضبط کرده بودیم را دوباره ضبط کردیم و همچنین ویدیو برای شان تهیه کردیم. وقتی تا حدودی پروژههای هنری مان تمام شد، بهکشور بازگشتیم ولی نتوانستیم به خاطر مسایل امنیتی در هرات بمانیم و مجبور شدیم به کابل نقل مکان کنیم. بعد از مدتی فعالیتهایهنری مان بیشتر شد و در برنامههای تلویزیونی شرکت کردیم و همچنین جوایزهای متفاوتی از دست آورد نمایشهای افغانستان به مااهدا شد. حضور ما در این برنامهها باعث شد که افرادی افراطگر در جستجوی ما باشند تا باعث متوقف کردن فعالیتهای هنری مانشوند، ولی با این حال ما نمیخواستیم به هیچ وجه کار خودمان را متوقف کنیم و همچنان کارهای مان را در خیابانهای کابل و هرات ویدیو کردیم. خشونتها نسبت به فعالیتهای هنری مان پس از اشتراک و اجرا در دو جشواره ی بزرگ موسیقی (رومی آورد ۲۰۱۴ درکابل و ای تی ان آورد ۲۰۱۵ در مالزیا) شدت گرفت و چندین شبکهی تلویزیونی و رسانههای اجتماعی دست به تبلیغات علیه موسیقی مازدند که سبب شد تا ما کشور عزیزمان را ترک کنیم.
پرسش: میخواهی به وسیله هنرات چه تغیری را به زندگی اجتماعی زنان بیاوری؟
اینکه همهی ما برابر هستیم و حق و حقوق یکسانی داریم. همه باید برای هدفها و خواستههای مان تلاش کنیم و نگذاریم هیچکس و هیچچیزی مانع برآوردهشدن خواستههای مان شود. زندگی آسان نیست و به دست آوردن چیزی که میخواهیم هم راحت و بی خطر و بدونمشکل نیست، ولی یادمان باشد خواستن توانستن است در هر شرایط و هر مکانی.
پرسش: در عرصهی هنر الگوی پارادایس کیست؟
من الگوی خاصی ندارم و معمولاً تمام هنرمندان دنیا را دنبال میکنم، از قدیم تا جدید، و در عرصه هنری همیشه سعی کردم که متفاوتو بروز باشیم. من به همهی بانوان هنرمند احترام میگذارم.
پرسش: طوری که اشاره کردید یک مدت درافغانستان به عنوان یک زن هنرمند زندگی کردید از چالشها و دشواریهای که سد راهفعالیتهای هنری تان قرار داشت بگویید؟
زن بودن در افغانستان واقعا یک جرات است. من چند سالی که افغانستان بودم با زنان زیادی روبرو شدهام. زنانی که با شجاعت کامل،خطر را می پذیرند و آرزوهای شان را دنبال میکنند زنانی که میترسند و برای کشتن آرزوهای شان قبر میکنند و آنها را خاک میکنندزنانی که هیچ چیزی از حق و حقوق شان نمیدادند چون سواد را از آنان گرفته اند و زنانی که نمیخواهند تغییر کنند چون در ذهن شانبا افکار سنتی و خرافاتی بزرگ شده اند البته من به تمام این زنان احترام میگذارم و تمام شان را درک می کنم و می دانم زن بودن درکشوری که بیشتر از ۳۰ سال جنگ بوده و این جنگ همچنان ادامه دارد بسیار مشکل است. کشوری که ذهنیتها بسته ست، به دلایلی کهمردم نمیتوانند به کشورهای دیگر سفر کنند تا ببینند مردان و زنان در کشورهای دیگر چطور زندگی میکنند. کشوری که سنتگریبانگیر خیلی از خانههای ماست و خیلی از ما زنان و مردان با این سنتها و باورها زندگی کردهایم و نسل خودمان را هم با ین عقایدبار میآوریم. به عنوان یک زن هنرمند تابوشکن و سنتشکن باید بگویم با تمام این مشکلاتی که سر راه ما قرار دارد هنوز هم زنان زیادیهستند که مبارزی خود را ادامه میدهند چه در افغانستان و چه در خارج از افغانستان و خوشحال هستم که هر روز شمار این بانواناضافه میشود.
پرسش: از دید شما نقش هنرمندان زن در نهادینه ساختن هنر موسیقی تا چه اندازه موثر است آیا زنان در شرایط کنونی میتوانند نقشپر رنگی را ایفا کنند؟
به نظر من هر زن مستقل و قدرتمندی، نه فقط هنرمندان بلکه تمام زنانی که در جامعه فعال هستند، میتوانند تاثیر بسیار بزرگی درساخت کشور داشته باشند. همیشه زنان موفق سوالاتی در ذهن دیگران به وجود میاورند که چطور و چرا این زن قدرتمند است؟ چطوراین کار را انجام میدهد؟ چطور از موانعی به این سختی عبور میکند؟ چطور از قدرتش برای پیشرفتش استفاده میکند؟ و چطور میتواند با این همهی انرژی منفی مبارزه کند؟ و هزاران سوال دیگر. و این برد زنان موفق است که تمام این موارد را دنبال میکنند و از تمامشان بدون هیچ ترس عبور میکنند تا قلهای را که می خواهند فتح کنند و این تاثیر بر نسل کنونی و آینده بسیار زیاد خواهد بود.
پرسش: تا حالا شده درد زنان افغانستانی، در آهنگ هایت فریاد بزنید؟
اولین آهنگ رپی که درد زنان افغانستانی را فریاد زد و زنن را به متحد بودن تشویق کرد، به نام فریاد زن بود که در سال ۲۰۱۱ خوانده و۲۰۱۲ در شبکههای اجتماعی منتش. شد. همچنین در کارهای بعدی مان به نام نالستان ۲۰۱۳، فردای روشن ۲۰۱۴، و تراژدی زندگی۲۰۱۵ نیز به نابرابریها و تشویق بانوان به آشنایی با حق و حقوق شان و حمایت از حق کودکان برای آموزش است، اشارههای مستقیمداشته ایم.
پرسش: از دغدغههای کار و چالشهای آن که بگذریم دوست داریم درمورد زندگی شخصیات و آشنایی با دایورس برای ما بگویی؟
من و دایورس در سال ۲۰۰۸ در شهر هرات با یکدیگر آشنا شدیم. در آن زمان دایورس استاد دانشکدهی کامپیوترساینس در دانشگاههرات بود. من نیز در دانشگاه هرات مشغول کار بودم. هر دوی ما سعی بر تلاش در تغییرات بزرگ در زندگی مان و جامعه داشتیم و هردو به هدفهای همدیگر احترام قائل بودیم و هستیم. همدیگر را برای رسیدن به خواستههایمان تشویق میکنیم. همچنین هر دوی مانعلاقه شدیدی به موسیقی داشتیم. بعد از چندین قرار آشنایی، متوجه شدیم که شباهتهای زیادی با یکدیگر داریم.
پرسش: امروز زنان در جامعهی افغانستان در تنگناهای سنتی قرار دارند، از سویی هم اگر بخواهند چارچوب سنتهای واپسگرا رابشکنند، در مقابل انواع ناملایمات اجتماعی قرار میگیرند، پیام و نوید شما به آن عده از زنان چیست؟
تغییر همواره با ریسکهایی همراه است. ترد از خانواده، جامعه، خشونت و غیره از جمله خطراتی است که زنان با آن مواجه میشوند. وبه این نکته نیز باید اشاره کرد که یکی از بزرگترین موانع ایجاد تغییر در زندگی ترس مقابل شدن با این پیامدها است. اگر بانوانعزیزمان با هم متحد باشند و هم دیگر را حمایت کنند، این ترس از بین میرود و ناخودآگاه تبدیل به انقلابی میشود که پیامدهای مثبتیهم برای بانوان و هم برای جامعه در بر خواهد داشت. سنتها در شرایط گوناگون در جامعه به وجود میآیند و اگر خواسته باشیممیتوانیم این سنتها را تغییر بدهیم یا از بین ببریم. همه با همدیگر به آرزوهایی که داریم خواهیم رسید و نسل آینده شاهد این چنین بی عدالتیها نخواهد بود.
ترتیب: ضیاگل عظیمی