قصهی صد سالهی زنان افغانستان
«نان، کار، آزادی». این شعار زنان در کابل و چند شهر دیگر افغانستان است که در حاکمیت طالبان بارها به خیابان آمدهاند. شمار این زنان شجاع که چشم در چشم طالبان و با قبول خطرات جدی فریاد خود و همهی زنان افغانستان را به سراسر جهان رساندهاند، به مراتب کمتر از تعداد زنانی است که همین چند ماه پیش یک چهارم مجلس افغانستان را به خود اختصاص داده بودند. این خلاصهی قصهی زنان و حاکمیت در افغانستان است. «گهی زین به پشت و گهی پشت به زین». فعلاً طالبان و زنان مسئلهی یکدیگرند و در جدال سخت. طالبان زنان را خانهنشین کرده و دقیقاً همین امر سبب انزوا و خانهنشینی سیاسی طالبان در دهکدهی جهانی امروز شده. قصهی زنان و حاکمان افغانستان اما قصهی تازهی نیست و در صد سال اخیر یکی از مهمترین مسائل در افغانستان بوده است.
زمانی توجه امانالله خان، شاه ترقیخواه، به زنان سبب سقوط تاجوتخت او شد و زمانی دیگر زنستیزی طالبان زنان را به خیابان و طالبان را به انزوا کشاند. زنان و حاکمان در صد سال اخیر دست از سر یکدیگر برنداشتهاند. در این یادداشت میکوشیم قصهی زنان و حاکمان افغانستان در بیش از یک قرن گذشته را به صورت فشرده روایت کنیم.
«عبور و مرور زنان با برقع ممنوع است»
پس از صد سال شاید برای خوانندهی این متن باورپذیر نباشد که در زمان شاه امانالله، در برخی از خیابانها چنین تابلویی نصب شده بود: عبور و مرور زنان با برقع ممنوع است. هرچند چنین چیزی رسمی و قانونی نبود، اما مأمورانِ موظف، خاطیان را جریمهی نقدی میکردند. در سینماها، پارکها و برخی از دیگر اماکن نیز از حضور زنان برقعپوش ممانعت میشد. شاه جوان، در قانون اساسی سال ۱۹۲۴ چندهمسری و کودکهمسری را ممنوع و از آزادیهای زنان حمایت کرد. تحت حمایت او ملکه ثریا، همسرش، اولین زنی بود که کشف حجاب کرد. ملکه در محافل ملی و سفرهای خارجی، از جمله سفر شاه به اروپا و ایران، همسرش را همراهی کرد.
مسئلهی زنان برای شاه امانالله و خانوادهی سلطنتی بسیار مهم بود و به همین دلیل علاوه بر مسائل جنجالی مانند کشف حجاب، به مسائل بنیادینی نظیر آموزش و پرورش استعدادهای زنان نیز توجه میکرد. شاه امانالله در سال ۱۹۲۲ دبیرستان دخترانه تأسیس کرد. اکثر زنانی که در سالهای بعد در دوران ظاهر شاه به کابینه، سنا و مجلس راه یافتند، دانشآموزان دبیرستان ملالی بودند. شاه امانالله در سال ۱۹۲۶ شماری از دختران دانشآموز را برای تحصیل به ترکیه اعزام کرد. زیر نظر ملکه ثریا نشریهی «نسوان» را راهاندازی کرد که مدیریت آن را اسما طرزی بر عهده داشت. مطالب این نشریه عمدتاً شامل مطالب آموزشی برای زنان از قبیل اخبار زنان، آداب معاشرت زنان، آشپزی، خیاطی و تربیت کودک بود.
شاه ترقیخواه در سال ۱۹۲۸ انجمن حمایت از نسوان را تأسیس کرد. این مرکز با پشتیبانی سراجالبنات، خواهر شاه، و ملکه ثریا ایجاد شد و هدفش نهادینه کردن حقوق زنان در قوانین منشعب از قانون اساسی شاه بود.
اما شاه جوان و ترقیخواه به زودی با مخالفت جدی و شدید محافظهکاران مواجه شد. ملاها در جرگهی پغمان ۱۹ ماده از قانون اساسی، از جمله منع چندهمسری و کودکهمسری را رد کردند و خوانش خود از شریعت و هنجار اجتماعی را قانونی کردند و آن را در قانون اساسی گنجانیدند:
نکاح صغیر جایز است.
زن باید در خانه تحصیل کند.
ملا و قاضی در محاکم شامل اعضای محکمه باشند.
در مکاتب (مدارس) قبل از تحصیل السنه شرح عقاید و دینیات خوانده شود.
توماس جفرسون بارفیلد مینویسد که امانالله، دفاع از خلیفه، حمایت از مسلمانان هند، تلاش برای حفظ استقلال خیوه و بخارا و حمایت از جنبش باسمهچیها را که علیه شوروی در آسیای مرکزی شکل گرفته بود شعار خود قرار داد و به این دلیل علمای مذهبی در افغانستان به او لقب «غازی» دادند.
امانالله خان پس از آنکه فکر کرد جای پایش محکم شده است، روحانیت را نادیده گرفت و دست به اصلاحاتی زد که توجه به بهبود وضع زنان در قوانین و آموزش از مهمترینشان بود. اما روحانیون به تعدیل نکات مهم مورد نظر شاه در قانون اساسی بسنده نکردند و به اعتراضات خود علیه شاه ادامه دادند. ملا عبدالله گردیزی، مشهور به ملای لنگ، همراه با ملا عبدالرشید، علیه امانالله فتوای جهاد دادند. به نوشتهی صدیق فرهنگ، آنها قانون جزای امانالله خان را در یک دست و قرآن را در دست دیگر گرفته به روستاها میرفتند و از مردم میپرسیدند کدام یک را میپذیرید؟ قانون الهی یا قانون امانالله؟ پاسخ روشن بود. ملای لنگ در سال ۱۹۲۳ اولین شورش مسلحانه با چاشنی دین و رهبری روحانیت در افغانستان را رقم زد، شورشی که پس از صد سال گستردهتر، خونریزتر و مهارناپذیرتر شده است، شورشی که با قرائتی تندرو از دین هیچگاه دست از سر زنان برنداشته است.
سرانجام با سقوط امانالله خان در ژانویهی ۱۹۲۹، حمایت قدرت و قانون از زنان افغانستان برداشته شد و این روند تا دههی سوم حکومت محمد ظاهر شاه ادامه یافت.
محمد ظاهر شاه در ۱۹ سالگی ناخواسته و پس از کشته شدن پدرش به دست عبدالخالق، دانشجوی دبیرستان امانی، به سلطنت رسید و چهار دهه پادشاهی کرد. در نخستین سالهای سلطنت محمد ظاهر شاه قانون اساسی دوران پدرش ــ مصوب سال ۱۹۳۰ــ همچنان نافذ بود، قانونی که بر احکام شرعی استوار بود. در این دوران محمد هاشم خان، عموی محافظهکار ظاهر شاه که اولین نخست وزیر او نیز بود، به علت نوجوان بودن ظاهرشاه، قدرت را عملاً در دست داشت. در این دوره حجاب اجباری حتی در روستاها نیز ترویج شد، جایی که قبل از آن زنان بدون توجه به چنین مسائلی در مزارع کار میکردند و پوشش زنان از مسائل جدی روستائیان نبود.
هاشم خان در سال ۱۹۴۶ عزل شد و شاه محمود، عموی دیگر ظاهر شاه، نخست وزیر شد. هاشم خان مدارس دخترانه را با پوشش چادر باز کرد، زنان اجازهی تحصیل یافتند، شمار مدارس دخترانه افزایش یافت و زمینهی تحصیل زنان در رشتهی قابلگی (مامایی) نیز فراهم شد. پس از او داوود خان بر کرسی نخست وزیری تکیه زد؛ او به بهبود وضعیت زنان توجه داشت و بار دیگر کشف حجاب را با حضور بدون حجاب همسرش، زینب، در روز جشن استقلال کلید زد. این بار زنان که در دورهی هاشم خان آماده شده بودند، بیدرنگ از رفتار همسر نخست وزیر استقبال کردند و فردای آن روز معلمان و دانشآموزان بدون حجاب از خانه بیرون رفتند.
در دههی چهارم حاکمیت محمد ظاهر شاه ــ که به دلیل تصویب قانون اساسی جدید، آزادی احزاب و مطبوعات و منع خاندان سلطنتی از مداخله در قدرت به دههی دموکراسی معروف است ــ بهبود وضعیت زنان شتاب گرفت و حمایت قانون و قدرت از زنان بیش از پیش افزایش یافت. در زمان نخست وزیری نوراحمد اعتمادی در سال ۱۹۶۶ افغانستان به میثاق حقوق سیاسی سازمان ملل متحد پیوست.
نخستین وزیر زن از قبیلهی رهبر طالبان
ملکه حمیرا، همسر ظاهر شاه، نیز با ایجاد انجمن رفاه زنان در سال ۱۹۴۷ به حمایت از زنان همت گماشت. در سال ۱۹۵۰ برای اولین بار زنان وارد دانشگاه کابل شدند. تداوم حضور زنان در نهادهای آموزشی و حمایت قدرت و قانون پس از ۳۰ سال سبب شده بود که زنان کم کم به عرصهی سیاسی نیز وارد شوند. قانون اساسی مصوب سال ۱۹۶۴ دولت را به برگزاری انتخابات سراسری و آزاد مجلس ملزم میکرد و الحاق افغانستان به میثاق حقوق سیاسی زنان بستر نسبتاً همواری را برای ورود زنان به سیاست فراهم کرد. در نخستین انتخابات سراسری چهار زن به مجلس راه یافتند. اناهیتا راتبزاد و رقیه ابوبکر از کابل، معصومه عصمتی از قندهار و خدیجه احراری از هرات. البته پیش از ورود زنان به عرصهی قانونگذاری، کبری نورزی و معصومه عصمتی وردک، به عضویت کمیسیون تسوید قانون اساسی درآمده بودند، همان قانونی که حق مشارکت سیاسی زنان را به رسمیت شناخت. روند ترقی زنان به مدارج بالاتر سیاسی ادامه یافت و در سال ۱۹۶۵ کبری نورزی، که از نخستین فارغالتحصیلان دبیرستان ملالی و دانشآموختهی دانشگاه سوربن در فرانسه بود، به کرسی وزارت بهداشت افغانستان تکیه زد.
حمایت قدرت و قانون از زنان سبب شد تا زنان بتوانند در ارتش، رادیو، کارخانهها، مجلس نمایندگان، کابینه و احزاب سیاسی عمدتاً چپگرا فعالیت کنند. از لحاظ کمیت نیز شمار زنان فعال و باسواد هرچند محدود به کابل و دو سه شهر دیگر بود اما چشمگیر و رو به افزایش بود. سیاست ظاهر شاه در قبال زنان در دوران جمهوریت محمد داوود خان نیز ادامه یافت.
با قدرتگیری حزب دموکراتیک خلق افغانستان، حمایت از زنان بیشتر شد و رهبران انقلابی با صدور فرمانی، تساوی حقوقی و قانونی زن و مرد را قانونی کردند، آموزش زنان اجباری شد و حتی زنان کهنسال بیسواد ملزم به شرکت در کلاسهای ویژهی سوادآموزی شدند. انقلابیون شیربها را نیز ممنوع کردند.
در زمان حکومت حزب دموکراتیک خلق، شمار زنان شاغل در ادارات دولتی افزایش یافت؛ آناهیتا راتبزاد، که از رهبران حزب دموکراتیک خلق جناح پرچم به شمار میرفت، وزیر امور اجتماعی شد و بعداً تا سطح معاون رئیس جمهور بالا رفت؛ معصومه عصمتی وردک نیز سکاندار وزارت معارف شد. آناهیتا راتبزاد سازمان دموکراتیک زنان افغانستان را به هدف جذب بیشتر زنان به حزب دموکراتیک خلق بنیان گذاشت تا از یک طرف راه را برای حضور زنان در سیاست هموارتر کند و از سوی دیگر اندیشهی چپ را بیش از پیش در میان زنان گسترش دهد.
حمایت اتحاد جماهیر شوروی از حزب دموکراتیک خلق نیز فرصت بهتری را برای حمایت از زنان در اختیار این حزب قرار داد؛ سالانه شماری از زنان برای تحصیل در مسکو یا اقمار اتحاد جماهیر شوروی بورسیهی تحصیلی دریافت میکردند و مهارتهای لازم را که در افغانستان اغلب مردانه محسوب میشدند/میشوند، فرا میگرفتند که از جمله میتوان به زنان چترباز و رانندگان زن اتوبوسهای شهری اشاره کرد که از نظر شهرنشینان افغانستان زنانی جسور و متفاوت بودند.
جنگهای داخلی و انزوای مجدد زنان
با سقوط نظام کمونیستی به رهبری دکتر نجیب الله، در سال ۱۹۹۶، گروههای مجاهدین وارد کابل شدند. دولت مجاهدین مصداق عینی دولت مستعجل بود زیرا پس از سه ماه با یکدیگر درگیر جنگهای داخلی شدند و فرصت نیافتند که سیاست مشخصی را در قبال زنان اعلام و اعمال کنند. جنگهای پیاپی و کوچه به کوچه نه تنها زنان را خانهنشین کرد بلکه تقریباً همهی اقشار تحصیلکردهی افغانستان به نحوی از کشور متواری شدند. ایران، پاکستان و شماری از کشورهای غربی مقصد این گروه بودند. هرچند دولت مجاهدین سیاست روشنی را در قبال زنان اعلام و اعمال نکرد اما طالبان که برآمده از میان گروههای تندروتر مجاهدین بودند، چنان سیاست سختگیرانهای را در قبال زنان در پیش گرفتند که بیرون آمدن زنان از خانه به تنهایی، حتی برای اموری ضروری مانند مراجعه به پزشک، دشوار بود و باید یکی از محارم شرعی زن با او میبود. قصهی معروفی از دوران طالبان در دههی نود میلادی بر سر زبانها است: یک رانندهی تاکسی که میخواسته همسر بیمارش را به پزشک ببرد، از همسایهاش میخواهد که با آنها در تاکسی بنشیند تا طالبان نپرسند که محرم این زن کجاست، چون این راه آسانتر از آن بوده که راننده ثابت کند که این زن، همسرِ خودِ اوست.
حضور غرب و تبعیض مثبت
پس از یازده سپتامبر و حضور آمریکا و دیگر کشورهای غربی فرصتی استثنایی در اختیار زنان قرار گرفت و آنان نیز از این فرصت بهره بردند. حضور زنان در سیاست چشمگیر بود: از معاونت ریاست جمهوری، وزارت، استانداری، شهرداری، نمایندگی مجلس (۲۵ درصد سهم ویژه) و نمایندگی سنا تا تصدی مقامهای عالیرتبه در وزارتخانههای دفاع و داخله، و نهادهای مهمی مثل ریاست کمیسیون حقوق بشر.
شمار زنان تجارتپیشه، در سالهای اخیر چشمگیر بود، زنان بسیاری صاحب کسبوکارهای کوچک بودند، در ورزشهای رزمی در اکثر مسابقات بینالمللی حضور داشتند و مدال آوردند، در رسانهها و آموزش و پرورش حضوری پررنگ و جدی داشتند، در هنر و موسیقی سهم مهمی داشتند، و میتوان گفت که در سینما ــ بهویژه سینمای مستند ــ حضور زنان پررنگتر و مؤثرتر از مردان بود و جوایز مهمی را نیز از آنِ خود کردند.
در واقع، حضور قاطع غرب در سالهای نخست هزارهی سوم و حمایت مالی نهادها و دولتهای غربی عامل اصلی رشد افغانستان، به طور عام، و رشد چشمگیر زنان، به طور خاص، بود اما نباید از یاد برد که بازگشت هزاران مهاجر از ایران و پاکستان که باسواد بودند و مهارتهای زیادی برای کار داشتند، سبب شد، تا افغانستان به کمک جهان راه زیادی را بپیماید.
حضور جدی و چشمگیر زنان در ۲۰ سال گذشته تأثیر مهمی داشته است. هرچند تعداد زیادی از زنان فعال، بهویژه زنانی که نقش عمدهای در رهبری و ایجاد نهادهای فعال دولتی و خصوصی داشتند، از افغانستان خارج شدهاند، اما طالبان نتوانستهاند و نخواهند توانست که زنان را همچون ۲۰ سال قبل خانهنشین کنند.
در دههی نود میلادی وقتی طالبان همهی حقوق زنان را سلب کرده بودند، هیچ صدایی در اعتراض به آنها بلند نشد. اما از سه ماه گذشته که طالبان به قدرت بازگشتهاند، روزی نیست که با زنان در کابل، مزار، هرات و بامیان گلاویز نباشند. در بیرون از افغانستان نیز کمتر روزی است که یکی از زنان فعال افغانستانی دری را برای بیان مطالبات زنان نکوبد، از سازمان ملل متحد گرفته تا اتحادیهی اروپا، کنگرهی آمریکا و نهادهای مهم بینالمللی.
زنان افغان راهی طولانی را پیمودهاند و هیچکس قادر به بازگرداندن آنها نیست. طالبان نمیتوانند آنها را خانهنشین و منزوی کنند چون در این صورت خود نیز منزوی خواهند شد. در نگاه اول شاید چنین به نظر برسد که انزوای کنونی طالبان ناشی از فشار جهانی است. هرچند این امر واقعیت دارد اما اگر صدای بلند زنان افغانستان نباشد، جهان ممکن است افغانستان را نیز مانند بسیاری از دیگر کشورها نادیده بگیرد و با طالبان از درِ همکاری و همراهی درآید.
منبع: آسو