تبعیض جنسیتی؛ از ادبیات گفتاری تا نصاب درسی
تبعیض جنسیتی از پدیدههایی است که از آوان کودکی در افغانستان برای دختر و پسر دیکته میشود. القا روشمند تبعیض جنسیتی در کتابهای درسی مکتب نیز به وجود تبعیض جنسیتی در جامعه کمک کرده است. یادم میآید که در کتابهای مکتب از صنف اول تا دوازدهم مواردی دیکته میشد که با وجود آن نمیتوان به برابری جنسیتی فکر کرد.
در کتابهای درسی مکتب در بیشتر داستانها دختران به کارهای خانه به کمک مادر میپردازند و پسران چون پدران به کارهای اقتصادی و بیرون از خانه مشغول اند و دختران به خدمت مردان خانواده در میآیند. در افغانستان سالهای گذشته نیز تبعیض علیه زنان بسیار زیاد رایج بوده است.
تبعیض جنسیتی در کشور از امروز و دیروز نیست بلکه در متون کهن ادبیات فارسی نیز شاعران نامی به این موضوع پرداخته اند. برای مثال به چند مصراع از سعدی و نظامی اشاره میکنیم:
چو زن راه بازار گیرد بزن، وگرنه تو در خانه بنشین چون زن
چو در روی بیگانه خندید زن، دگر مرد گو لاف مردی مزن
ز بیگانگان چشم زن کور باد، چو بیرون شد از خانه در گور باد
چو بینی که زن پای بر جای نیست، ثبات از خردمندی و رای نیست
گریز از کفش در دهان نهنگ، که مردن به از زندگانی به ننگ
پرسشی که مطرح میشود این است که آیا این سعدی، همان سعدی است که گفته بنی آدم اعضای یکدیگر اند، که در آفرینش یک گوهر اند؟
نظامی گنجوی از دیگر شاعران نامی در منع تحصیل دختران چنین نگاشته است: دختر چو به کف گرفت خامه، ارسال کند جواب نامه/ آن نامه نشان روسیاهیست، نامش چو نوشته شد گواهیست
بسا زن که صد از پنجاه نداند، عطارد را به زرق از ره براند
زنان مانند ریحان سفالاند، درونسو خبث و بیرونسو، جمالاند
نشاید یافتن درهیچ برزن، وفا در اسب و درشمشیر و در زن
وفا مردیست بر زن چون توان بست؟ چو زن گفتی بشوی از مردمی دست
بسی کردند مردان چارهسازی، ندیدند از یکی زن راستبازی
زن از پهلوی چپ گویند برخاست! مجوی از جانب چپ ، جانب راست
یک دیدگاه در این مورد وجود دارد که این شاعران، مردم قرنهای 7 و 8 بودند و نمیشد از آنان انتظار داشت که به برابری جنسیتی باورمند باشند و یا این که به زنان دیدگاه انسانی داشته باشند. از اشعار و متون قرنهای گذشته که بگذریم، در ادبیات گفتاری مردم نیز به صورت روزمره واژههای ضد زن و حاوی ترحم بر زنان به کار گرفته میشود. واژههای سیاهسر، عاجزه، عیال و شبیه آن هنوز در میان مردم عام و حتی گروه باسواد جامعه آشناست و از آن برای ترحم و یا تحقیر زنان استفاده میشود.
عدم آگاهی مردم از قدرت و نفوذ زبان در یک کشور یکی از دلایلی است که هنوز استفاده از مقولههای زنستیزانه در میان مردم مروج است. از سویی دیگر هم ممکن است در برخی از موارد استفاده از این مقولهها به صورت قصدی برای تحقیر زنان و پیشگیری از بهبود جایگاه اجتماعی زنان باشد. اما وجود پدیدهی تبعیض جنسیتی در نصاب درسی مکتبها میتواند زنگ خطری برای تلاشهای بیست سالهی مردم و جامعهی جهانی برای برابری جنسیتی و بهبود وضعیت زنان باشد.
سیمین صدف