سواد و خودشناسی
انسانی که به شناخت خویش نرسیده باشد، بیسواد حقیقی است؛ هرچند تمام کتابهای دنیا را خوانده باشد. (کرشا_مورتی).
انسان موجودی است که خداوند او را به جستوجو در روی زمین و آموختن چیزهایی که نمیداند، خلق کردهاست و چه زیبا فرموده: «آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند، برابر اند» سواد و آموزههایی که انسان به وسیلهی آن نه به خالق جهان هستی پی ببرد و نه خود را بشناسد، کمتر از بیسوادی نیست.
به صراحت میتوان گفت که تعداد اندکی از نعمت سواد برخوردارند؛ زیرا سواد به مفهوم حقیقی آن مختص به خواندن و نوشتن نیست، بلکه خواندن و نوشتن همراه با درک و تغییر است. در کشور ما بیسوادی به معضل بزرگ اجتماعی تبدیل شده که مشکلات زیادی را بهوجود آوردهاست.
اما پرسش اینجاست که امروزه تا به چی اندازه به سواد اهمیت داده میشود؟ در جامعهی ما باسواد به کسی گفته میشود که مهارت خواندن و نوشتن را داشته باشد، گرچه نه درکی از آن چه که میخواند و مینویسد داشته باشد.
این موضوع چنان در کشور ما تاثیرات خود را به جای گذاشته که حتا در روند استخدام اشخاص در موسسات و دفاتر به صراحت قابل مشاهده است. حتا در اکثر موارد، سند و رتبهی اشخاص هم در نظر گرفته نمیشود، فقط خاطرنشان میشود که فلان شخص، فرد باسوادی است و میتواند از عهدهی این کار برآید. این موضوع در بین بیشتر کارمندان دفاتر و موسسات قابل اجراست. باوجودی که انسان اگر سواد داشته باشد، اما درکی نداشته باشد، نادانی بیش نیست پس چطور میتواند مفهوم اصلی سواد، یعنی تغییر را بهوجود آورد. تغییری که از خود شروع شده و بعد باعث تغییر و تحول جامعه شود.
افراد جامعهیی که به شناخت خود نرسیده باشند، دقیقا مانند افراد دوران جاهلیت بهسر میبرند که در گمراهی محض بودند تا این که به وسیله رسول خدا از تاریکی، گمراهی و بردگی به آگاهی خالق هستی و خود پی بردند.
اما در کشور ما تا چه اندازه، زمینهی تحصیل برای جوانان مساعد است؟ بدبختانه در کشور ما به دلایل مختلفی از جمله: امنیت، فقر اقتصادی، مهاجرت، شیوع امراض مهلک، شرایط محیطی، نبود شرایط تحصیلی مساعد، عدم آگاهی از حق تحصیل، ممانعت از سوی بزرگان خانواده (به ویژه برای دختران) و هزاران مشکل دیگر دستبهدست هم داده و زمینهی تحصیل را محدود کردهاست.
با شیوع ویروس کرونا در کشور ما هزاران تن به صورت غیرقابل پیشبینی در کنار و گوشهی کشور جان خود را از دست دادند و صدها تن هم به دلیل مشکلات اقتصادی در این ایام با بدبختی زندگیشان را سپری میکنند. مهمترین ضربهای که این مریضی مهلک برعلاوهی اقتصاد وارد کرد؛ روند تحصیلی است. در این زمان مکاتب و دانشگاهها بسته شدند. در این شرایط نه دانشآموزان چیزی را آموختند و نه هم راهکار مطلوبی برای آنها روی دست گرفته شد.
دانشآموزان در این دوران، روزهای خود را چه گونه سپری کردهاند؟ آیا ترس از مبتلا شدن به این مریضی میتواند کدام تاثیری بر وضعیت روحی دانشآموزان داشته باشد؟ راه پیشگیری از این ویروس برای دانشآموزان کدام است؟ و هزار پرسش دیگر که برای ما بیپاسخ است. جدا از این یکی دیگر از مشکلاتی که چشم مادران به دروازهی خانهها دوختهاست. وضعیت بد و دردآور امنیتی است که از چندی به این سو ترس و نگرانی را به دل هر مادر و پدر این سرزمین تا آمدن فزرندانشان به خانه ریشهدار کردهاست. از حمله به مدرسهی الکوثر آغاز و به دنبال آن حمله به دانشگاه کابل و چندی پیش حادثهی دردآور مکتب سیدشهدا که دیگر هیچ امیدی برای جوانان و دانشآموزان این سرزمین باقی نگذاشته و قلب هر مادری را داغدار کرد.
نویسنده: شگوفه عظیمی، عضو گروه حرکت برای تغییر